عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۷۰۶۲۲
تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۲:۵۱
آیت الله شاه آبادی:
بدان که تو هستی و نمی میری، بدنست که می میرد، تو هستی و زنده، حساب کار خودت را بکن که چه تهیه دیده ای برای زندگی آخرت، ببین برای این دو روزه، که می دانی ثباتی در آن نیست، چه کوششها و تقلاها می کنی.
عقیق:در سال 1292ق در محله حسین آباد اصفهان در خانه آیة الله میرزا محمد جواد بیدآبادی طفلی پا به عرصه وجود نهاد که او را «محمد علی» نامیدند. محمد علی، مقدمات علوم را نزد پدر آموخت و آنگاه در کلاس درس برادر بزرگترش (شیخ احمد مجتهد) که یکی از اساتید معروف آن روز اصفهان بود حاضر شد و چون به دهمین بهار عمر قدم نهاد در درس آیة الله میرزاهاشم خوانساری (نویسنده کتاب مبانی الاصول) شرکت نمود و معلم درس ریاضیات وی نیز آقا میرزاعبدالرزاق سرتیپ بود. آیت حق، شاه آبادی بعد از هشت سال اقامت در عراق به رغم میل باطنی خود و به خاطر درخواست مادرش به طرف ایران حرکت کرد. چون مردم تهران از ورود آیة الله شاه آبادی به ایران مطلع شدند از ایشان خواستند که به تهران برود و وی پذیرفت و چون منزل ایشان در خیابان شاه آباد (جمهوری اسلامی کنونی) بود به آیة الله شاه آبادی معروف شد. یکی از افرادی که از محضر این عالم بزرگ کسب فیض نمود امام امت (ره) است که نزد آیة الله شاه آبادی کتابهای عرفانی فصوص الحکم، مفتاح الغیب و منازل السائرین را فراگرفت. بجز حضرت امام (ره)، آیة الله حاج شهاب الدین مرعشی نجفی، آیة الله حاج میرزا هاشم آملی، آیة الله شیخ محمد رضا طبسی نجفی، آیة الله حاج محمد ثقفی تهرانی از محضر ایشان استفاده نموده اند. مرحوم شاه آبادی آثار فراوانی دارند که تعدادی از آنها عبارتند از: شذرات المعارف نام دیگر این کتاب حرام الاسلام، رشحات البحار، مفتاح السعاده فی احکام العبادة (توضیح المسائل)، حاشیه نجاة العباد، منازل السالکین، حاشیه کفایة الاصول آخوند خراسانی، حاشیه فصول الاصول، رسالة العقل والجهل، تفسیری مشتمل بر توحید، اخلاق و سیر و سلوک .همچنین از این عالم برجسته دستورالعمل های جاودانه ای بر جای مانده است چنانکه آمده است:
بدان که تو هستی و نمی میری. بدنست که می میرد، تو هستی و زنده. حساب کار خودت را بکن که چه تهیه دیده ای برای زندگی آخرت. ببین برای این دو روزه، که می دانی ثباتی در آن نیست، چه کوششها و تقلاها می کنی. برای آن جا که به حکم فطرت هستی و زندگی ابدی است، چه کوشش کرده و چه تهیه دیده ای؟ در آن جا زندگی انفرادی است، احتیاجات را خودت منفردا باید رفع کنی؛ باب استقراض و استعداد مسدود است. این جا آمده ای که تهیه برای آن جا ببینی. باید به اراده کارت درست شود به صرف اراده اداره شود، زندگی آخرت. آن جا، نتیجه تحصیلات عقلی و نفسی و حسی است؛ یعنی، باید عقلت منور باشد به معارف حقه و عقاید صحیحه و صالحه. مقیاس مقاصد مهمه عالم برزخ و ماوراء این عالم، همانا شخص شخیص وجود مقدس پیغمبر اکرم (ص ) و ائمه هدی (ع (هستند .
عقاید وقتی صحیح و اخلاق در صورتی نیکو و اعمال هنگامی درست است که مطابق عقاید و اخلاق و اعمال محمد(ص) باشد؛ میزان صحتش این است. تشکیل عالم برزخ بر این منوال است که آنچه این جا عمل کرده ای، آنجا یابی، چنانچه قرآن مجید می فرماید: «وَ کلّ انسان ٍ الزمناه ُ طائرهُ فی عُنقه وَ نخرجُ لهُ یَومَ القیمة کتابا ً یلقيهُ مَنشورا».
این مرحله به حکم «ملک دوران» است که سلطان حس است و آنچه از حس سرزده محکوم به حکم اوست، لیکن صورت برزخی آن. در این جا نظر به نامحرم کرده، فاصله میان باصره و صورت حسی در این جا نور است و در آن جا نار است .در این جا میل به وصال و نزدیکی بود، در آن جا به طوری کریه المنظر است.
در این جا مرغ بریان کرده حرام خوردی و تمام حواست از آن ملتذذ بود و در آن جا مرغ بریان کرده آتشین است و تمام حواست معذب. در این جا رنج و تعب است. برای پرستش حق: در هوای سرد وضو گرفتن است و در هوای گرم روزه گرفتن و صرف نظر از مال و در برزخ صورت خشنودی حق را ملاحظه کردن و متنعم به نعم الهی بودن است .خلاصه، تامین حیات آخرت به علم و ادب است، چه عملی و چه قلبی و چه حسی. فلاح و رستگاری تابع ایمان و عمل است: «یا ایها الذین آمنوا» یعنی در مرتبه پرستش نبینید الا معبود را. حریت آن جا، نتیجه بندگی در این جاست. که نه خود را بیند و نه عبادت خود را .
لذا می فرماید: «عبدتک» عبادت می کنم تو را. این یکی از مراتب نازله ولایت و جلوه معبود و تجلیبات ربوبی و کبریای حق است و حرارت فطرت عشق است که موجب پرستش و فناء در معبود و عدم ادراک عبادت می شود .
یکی از سلاطین عالم برزخ «ملک فتان» است. کثیرالفتن و کثیرالامتحان که ممتحن اعمال قلبی است و سنگینی و سبکی انسان را می رساند. می بیند این که در دنیا بوده، آیا دارای ملکه صبر بوده است یا نه؟ آیا دارای ملکه حیاء و عفت و ملکه عدالت بوده یا خیر؟ اگر داراست سنگین و خیلی عظیم الشان است و اگر واجد نباشد سبک و بی وزن است .
یکی دیگر از سلاطین عالم برزخ، که عظیم ترین سلاطین است، «سلطان عقل» است که بشیر و مبشر است، به اعتبار مواجه شدنش با مؤمن که دارای عقاید حقه صحیحه و واجد معارف الهیه است. نکیر و منکر است، به اعتبار مواجه شدنش با منافق و کافر که دارای عقاید باطله فاسده است .خلاصه، از جمله مقامات عالم برزخ، که باطن ایمن عالم است، ملک مبشر و بشیر است که سلطان عقل است. پس سلاطین عالم برزخ تشکیل شده از سلطان حسن، سلطان نفس، سلطان عقل، اینها مامور محصلات حس، نفس و عقل اند .
خداوند عالم، انسان را مدرک حقایق گردانیده که مبداء عالم را بفهمد و مرجعش را بداند که کیست؟ و موجد این موجودات کیست؟ عقل را به انسان عطا فرموده که کشف این حقایق کند و به عالم السماء و صفات، بر احدیت و مقام غیب الغیوی مطلع شود. اینها معقولات انسان است؛ لذا در عالم برزخ یک سلطنت عظمی برای امتحان عقول است که در مدرسه دنیا بیست سال، چهل سال ، هفتاد سال یا بیشتر مانده، چه تحصیل کرده؟ و در این مدت چه بوده؟ و چه شده؟ و چقدر معارف آموخته است .
 
دنیا مدرسه است و انبیاء و علماء مدرسین و کتب سماوی کتب تدریسی که بالاترین آنها قرآن کریم است. می پرسند با این کیفیات چه کردی؟ نسبت به مؤمنین «بشیر» و نسبت به منافقین «ترساننده» و نذیر است. عالمی است وحشت انگیز وحشت آور. برزخ، عالم ماندن نیست؛ بلکه عالمی است برای تصفیه اعمال و اخلاق و عقاید تا رجوع به عالم قیامت کند و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی را تکمیل کرده، تحصیل لباس تقوا نموده و از مسارعت به سوی حق، واجد مقامی شود که دیگران حسرت برند؛ زیرا ستایش و پرستش عابد به معارف اوست .
پس معلوم شد که مایحتاج مادر عالم برزخ، افعال و اعمال صالحه و حسنه و عقاید صحیح است و در آن جا درست و نادرست آنها نمایش داده می شود، لکن مسائله عبودیت و ثناء و قرب حق معارفی که در عبادت است، وجه ملکوتیش در عالم قیامت کبری ظاهر خواهد شد .
یکی از علاما، علامه مجلسی، رحمة الله علیه، را در عالم رویا مشاهده نمود: در مراتب عالیه و دستگاه مرتب و منظمی. از وی پرسید بر شما چه گذشت؟ مجلسی، علیه الرحمه، می فرماید: سوال کردند چه هدیه و تحفه ای برای ما آورده ای؟ عرض کردم: بحارالانوار، جوابی برای آن داده نشد .آنان گفتند: پیش ما چیزی داری و آن سیبی است که به آن بچه یهودی دادی برای رضای ما .آن کس که خواب دیده بود، گمان کرد که «بحار را رد کردند لکن اشتباه نموده بود؛ زیرا «بحارالانوار» مسکوت عنه واقع شد؛ یعنی، «بحارالانوار» چون علم است محل ظهورش در برزخ نیست و همان سیب، صورت ملکی اش که التذاذ طفل بوده، در برزخ ظهور کرده است بنابراین هر چیزی اگر نظر التفات به عالم انبیاء کنی که غرض و مقصود این یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر چه بوده خواهی یافت که همه داعی الی الله بوده اند تا مردمان را عابد و عارف به حق کنند و جز این، مقصد دیگر نداشتند. هر مدعی که ادعای این مقام کند، حاصلش برای او رسوائی خواهد بود، چنانکه ادعا کردند و رسوا شدند و جهالت خود را آشکار کردند .


پی نوشت:

1-قرآن کریم، س.ره اسراء آیه 14.

2-نهج البلاغه، خطبه 27.
3-حرانی، تحف العقول عن آل الرسول:114

۴-جمعی از نویسندگان، دستورالعلمهای عرفانی: ۴۲-۴۰.

منبع:قدس.



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین