کد خبر : ۷۲۱۵۰
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۳:۳۹

میر مهر/ جلوه های محبت یار

از ما، عمل به تکلیف را خواسته اند و دیدن حضرت علیه السلام، تکلیف نیست. دیدار حضرت، گرچه بدون شک، توفیق بزرگی است، امّا ما مکلَّف به آن نشده ایم.

عقیق:اشاره: امام عصر (عج) تجلّی رحمت واسعه ی حق است. باید نمودها و جلوه های محبّت و مهر او را به همه ی انسان ها، به ویژه دوستداران آن امام نشان داد.

بررسی این نمونه ها، در شرایط امروز و برای انسان خسته ی معاصر، از اهمّیّت مضاعفی برخوردار است؛ چه این که بسیاری، به جای مهر، بر قهر آن امام همام تأکید ورزیده اند.
در یک بررسی کوتاه، بیست و شش نمونه از محبّت های آن کاروانْ سالار قبیله ی مهر را برشمرده ایم و آن ها را در سه عنوان ((یاد)) و ((مدد)) و ((دیدار))، جمع بندی کرده ایم.
السلام علیکَ أیّها الرحمه الواسعه.(1)
إن رحمه ربکم وسعت کلَّ شئ و أنا تلک الرحمه.(2)
اللهم هب لنا رأفته و رحمتَهُ و دعاءه و خیره.(3)
و اشفق علیهم من آبائهم و أُمّهاتهم.(4)
امام، مظهر اسمای حسنای الهی و تجلّی رحمت واسع حق است. کسی که تربیت شده ی خدای رحمان باشد، مظهر رحمت بی کران الهی است. در وسعت سینه ی او که دریاها هم به چشم نمی آید، کران، تا به کران عشق به همه ی انسان ها موج می زند.
امام، پدری مهربان، همدمی شفیق و همراهی خیرخواه است.(5) در حجم نگاه سبز او، افق هم، رنگ می بازد. حضرت مهدی علیه السلام، شاهد همه ی دردها و آلام انسان ها است. دل او، دل بیداری است که همراه هر تازیانه و هر قطره ی خون و هر فریاد، حضور دارد و درد و رنج مرا از من بهتر و بیش تر احساس می کند و برای من بیش از خود من می سوزد، چرا که معرفت و محبّت من، محدود و غریزی است، در حالی که معرفت او، حضوری و محبّت او به وسعت وجودی او باز می گردد و تجلّی رحمت واسعه ی حق است.(6)

دریغا! در گوش ما همواره، از قهر مهدی علیه السلام گفته اند و ما را از شمشیر و جوی خون او ترسانده اند و از مِهر و عشق او به انسان ها و تلاش و فریادرسی او به عاشقان و منتظرانِ خود کم تر گفته اند! هیچ کس به ما نگفت که اگر او بیاید، فقیران را دستگیری، بی خانمان ها را سامان، بی کسان را همدم، بی همسران را همراه، غافلان را تذکّر، گم گشتگان را راه، دردمندان را درمان و در یک کلام، خاک نشینان عالم را تاک نشین خواهد کرد.
قهر او نیز جلوه ی محبّت او است، چه این که قهر او بر جماعتی اندک و ناچیز از معاندان و نژاد پرستانی خواهد بود که علی رغم رشد فکری انسان ها در آن عصر، و هدایت ها و معجزات آن حضرت و نزول مسیح(ع) از آسمان و اقتدایش به وی، باز هم به او کفر می ورزند و حکومت عدل اش را گردن نمی گذارند و در زمین فساد می کنند، کسانی مانند صهیونیست ها که دشمن انسانیّت اند و جز زبان زور، هیچ زبانی نمی فهمند، و این، یعنی خارها را از سر راه انسان و انسانیّت برداشتن و مهر در چهره ی قهر.
آری، چه سخت است مولای مهربانی را که رحمت واسع حق است و در دل اش، عشق به انسان ها موج می زند، به چنین اتهام هایی خواندن و ((میرِ مِهر)) را، ((میرِ قهر)) نشان دادن!
سزاوار است در ایّام ولادت تجلّی رحمت واسع حق، مروری به گوشه هایی از جلوه های مِهر و محبت آن امام همام و آخرین ذخیره ی الهی داشته باشیم.
1- نامیدن (یاد کردن حضرت برخی از دوستداران خود را به اسم)
نام هر کس، عاطفی ترین، شخصی ترین و مورد علاقه ترین نشانه ی هر کس است. آن گاه که نام ما را می خوانند، چه بسیار مایه ی شادمانی و سرور ما می گردد. هر چه، خواننده ی ما، محبوب تر و زیباتر، شنیدن صدای دل ربای او و شنیدن اسم و نام خود از زبان او دل پذیرتر و سرور انگیزتر. به راستی چه ابتهاجی دارد آن که نام خود را از زبان خدای عالم می شنود: سلامٌ علی إبراهیم، سلامٌ علی نوح، سلامٌ علی آل یاسین، ... .
مهدی(عج) همه ی مردم و بویژه شیعیان خود را نیک می شناسد و با نام تک تک آنان آشناست.(7)

نامه ی اعمال ما، هر هفته، به خدمت حضرت اش عرضه می شود. او، هرگز، یاد ما را از خاطر نمی برد (ولا ناسین لذکرکم). چه شعف انگیز است که در سرزمینی غریب، یکه و تنها آن جا که راه را گم کرده ای، ناگهان، کسی با زبان آشنا، تو را بخواند و با مهربانی، تو را در آغوش نگاه اش بنشاند.

روزی آیهالله العظمی بهاءالدینی به من گفت: ((امسال، در مکّه ی معظّمه در مجلسی که آقا امام زمان (عج) تشریف داشتند، اسم افرادی برده شد که مورد عنایت آقا بودند، از جمله ی آنان حاج آقا فخر(8) بود.))

خودم را به آقا فخر رساندم و از ایشان پرسیدم: ((چه کرده ای که مورد عنایت حضرت واقع شده ای؟)) گریه کرد و پرسید: ((آقای بهاءالدینی نگفت چه گونه خبر به ایشان رسیده است؟)) گفتم: ((نه)). حاج آقا فخر گفت: ((من، کاری نداشته ام، جز این که مادر من، علویه است و افلیج و زمین گیر شده است. تمام خدمات او را خود بر عهده گرفته ام، حتّی حمام و شست وشوی او را. من گمان می کنم، خدمت به مادر، مرا مورد عنایت حضرت قرار داده است)).(9)
للأخ السدید والولیّ الرشید الشیخ المفید أبی عبدالله محمّد بن محمّد بن النعمان، أدام اللّه إعزازه.(10)
2- سلام (تحیّت و سلام امام بر دوستداران خود)
سلام، تحیّت و برکت و رحمت و سلامتی است؛ نشانه ی محبت و صفا، اخلاص و یک رنگی است؛ رمز عاشق و معشوق، مرید و مراد است. سلام خدا و امام بر هر کس، مُهر تاییدی است بر کارنامه ی او.
((سلامٌ علی ابراهیم.)) در روایت است، آن گاه که فرشتگان الهی، نزد ابراهیم آمدند و بشارت تولّد فرزند برای او آوردند و بر او سلام کردند، لذّتی که ابراهیم علیه السلام از سلام این فرشتگان برد، با تمام دنیا، برابری نداشت. به راستی چه لذتی دارد سلام مولا!(11)
((سلام علیک أیّها الولی المخلص لنا فی الدین، المخصوص فینا بالیقین))
((سلام علیک أیّها الناصر للحق، الداعی الی کلمه الصدق))(12)
چون ثلث از راه را تقریباً [برگشتم ] سیّد جلیلی را دیدم که از طرف بغداد رو به من می آید. چون نزدیک شد، سلام کرد...(13)
3- معانقه و در آغوش گرفتن
چون نزدیک شد، سلام کرد و دست های خود را گشود برای مصافحه و معانقه و فرمود: ((اهلاً و سهلاً!)). و مرا در بغل گرفت و معانقه کردیم و هر دو هم را بوسیدیم.(14)
چرا این طور نباشد و حال آن که حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) مرا شبی در مسجد کوفه به سینه ی خود چسبانیده است.(15)
در این موقع وارد مسجد سهله شدیم، در مسجد کسی نبود. ولی پدرم در وسط مسجد ایستاد که نماز استغاثه بخواند. شخصی از طرف مقام حجت علیه السلام نزد او آمد. پدرم به او سلام کرد و با او مصافحه نمود. پدرم به من گفت: این کیست؟ گفتم: آیا حضرت حجت علیه السلام است؟ فرمود: پس کیست؟!.(16)
4- نظارت (آگاهی از احوالات جامعه ی شیعه)
((فأنا نحیط علماً بأنبائکم ولایعزب عنّا شی ء من أخبارکم))؛
ما بر اخبار و احوال شما، آگاه ایم و هیچ چیز از اوضاع شما، بر ما پوشیده و مخفی نمی ماند.
((أنا غیر مهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللأواء واصطلمکم الاعداء))؛
ما، در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی و اهمال نکرده ایم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم، که اگر جز این بوده دشواری ها و مصیبت ها، بر شما فرود می آمد و دشمنان، شما را ریشه کن می کردند.)
((صاحب هذا الأمر یتردد بینهم و یمشی فی أسواقهم و یطأ فرشهم...))؛
صاحب این امر، در میان آنان، راه می رود و در بازارهایشان رفت و آمد می کند، روی فرش هایشان گام بر می دارد...
5- شریک غم و شادی
در این مورد، طوایفی از روایات وجود دارد که صاحب مکیال المکارم آن ها را متذکّر شده است.(17) جدای از آن ها از دیگر ائمه علیهم السلام نیز در این مورد، روایات فروانی به ما رسیده است:
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
((أنا لنفرح لفرحکم و نحزنُ لِحُزنکم...))؛
((ما، در شادمانی شما، شاد، و برای اندوه شما، اندوهگین می شویم...(18))).
امام صادق علیه السلام می فرماید:
((والله! لأنا ارحم بکم منکم بأنفسکم...؛
((به خدا سوگند! که من، نسبت به شما، از خود شما، مهربان تر و رحیم ترم.(19)))
امام رضاعلیه السلام نیز می فرماید:
((ما من احد من شیعتنا ولا یغتّم إلّا اغتممنا لغمّه ولا یفرح إلاّ فرحنا لفرحه...))؛
((هیچ یک از شیعیان ما، غم زده نمی شود، مگر این که ما نیز در غم آنان، غمگین، و از شادی آنان، شادمان ایم. و هیچ یک از آنان، در مشرق و مغرب زمین، از نظر ما، دور نیستند و هر یک از شیعیان ما که بدهی از او بماند (و نتوانسته باشد بپردازد) بر عهده ی ما است...)).
6- دعا برای دوستداران خود
امام علیه السلام همواره، بر دوستداران خود دعا می کند. صاحب مکیال المکارم در اثبات این مدعا، چنین می گوید: 
چون مقتضای شکرِ احسان، همین است. و دلیل بر آن، فرمایش مولی صاحب الزمان علیه السلام در دعایی است که در مُهج الدعوات می باشد:
((و کسانی که برای یاری دین تو، از من پیروی می کنند، نیرومند کن و آنان را جهادگر در راه خودت قرار ده، و بر بدخواهان من و ایشان، پیروزشان گردان(20)...)) .
بدون شک، دعا کردن برای آن حضرت و برای تعجیل فَرَجِ آن جناب، تبعیّت و نصرت او است؛ چون یکی از اقسام نصرت حضرت صاحب الزمان علیه السلام یاری کردن به زبان است، و دعا برای آن حضرت، یکی از انواع یاری کردن به زبان می باشد.
و نیز دلیل بر این معنا است که در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ذیل آیه ی شریفه ((وَإِذا حُیّیتُمْ بِتَحِیَّه فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها))(21)؛ و هرگاه مورد تحیّت [بدرود و ستایش ]واقع شدید، به بهتر یا نظیر آن، پاسخ دهید.)) گفته است: ((سلام و کارهای نیک دیگر.(22)))
واضح است که دعا، از بهترین انواع نیکی است، پس اگر مؤمن، برای مولای خود، خالصانه دعا کند، مولایش هم برای او خالصانه دعا می کند، و دعای آن حضرت، کلید هر خیر و داس هر شرِّ است. 
شاهد و مؤیّد این مدّعا، روایتی است که قطب راوندی، در خرایج آورده که گفت:
((جمعی از اهل اصفهان، از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابوجعفر محمّد بن علویه، نقل کردند که: شخصی به نام عبدالرحمان، مقیم اصفهان شیعه بود. از او پرسیدند: ((چرا به امامت حضرت علی النقی (ع) معتقد شدی؟)). گفت: ((چیزی دیدم که موجب شد من این چنین معتقد شوم. من مردی فقیر، ولی زباندار و پر جرأت بودم. در یکی از سال ها، اهل اصفهان مرا با جمعی دیگر برای شکایت به دربار متوکل بردند، در حالی که بر آن دربار بودیم دستوری از سوی او بیرون آمد که علی بن محمّد بن الرضا(ع) احضار شود.

 به یکی از حاضران گفتم: ((این مرد کیست که دستور احضارش داده شده؟)) گفت: ((او، مردی علوی است که رافضیان، معتقد به امامت اش هستند.))
سپس گفت: ((چنین می دانم که متوکّل، او را برای کشتن احضار می کند.)) گفتم: ((از این جا نمی روم تا این مرد را ببینم چه گونه شخصی است؟)) گوید: ((آن گاه او، سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ راه، در دو صف ایستاده به او نگاه می کردند. هنگامی که او را دیدم، محبّت اش در دل ام افتاد.

بنا کردم در دل برای او دعا کردن که خداوند، شرّ متوکل را از او دفع کند، او، در بین مردم پیش می آمد و به کاکل اسب اش نگاه می کرد، و به چپ و راست نظر نمی افکند، من در دل پیوسته برایش دعا می کردم. هنگامی که کنارم رسید صورتش را به سویم گردانید. آن گاه فرمود: ((خداوند، دعایت را مستجاب کند، و عمرت را طولانی، و مال و فرزندات را زیاد)).
از هیبت او، بر خود لرزیدم و در میان رفقایم افتادم. پرسیدند: ((چه شد؟)) گفتم: ((خیر است.)) و به هیچ مخلوقی نگفتم. 
پس از این ماجرا، به اصفهان برگشتیم. خداوند، به برکت دعای او، راه هایی از مال بر من گشود، به طوری که امروز، من، تنها، هزار هزار درهم ثروت در خانه دارم، غیر از مالی که خارج از خانه، ملک من است، و ده فرزند دارا شدم، و هفتاد و چند سال از عمرم می گذرد. من، به امامت این شخص معتقدم که آن چه در دل ام بود، دانست و خداوند، دعایش را درباره ام مستجاب کرد(23))).
می گویم: ای خردمند! نگاه کن چه گونه امام هادی علیه السلام دعای این مرد را پاداش داد به این که در حقِّ او دعا کرد به آن چه دانستی، با این که در آن هنگام او از اهل ایمان نبود، پس آیا چه گونه درباره ی حضرت صاحب الزمان علیه السلام فکر می کنی؟ به گمان ات اگر برای اش دعا نمایی، او دعای خیر در حق ات نمی کند، با این که تو از اهل ایمان هستی؟ نه! سوگند به آن که انس و جن را آفرید، بلکه آن جناب برای اهل ایمان دعا می کند، هر چند که خودشان از این جهت غافل باشند، زیرا که او، ولیّ احسان است.
در تأیید آن چه در این جا ذکر شد، یکی از برادران صالح، برای ام نقل کرد که آن حضرت علیه السلام را در خواب دیده، آن حضرت، به او فرموده اند:
((من، برای هر مؤمنی که پس از ذکر مصائب سید الشهداء، در مجالس عزاداری، دعا کند، دعا می کنم)).
از خداوند، توفیق انجام دادن این کار را خواهان ایم که البته، او، مستجاب کننده ی دعاها است.(24)
7- آمین بر دعاهای دوستداران خود
امام مهدی(عج) بر دعاهای ما ((آمین)) می گوید. امام امیرالمؤمنین علیه السلام به زُمَیْله می فرماید: ای زمیله! هیچ مؤمنی نیست که بیمار شود، مگر این که به مرض او مریض می شویم، و اندوهگین نشود مؤمنی، مگر این که به خاطر اندوه او، اندوهگین گردیم، و دعایی نکند مگر این که برای او آمین گوییم، و ساکت نماند مگر این که برای اش دعا کنیم.(25)
8- نامه (به شیخ مفید، سید ابوالحسن اصفهانی و...)
((إنّه قد أذن لنا فی تشریفک بالمکاتبه. هذا کتابنا إلیک أیّها الأخ الولی)).
((هذا کتابنا بإملائنا و خطِّ ثقتنا. هذا کتاب إلیک... ولاتظهر علی خطنا الذی سطرناه)).(26)
((ارخص نفسک واجعل مجلسک فی الدهلیز واقض حوائج الناس، نحن ننصرک))؛
((خودت را برای مردم ارزان کن و در دست رس قرار بده، محلِّ نشستن ات را در دهلیز خانه ات انتخاب کن، تا مردم، سریع و آسان، با تو ارتباط داشته باشند و حاجت های مردم را بر آور. ما، یاری ات می کنیم)).(27)
9- عیادت
داستان های متعددی از عیادت حضرت حجت(عج) از دوستداران خود در کتاب ها نوشته شده است. از جمله ی آن ها عیادت حضرت، از حاج ملاّعباس تربتی و حاج سیّد عبدالله رفیعی است.(28)
10- تشییع
حضرت، در تشییع جنازه ی برخی دوستداران مخلص خود، شرکت می کند. در این مورد، نمونه های فراوانی است:
حضرت آیه الله امامی کاشانی، در جلسه ی سوم مجلس ختمی که در ((مسجد اعظم قم))، از طرف اساتید حوزه ی علمیه ی قم برگزار شده بود، در سخنرانی خود فرمودند: یکی از افرادی که مورد وثوق است و گاهی اخباری را در دسترس ام قرار می دهد، گفت: ((به منظور شرکت در تشییع جنازه ی حضرت آیه الله العظمی گلپایگانی قدس سره از تهران به قم رفتم و به مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام رسیدم.

در آن جا به دو نفر از اصحاب حضرت حجّت، أرواحنا فداه، برخورد کردم. آنان به من گفتند: ((امام زمان علیه السلام در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام تشریف دارند، برو آقا را ملاقات کن)). با عجله، خودم را به مسجد امام حسن عسکری علیه السلام رساندم و وارد مسجد شدم. در آن هنگام اذان ظهر را گفته بودند. من، متوجّه شدم که حضرت ،با سی نفر از اصحاب، مشغول نماز هستند. اقتدا کردم. بعد از نماز، حضرت فرمودند: ((ما، از همین جا تشییع می کنیم...)). از مسجد خارج شدیم و دنبال جمعیت، با آقا رفتیم تا به صحن رسیدیم.(29)))
مرحوم آیه الله سیّد محمد باقر مجتهد سیستانی، پدر آیه الله العظمی حاج سیّد علی سیستانی، دامت برکاته، در مشهد مقدّس، برای آن که به محضر امام زمان علیه السلام شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند.
ایشان می فرمود: ((در یکی از جمعه های آخر، ناگهان، شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم. خانه ی کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن، نور عجیبی می تابید. در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولّی عصر امام زمان علیه السلام، در یکی از اتاق های آن خانه، تشریف دارند و در آن اتاق، جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.
وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت، به من فرمودند: ((چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم.)) بعد فرمود: ((این، بانویی است که در دوره ی بی حجابی (دوران رضا خان پهلوی)، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند.))!(30) و (31)
11- دفع بلا
((أنا خاتم الأوصیاء و بی یدفع الله عزّوجلّ البلاء عن أهلی و شیعتی))؛
((من، آخرین وصیّ ام و خداوند، به واسطه من بلا، را از اهل و شیعیان من دور می سازد)).(32)
12- پیام
آن بزرگوار، در فرازهای مهمّی از تاریخ، پیام هایی برای جامعه ی شیعه یا برخی افراد می فرستد.
داستان فتوای حرمت استعمال تنباکو به میرزای شیرازی(33) و پیام به سید ابوالحسن اصفهانی و امام راحل رحمه الله در واقعه بیست و یکم بهمن، نمونه های خوبی است.(34)
13- مسجدها و مقام ها (مسجد سهله، جمکران، امام حسن مجتبی علیه السلام،...)
امام، جایگاه هایی را برای عبادت و توجه به خود می گزیند و با نشانه ها و کراماتی، همراه می کند و همگان را به آن جا فرا می خواند تا خدا را بخوانند و متوجّه امام خود باشند و فرج او را که فرج خود آنان است، بخواهند. در ایران اسلامی ،مسجد جمکران، از اهمّیّت ویژه ای برخوردار است.(35)
14- نیابت
قرار دادن حضرت نایبی را برای خود در ایّام غیبت، یکی از مهم ترین جلوه های محبّت حضرت به شیعیان است:
((و أما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلی رواه حدیثنا.))(36)
15- تعلیم
حضرت، دعاها(37)، زیارات، پرسش های علمی برخی علما(38)، را ... تعلیم می دهد. از جمله ی دعاها، زیارت آل یاسین، عظم البلاء(39)، زیارت رجبیه است که هر یک، دارای مضامین بسیار بلندی اند.
حکایت سیّد رشتی و سفارش امام عصر(عج) بر خواندن نافله و عاشورا و جامعه، بسیار شنیدنی است.(40)
((طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لإنکارنا))؛(41)
((طلب معارف از غیر طریق ما اهل بیت، مساوی با انکار ما است)).
سفارش حضرت به قرائت قرآن و ادعیه و زیارات.(42)
16- درس آموزی
داستان شیعیان بحرین و این که ما آماده ایم، پس چرا حضرت نمی آید و انتخاب یک نفر از میان خود به عنوان بهترین فرد و برخورد حضرت با آن فرد و فرستادن پیام به این که در فلان روز و فلان مکان، همه ی شیعیان جمع شوند و درس مهمّی که حضرت به آنان می دهد....(43)
17- از غربت تا حکومت
در هنگام شهادت امام عسکری علیه السلام شیعه، در غربت است و در حیرتی جانکاه به سر می برد، امّا امروزه، ایران اسلامی، با نام و یاد حضرت قیام می کند و با رهبری نایب او پیروز می شود. آیا این چیزی جز عنایات و امداد حضرت است؟
خدای تعالی به پیامبرش می گوید:
((به یاد بیاور آن زمانی که در غربت بودید و از این که شما را نربایند، در هراس بودید(44) و امروزه...)).
مقایسه ی وضع گذشته و امروز ما، درس های زیادی از جلوه های محبّت یار را با خود به همراه دارد.
در این زمینه، کلام حضرت به مرحوم میرزای نایینی نمونه ی گویایی است: ((این جا (ایران) شیعه خانه ی ما است. می شکند، خم می شود، خطر هست، ولی ما نمی گذاریم سقوط کند. ما نگه اش می داریم.))(45)
18- فریادرسی (دستگیری درماندگان و راه یابی گمشدگان)
داستان های متعددی وجود دارد در مورد این که چه گونه حضرت به فریاد برخی از مستضعفان جهان و دوستداران خود می رسند:
داستان مرحوم آقای نمازی شاهرودی که چه گونه کاروان آنان، راه را در مکّه کم کرد و...(46)
سرخ پوستان سه قبیله از قبائل داکوتای شمالی و منطقه ی قطب، در هنگام نیاز و نیز گم کردن راه در یخ های قطبی و جنگل، از فردی به نام ((مهدی)) کمک می طلبند که تا این اواخر از ارتباط این نام با اسلام و یا اصولاً مکتب اسلام نیز اطّلاعی نداشتند پس از اطلاع از این موضوع، تعدادی از دانشجویان سرخ پوست به اسلام گرویدند.
توضیح خبرنامه: زبان شناسان و محقّقان زبان های بومی آمریکای شمالی کشف کرده اند که ریشه ی ((مهد)) و ((مهدی)) در زبان های بومی اولیّه، در کشورهای شمالی و جنوبی آمریکا، از جنبه ی بسیار مذهبی و اسرارآمیزی برخوردار است.(47)
19- دفاع (فردی و جمعی)
موارد متعدّدی است مبنی بر این که حضرت، از برخی دوستداران خود دفاع می کند (داستان ضربه ی صفین(48) و دفاع از وحید بهبهانی(49)). این دفاع، منحصر به موارد شخصی و فردی نیست، بلکه در مواردی، از جامعه ی شیعه دفاع می کند و باعث حفظ آنان می شود (داستان انار که مربوط به شیعیان بحرین و وزیر آن که دست نشانده ی انگلیسی ها بوده است و...)(50)
20- هدایت
افراد متعددی، به دست حضرت هدایت شدند. از آن جمله است بحرالعلوم یمنی(51).
21- برآوردن حاجات و رفع مشکلات
داستان های متعددی نقل شده که حضرت، برآورنده ی حاجات و مشکل گشای بسیاری از افراد بوده اند.(52)
22- شفا
داستان های فراوانی وجود دارد که حضرت، بسیاری از بیماران لاعلاج را که به آن حضرت متوسل شده اند شفا داده است.(53)
23- همسفره شدن
شیخ اسدالله زنجانی فرمود: ((این قضیه را دوازده نفر از بزرگان، از شخصی که در محضر سیّد بحرالعلوم قدس سره بود، نقل کردند. آن شخص می گوید:
هنگامی که جناب آقای شیخ حسین نجفی، از زیارت بیت الله الحرام به نجف اشرف مراجعت کرد، بزرگان دین و علما، برای تبریک و تهنیت، به حضور او رسیدند و در منزل ایشان جمع شدند.
سیّد بحرالعلوم قدس سره چون با جناب آقا شیخ حسین، کمال رفاقت و صمیمیّت را داشت، در اثنای صحبت، روی مبارک خویش را به طرف او گرداند و فرمود: ((شیخ حسین! تو، آن قدر سربلند و بزرگ گشته ای، که باید با حضرت صاحب الزمان علیه السلام هم کاسه و هم غذا شوی!)). شیخ، متغیّر و حالش دگرگون شد. حضّار مجلس، از شنیدن سخن سیّد بحرالعلوم، اصل قضیه را از ایشان سؤال کردند.

سیّد فرمود: ((آقا شیخ حسین! آیا به یاد نداری که بعد از مراجعت از حج در فلان منزل بودی، در خیمه ی خود نشسته و کاسه ای که در آن آبگوشت بود؛ برای ناهار خود آماده کرده بودی، ناگاه، از دامنه ی بیابان، جوانی خوش رو و خوش بو در لباس اعراب، وارد گردید و از غذای تو تناول فرمود؟ همان آقا، روح همه ی عوالم امکان، حضرت صاحب الأمر و الزّمان، عجل الله تعالی فرجه الشریف، بوده اند)).(54)
چهارشنبه ها به مسجد سهله می رفتم و مراقب خود بودم و غذای اندک و غیر حیوانی می خوردم. در حدود چهارشنبه ی 34 یا 35 بود که شبی در مسجد به هنگام دعا و عبادت، دیدم مرد عربی آمد در کنارم نشست، ابتدا قرآن خواند و سپس مرا به سخن گرفت. من پاسخ او را با اکراه می دادم و نخواستم با او حرف بزنم، زیرا او را مانع کارم می دانستم، در این هنگام، سفره باز کرد و به خوردن غذای چرب و پر از گوشت (پلو ته چین) پرداخت و به من نیز اصرار می کرد که بیا با من از این غذا بخور. از او اصرار بود و از من امتناع، سرانجام به او گفتم من در شرایطی هستم که غذای حیوانی نمی خورم.
آن مرد گفت: بیا بخور، آن چه را شنیدی معنایش آن است که مثل حیوان نخور نه آن که حیوانی نخور.(55)
24- تذکر
حضرت علیه السلام به او فرمودند: برای از دست دادن مال و ضرری که امسال دیده ای غم مخور؛ زیرا خداوند می خواهد بدین وسیله تو را امتحان کند. مال می آید و می رود. آن چه ضرر کرده ای به زودی جبران خواهد شد و قرض هایت را پرداخت خواهی کرد.(56)
25- زیارت و حج نیابی
حضرت ولی عصرعلیه السلام فرمودند: بیا با هم به زیارت قبر حاج سیدعلی مفسّر برویم، وقتی در خدمتشان به آن جا رفتم دیدم روح آن مرحوم کنار قبرش ایستاده است و به آن حضرت، اظهار ارادت می کند. بعد سیّدعلی به من گفت: سیّد کریم! به حاج شیخ مرتضی زاهد سلام مرا برسان و بگو: چرا حق رفاقت و دوستی را رعایت نمی کند و به دیدن ما نمی آیی و ما را فراموش کرده ای؟
حضرت ولی عصرعلیه السلام به سیدعلی فرموند: حاج شیخ مرتضی گرفتار و معذور است، من به جای او خواهم آمد.(57)
این قضیه توسط حضرت آیهالله العظمی میلانی قدس سره نقل شده است: ... زیر فشار عذاب طاقت فرسا، دست توّسل به سوی مادرم حضرت فاطمه زهراعلیها السلام گشودم و گفتم: مادر جان! درست است که من فریضه ای را ترک نموده ام، اما من عمری از حسین عزیزت سخن گفته ام، شما مرا نجات بدهید. و پس از این توّسل خالصانه، درِ زندانم گشوده شد و گفتند: مادرت فاطمه علیها السلام تو را خواسته است. مرا نزد مادرم بردند و او از امیرمؤمنان علیه السلام درخواست کرد که مرا ببخشاید و نجاتم را از خدا بخواهد.

اما امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: دختر گرامی پیامبر! ایشان بارها روی منبر به مردم گفته است که اگر کسی فریضه ی حج را در صورت امکان و توان ترک کند، به هنگام مرگ به او گفته می شود: یهودی یا نصرانی یا مجوسی بمیر! اکنون او خودش ترک کرده است! من چه کنم؟!
مادرم فرمود: راهی برای نجات او بیابید. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: تنها یک راه به نظر می رسد که خدا او را ببخشاید. و آن این است که از فرزندت مهدی علیه السلام بخواهی امسال به نیابت او حج کند، و مادرم چنین کرد و فرزندش مهدی علیه السلام پذیرفت و من نجات یافتم، و آن گاه مرا به این باغ زیبا و پر طراوت آوردند.(58)
26- دیدار
داستان های معتبر و ارزنده و درس آموز فراوانی مبنی بر این که حضرت با برخی از دوستداران خود دیدار دارد. در میان آن ها داستان های خوبی از بزرگان هست که می تواند بسیار درس آموز و تأثیر گذار و احساس برانگیز باشد. 
ناگفته نماند که در این مورد، هر ادّعایی را از هر کسی نمی توان پذیرفت؛ چه، آن را که خبر شد، خبری باز نیاورد. هزار نکته ی باریک تر ز مو این جا است. 
آن چه که ذکرش در این جا ضروری است، این است که از ما، عمل به تکلیف را خواسته اند و دیدن حضرت علیه السلام، تکلیف نیست. دیدار حضرت، گرچه بدون شک، توفیق بزرگی است، امّا ما مکلَّف به آن نشده ایم.

در داستان های متعدّدی، حضرت، خود، به همین نکته اشاره می فرماید و تقوا و دین مداری را از شیعیان و دوستداران خود می خواهد، نه جست و جوی ملاقات با آن حضرت. عاشق راحتی معشوق را می خواهد، و زمینه ی آمدن او را فراهم می سازد و خواسته هایش را که هدایت انسان ها و بهبود وضع جامعه است، گردن می نهد. آن که فقط می خواهد امام را ببیند، عاشق نیست، خود خواه است!
از این ها که بگذریم موارد بیست و شش گانه ی ذکر شده(59) را در سه عنوان یاد و مدد و دیدار می توان جمع کرد.
1- یاد:
1- نامیدن؛ 2- سلام؛ 3- عیادت؛ 4- نظارت؛ 5- شریک غم و شادی؛ 6- دعا بر دوستداران خود؛ 7- آمین بر دعاهای دوستداران خود؛ 8- نامه؛ 9- عبادت؛10- تشییع؛ 11- دفع بلا؛ 12- پیام؛ 13- مسجدها و مقام ها؛ 14- هم سفره شدن؛ 15- تذکر؛ 16- زیارت و حج نیابی.
2- مدد:
1- نیابت؛ 2- تعلیم؛ 3- درس آموزی؛ 4- از غربت تا حکومت؛ 5- فریادرسی؛ 6- دفاع؛ 7- هدایت؛ 8- برآوردن حاجات و رفع مشکلات؛ 9- شفا.
3- دیدار
(داستان هایی معتبر، ارزنده و سازنده).

پی نوشت ها:
1) مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین.
2) بحار الأنوار، ج 53، ص 11.
3) دعای ندبه.
4) روزگار رهایی، ج 1، ص 129 (به نقل از الزام الناصب، ص 10)
5) الامام الامین الرفیق و الولد الشفیق، و الاخ الشقیق، و الاخ الشفیق، و کالامّ البرّه بالولد الصغیر مفزع العباد...؛ امام، امین و دوست است، و پدر مهربان و برادر هم زاد است، و مانند مادری مهربان است نسبت به فرزند خردسال خود، و پناهگاه مردم است. (تحف العقول، ص 324)
6) إن رحمه ربّکم وسعت کلَّ شی ء و أنا تلک الرحمه. (بحارالأنوار، ج 53، ص 11)
7) ر.ک: آیه 105 از سوره ی توبه و روایت ذیل آن.
8) حاج آقا فخر، از صالحانی بود که چند سال پیش، در قم، از دار دنیا رحلت کرد.
9) سیری در آفاق (زندگی نامه ی حضرت آیهالله العظمی بهاءالدینی، ص 374).
10) نامه به شیخ مفید.
11) تفسیر نمونه، ج 27، ص 186.
12) نامه ی حضرت به شیخ مفید، بحار، ج 53، ص 175، 176.
13) داستان حاج علی بغدادی، (النجم الثاقب، حکایت...؛ مفاتیح الجنان در زیارت کاظمین).
14) داستان حاج علی بغدادی، النجم الثاقب، حکایت...؛ مفاتیح الجنان).
15) داستان علامه بحرالعلوم، (عنایات حضرت مهدی علیه السلام به علما و طلاب، محمّدرضا باقی اصفهانی، ص 262).
16) توجهات ولیّ عصرعلیه السلام به علما و مراجع تقلید، عبدالرحمن باقرزاده بابلی، ص 84.
17) ر.ک: ترجمه ی مکیال المکارم، ج 1، ص 341 - 342.
18) مکیال المکارم، ج 2، ص 94 و 53.
19) مکیال المکارم، ج 1، ص 94 و 53.
20) مهج الدعوات، 302.
21) نساء: 86.
22) تفسیر القمی، ج 1، ص 145.
23) الخرائج، باب حادی عشر فی معجزات الامام علی بن محمّد الهادی علیه السلام.
24) ترجمه مکیال المکارم، ج 1، ص 447 449.
25) مشارق الأنوار، ص 452؛ مکیال المکارم، ج 1، ص 163.
26) ر.ک: احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 323.
27) آثار الحجه، ج 1، ص 134؛ عنایات حضرت مهدی(عج) به علما و طلاب، ص 141. و نیز حکایت 62 و 63 از کتاب عنایات حضرت...، ص 142 و 143.
28) عنایات حضرت مهدی...، ص 349 360.
29) شیفتگان حضرت مهدی، ج 2، ص 137.
30) شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام، ج 3، ص 158.
31) و نیز ر.ک: عنایات حضرت مهدی(عج)، ص 361 370.
32) الغیبه، شیخ طوسی، ص 246
33) شیفتگان حضرت مهدی(عج)، ج 2، ص 355؛ عنایات حضرت مهدی(عج) و... ص 48.
34) ر.ک. مجله انتظار، شماره 1، ص 31.
35) النجم الثاقب، ص 383.
36) احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 
37) عنایات حضرت مهدی...، ص 57 74.
38) ر.ک: عنایات حضرت مهدی(عج)...، ص 15 28.
39) مکیال المکارم، ج 1، ص 334.
40) النجم الثاقب، ص 602؛ مفاتیح الجنان (پس از زیارت جامعه).
41) مهدی (ع)...، ص 171.
42) عنایات حضرت مهدی...، ص 146 153.
43) ر.ک: تاریخ الغیبه الکبری ، سید محمد صدر، ص 116 117.
44) واذکروا إذ أنتم قلیل مستضعفون فی الأرض تخافون أنْ یتخطفکم الناس). انفال: 26.
45) ر.ک: عنایات حضرت مهدی...، ص 315.
46) ر.ک: پادشه خوبان، ص 100. برای آگاهی از موارد دیگر، ر.ک: تشرف یافتگان، ص 49 و عنایات حضرت مهدی(عج)...، ص 305 345 و 413 438؛ مکیال المکارم، ج 1، ص 332 335.
47) خبرنامه فرهنگی اجتماعی سازمان تبلیغات اسلامی، شماره ی منبع 13 خرداد 1366، ص 6 (به نقل از صبح امید، صدر الدین هاشمی دانا، ص 126).
48) برکات حضرت ولی عصر (حکایات العبقری الحسان) ص 124.
49) ر.ک: عنایات حضرت مهدی(عج)، ص 93.
50) نجم ثاقب، حکایت 49، ص 556.
51) ر.ک: عنایات حضرت مهدی(عج) ص 91. و همچنین است حکایت شیخ ابوالقاسم حاسمی و رفیع الدین حسین. همان، ص 89، و حکایت یاقوت روغن فروش، مکیال المکارم، ص 107.
52) ر.ک: عنایات حضرت مهدی(عج)...، ص 273 284؛ شمیم عرش (تشرف یافتگان) ص 150.
53) ر.ک: عنایات حضرت مهدی(عج)...، ص 177 194 و کرامات المهدی(عج).
54) برکات حضرت ولیّ عصرعلیه السلام ص 288؛ العبقری الحسان، ج 1، ص 118.
55) توجهات ولی عصر به علما و مراجعه تقلید.، عبدالرحمان باقرزاده ی بابلی، ص 162 و 163.
56) تاریخ الغیبه الکبری، سید محمّد صدر، ج 2، ص 125 (به نقل از النجم الثاقب، ص 366).
57) عنایات حضرت مهدی علیه السلام...، ص 368.
58) عنایات حضرت مهدی علیه السلام...، ص 369 و 370.
59) ناگفته نماند، موارد دیگری نیز از جلوه های محبّت امام، را می توان بر شمارد، امّا به همین اندازه اکتفا می شود؛ چه این که ما، در صدد استقصای تمامی موارد نبودیم. آن چه در این جا ارائه شد، برخی از جلوه های محبت امام علیه السلام است.
سید مسعود پور سید آقایی

ماهنامه انتظار موعود - شماره 5

منبع:فارس


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین