۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۵ : ۰۵
خدا ما را زنده زنده نزدیک برده
است. میبرد اما با محبّت، ولی متوجه نیستیم. آدم با محبت جان می دهد و
متوجه نیست. خدا میداند اگر یکی از آنهایی که خداوند در خزانهاش دارد
بیاید این جا و با ما صحبت کند، همه را میبرد و به قصرهای بهشت مینشاند و
هیچ ملتفت نمیشویم؛ نه حساب، نه کتاب، نه جهنّم و نه قیامت صغرا. آن جا
خدا را میبینیم، پیامبر و امام را میبینیم. اگر نصیب شود این قدر برای
آنها سهل و آسان است. با ما صحبت میکنند، ما هم کم کم دل میدهیم. همین
طور که داریم گوش میدهیم ما را همراه کلامش میبرد. میبرد آن جا که خودش
نشسته است.
الان مغزهای شما خیلی پرکار است. خداوند به شما نصرت
داده است با ولایت و صدق و تقوای خودتان راه میروید و گرنه مغزها در عالم
متلاشی است؛ اگر اتفاقی آن طرف دنیا افتاده باشد به این طرف دنیا خبر
میرسد. مغز انسان مگر چقدر قوّت دارد که همه اینها را بگیرد.
در قدیم وقتی حرف همسایه را میزدند میگفت: بابا من حوصله ندارم. رهایم
کن. با این اوضاع دستگاه خیلی وسیع شده است. سفره فهم و ادراک و معاشرت
خیلی وسیع شده است. امیدوارم همه شما از غیبت و تهمت و ... در امان باشید.
پی نوشت:
کتاب طوبی محبت – ص 102
مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی
منبع:تسنیم