۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۸ : ۰۳
بخش نخست این گفتوگو در ذیل میآید.
ابتدا خودتان را معرفی کنید و مختصری از فعالیتهای علمیتان بگویید.
من الیور شاربرادت استاد دانشگاه چستر انگلستان و همچنین مدیر مرکز علوم اسلامی این دانشگاه هستم. حوزه تحقیقات من مطالعات اسلامی دوران میانه و معاصر، جامعه مسلمانان اروپا و مطالعات شیعه است. کتاب و مقالات متعددی نیز در این زمینهها از من به چاپ رسیده است.
اگر موافق باشید با سؤالی درباره مسائل امروز جهان اسلام شروع کنیم. باید گفت امت مسلمان به ویژه مسلمانان برخی از نقاط جهان، اگر آن را بحران نخوانیم، با مسائل و چالشهای بسیار بزرگی مواجه شدهاند. به عنوان مثال مسلمانان از سوی برخی غربیها اغلب با برچسبهایی مانند فرقهگرایی، افراطیگری و تروریسم مواجه میشوند. مسلمانان با قضاوتها و پیشداوریهای عجولانه و منفی از سوی گروهی از سیاستمداران و شهروندان کشورهای غربی دست و پنجه نرم میکنند که این مسأله گاهی اوقات به قصد انزوا و راندن آنان به حاشیه جامعه صورت میگیرد. شما با توجه به این واقعیتها، جایگاه مطالعات اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
درست است. دنیای اسلام و به تبع آن مطالعات اسلامی با چالشهای بسیاری مواجه است؛ اما در عین حال معتقدم همزمان فرصتهایی نیز وجود دارد. اگر به موضوع کمی از منظر آرمانگرایانه نگاه کنیم میبینیم که وضعیت بدی وجود دارد؛ اما همین وضعیت میتواند به منزله فرصتی برای تبدیل آن به یک اتفاق خوب قلمداد شود.
من فکر میکنم که هر گونه رویکرد علمی و دانشگاهی به مطالعات اسلامی باید بسیار آگاهانه و با اطلاع از مسائل اجتماعی ـ فرهنگی و واقعیات سیاسی که هماکنون وجود دارد صورت پذیرد. اگر چه ما با مسائلی همچون فرقهگرایی و تروریسم به نام اسلام مواجه هستیم؛ اما همین معضل موجب شده تا تمایل و علاقه به مطالعه و پژوهش درباره اسلام افزایش یابد و به همراه تهدید فرصتی نیز فراهم شود و مطالعات اسلامی جان تازهای بگیرد تا در نهایت تصویر دقیقتری از اسلام ارائه شود.
بر اساس آمار حدود دو دهم درصد از جمعیت کل مسلمانان جهان راه خشونت و ترور را در پیش گرفتهاند و دست به جنایت میزنند؛ اما همین درصد ناچیز پیامدهای وخیمی را به بار آورده تا آن جا که کل جهان اسلام از این بابت متحمل لطمات و خسارات سنگینی شده است. به نظر شما از چه طریق میتوان بر این مسأله حاد که گریبانگیر دنیای اسلام شده، چیره شد؟
باید تأکید کنم که این یک معضل بزرگ است به گونهای که یافتن راه حل برای آن ساده نیست. مشکلات و چالشهای دیگری بیشتری نیز پیش رو است. فکر میکنم آن چه که اکنون در جامعه مسلمانان به ویژه در اروپا بسیار مهم است این است که ما شاهد نسل جدیدی از علما و اندیشمندان مسلمان هستیم که از یک سو تعالیم و دانش اسلامی را که قویا ریشه در سنت صدر اسلام را دارد فرا گرفتهاند و از سوی دیگر قادر هستند مسائل و چالشهای مسلمانان به ویژه جوانان مسلمان در دنیای غرب را به خوبی بفهمند.
به گمان من در سطح کلان دنیای اسلام یافتن و اعمال راهکارها برای حل مسائل کنونی پیچیدهتر میشود؛ زیرا ارائه راهکار مناسب مستلزم تشکیل جوامعی است که در آن نسل جوان مسلمان بتواند احساس تعلق کند و این مهم میتواند از طریق توانمندسازی جوانان و فراهم کردن فرصتهای اقتصادی، سیاسی و آموزشی مناسب برای آنان میسر شود. متأسفانه در بسیاری از کشورهای اسلامی ما با رژیمهای خودکامه و مستبد مواجه هستیم که به طرد و سرکوب مخالفان و محروم کردن آنان از حقوق و فرصتها مبادرت میورزند که این عمل به نوبه خود به ایجاد و گسترش افراطیگری و بنیادگرایی دامن میزند.
شما مطالعات فراوانی درباره اسلام در دوران مختلف شامل سنت صدر اسلام تا عصر مدرنیته و دوره معاصر انجام دادهاید و در این تحقیقات از روشهای تاریخی و قومشناسی بهره بردهاید. پژوهشهای شما طیف وسیعی را از اسلام شیعی، مهدویت، و سابقه حضورمسلمانان در اروپا در بر میگیرد. با توجه به اهمیت مفهوم اعتدال و میانهروی در مصحف شریف اسلام یعنی قرآن، تعریف شما از مسلمان معتدل یا میانهرو در دنیای به شدت در حال تحول امروز چیست؟
مطمئن نیستم در جایگاهی باشم که بتوانم تعریف روشنی از مسلمان معتدل بیان کنم؛ اما فکر میکنم چیزی که ما در جهان امروز به آن احتیاج داریم این است که رهبران، فعالان، استادان و اندیشمندان مسلمان باید به ارتقای ارزشهای دینی و معنوی، فضیلتهای اخلاقی و مفاهیم جهان شمول انسانی و اجتماعی کمک کنند و این نکته را درک کنند که چگونه این ارزشها و چارچوبها میتواند در دنیای معاصر تناسب و بازتاب داشته باشد. من اطمینان دارم که جوهر تعالیم و اصول اسلام میتواند در رویارویی با مسائل و مشکلات دنیای مدرن به کار آید و به طور قابل توجهی به حل این مسائل کمک کند. همان طور که گفتم نمیدانم که آیا صلاحیت ارائه تعریف از مسلمان معتدل را دارم یا خیر؛ اما سعی کردم تعریفی از مسلمان بودن در دنیای مدرن بیان کنم.
نتایج سرشماریها طی سالهای اخیر نشان میدهد که جمعیت مسلمانان جهان به ویژه در اروپا در حال افزایش است و سیر صعودی دارد. از نگاه شما آیا این واقعیت به خودی خود میتواند یک رویداد مثبت تلقی شود؟ به طور کلی پیامدهای این پدیده در آینده جهان اسلام و همچنین کل دنیا چه میتواند باشد؟
این موضوع را میتوان از جهات مختلف بررسی کرد. از یک طرف مسائل و چالشهای زیادی در بسیاری از نقاط جهان اسلام وجود دارد که باید حل و فصل شود. به عنوان مثال کشورهای فقیر و کمتر توسعه یافته در جهان اسلام وجود دارد که اگر به جمعیت آنها افزوده شود فشار بیشتری بر جامعه و زیرساختهای اقتصادی وارد شده و فرصتهای آموزشی کمتر میشود و حتی میتواند به گسترش فقر و گرسنگی منجر شود؛ بنابراین این پدیده ممکن است به بدتر شدن اوضاع در این قبیل کشورها بینجامد.
اما وقتی به این پدیده در بستر اروپایی نگاه شود میتوان آن را مثبت ارزیابی کرد. جامعه اقلیت مسلمان در اروپا در حال گسترش است. من فکر میکنم که این موضوع تحولی مثبت است؛ زیرا تعریف سادهانگارانه و تک فرهنگی از هویت اروپایی را زیر سؤال میبرد و به چالش میکشد و در عین حال ابعاد جدیدی را به آن اضافه میکند. اسلام همواره بخشی از تاریخ قاره سبز بوده است؛ اما حضور مسلمانان در اروپای امروز بار دیگر به ما یادآوری میکند که اروپا پیوندهای قوی تاریخی با اسلام داشته و این دین همواره بخشی از شناسنامه این قاره بوده است.
ادامه دارد..
منبع:ایکنا