عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۷۰۳۷۵
تاریخ انتشار : ۰۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۵
گرامیداشت مدافع حرم اهل بیت (س) شهید محمد کامران در حسینیه شیخ مرتضی زاهد
معمولا خدا به یک رفتار خوب آدم را عادت می دهد بعد می گوید نمی خواهد بیا این کار را انجام بدهی و اینجاست که آدم کم می آورد. مثل ابلیس که کم آورد.

گزارش تصویری


عقیق: مراسم گرامیداشت مدافع حرم اهل بیت (س) پاسدار شهید محمد کامران از طرف آیت الله جاودان با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان و مداحی حاج امیر عباسی در حسینیه مرحوم شیخ مرتضی زاهد (ره) برگزار شد.

 _ بحث امروز را با یک مثال ساده شروع می کنم .  بازیگر خوب کسی است که بتواند هر نقش خوب را ایفا کند و در یک تیپ مخصوصی در ذهن مخاطب جا نگیرد و مردم او را هم فن حریف بدانند. بازیگر باید آماده باشد نقش های مختلفی که کارگردان از او می خواهد ارائه دهد. بازیگر خوب بازیگری است که بتواند با گفته های کارگردان خودش را تطابق دهد. یعنی خودش نباشد آنی باشد که کارگردان از او می خواهد و الا اسمش به عنوان بازیگر خط می خورد. من البته فکر می کنم هر اتفاقی در عالم می افتد می تواند به انسان در فهم یک سلسله معانی بالای دینی کمک کند. اینکه در روایت فرموده اند در هر صحنه ای برای مومن عبرت و درسی است همین است.

_ بازیگر کسی است که اگر کارگردان نقشی از او خواست بتواند ایفا کند. نقش را خوب باید بازی کند نباید خودش باشد. نگوید من امروز خسته ام و نمی توانم این نقش را انجام دهم . در ارتباط با پروردگار عالم ما باید چنان حالتی را داشته باشیم. حالا اولین باری که این بحث مطرح شد زمانی بود که ابلیس تمرد کرد بر سجده بر آدم. گفت من نمی توانم این کار را بکنم. من جایش 6 هزار سال عبادت کردم. بعد یک لحظه تکبر کرد. تکبرش را چطور توجیه می کرد. می گفت اگر بحث عبادت شماست من اینطور که تو می گیی نمی توانم عبادت کنم. ولی آنطور که خودم بلدم دو هزار سال جای این سجده ای که تو می گویی عبادت می کنم. خدا  در پاسخش گفت:  برو گمشو. تمام شد. هبط عمل یعنی همین . یعنی 6 هزار سال عبادت به خاطر یک لحظه تکبر هیچ شد .

_ امیرالمومنین (ع) در خطبه قاصعه می فرماید که احکام خدا در آسمان و زمین یکی است. خدا یک ملکی را اینطور ساقط کرد  ، آیا به یک بشر که آن هم این پشتوانه عبادت را ندارد رحم خواهد کرد. آنجا خداوند بحث بازیگر را وسط کشید. فرمود : من می خواهم بندگی کنی هرجور که من می خواهم نه هرجور که تو می خواهی و دلت می خواهد. من دلم می خواهد یک جور دیگر بندگی کنی.

_ در وصیت نامه این شهید بزرگ در کنار بسیاری از کلمات عرشی دیدم مضمون این بحث را هم صریحا آورده است. که خدایا دوست دارم به شکلی پیش شما بیایم که شما دوست دارید .

_ یکی از شهدای تفحص از رفقای قدیم ما بود. کسی هم زیاد نمیشناختش . بعد از شهادتشان من فهمیدم یک بچه فلج دارد. رفته بود امام رضا(ع) و گفته بود من می روم شفای بچه ام را می گیرم. بعد در خواب دیده بود امام رضا(ع) به او گفته بود که بگذار باشد و  او هم گفته بود چشم . بله آدم به اینجا می رسد. اهمیت این بحث به این است که معمولا نوع آدم ها نقطه مقابل این تصور هستند. فکر می کنند ما باید برای یک سلسله رفتارهایی آماده بشویم و بعد آن رفتار را انجام بدهیم ولی نه. ما باید ببینیم بعدا به ما چه ماموریتی می دهند.. معمولا خدا به یک رفتار خوب آدم را عادت می دهد بعد می گوید نمی خواهد بیا این کار را انجام بدهی  و اینجاست که  آدم کم می آورد. مثل ابلیس که کم آورد. خدا می فرماید: تو باید به دستورات من  گوش بدهی و انجام بدهی و بعد می گوید که این کار را انجام نده. اینجاها خیلی ها گیر می کنند. اصلا از بد بود بودن به خوب شدن انگار فرع ماجراست.

_ آقاجان گناه نکن  ، بچه خوبی باش ! این مقدمه است. اینکه کاری ندارد اصلا. این اول ماجراست. حالا می گویند که اینجوری خوب باش این کفر آدم را در می آورد. یعنی کسی که هر دستوری دادند انجام بدهد و آماده برای نقشی که خدا ازش خواسته است بشود .  کسی که صادقانه این را بخواهد شهید می شود و شهید هم نشود مثل شهداست.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین