از ابو ايوب انصاري از راويان حديث و از ارادتمندان به اهل بيت و حضرت علي (عليه السلام) بود همچنين از روايت شده كه پيامبر سوره توحيد را ثلث قرآن دانست.
عقیق: از ابو ايوب انصاري از راويان حديث و از ارادتمندان به اهل بيت و حضرت علي (عليه السلام) بود همچنين از روايت شده كه پيامبر سوره توحيد را ثلث قرآن دانست. نيز از ابو ايوب انصاري نقل شده كه رسول خدا(صلي الله و عليه و آله) فرمود: كسي كه ماه رمضان را روزه بگيرد و پس از عيد فطر شش روز شوال را هم به آن پيوند دهد، گويا تمام روزگار را روزه گرفته است. نيز از وي نقل شده كه پيامبر از اين كه مدينه را يثرب بخوانند، نهي فرمود. از سخنان حكيمانه ابوايوب اين است: همنشيني با افرادي جز خويشاوندان، دانش و بردباري را ميافزايد. از ابو ايوب نقل شده كه رسول خدا(صلي الله و عليه و آله) به امام علي(عليه السلام) فرمود: خداوند تو را به زينتي آراسته كه هيچ كس را بدان نياراسته و آن زهد در دنياست. از وي روايتهايي ديگر نيز در مناقب اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده است. او راوي حديث نبرد امام علي(عليه السلام) با ناكثين، قاسطين و مارقين بود. به او گفتند: چگونه با اهل قبله به جنگ برخاستهاي؟ گفت: اين خواست پيامبر بود تا همراه امام علي (عليه السلام) با ناكثين، قاسطين و مارقين بجنگم. علامه اميني طرق مختلف اين احاديث را جمعآوري كرده است. نيز ابوايوب از رسول خدا(صلي الله و عليه و آله) نقل كرده است كه به عمار فرمود: اي عمار! تو به دست سركشان و ستمكاران كشته خواهي شد و در آن حال بر حق خواهي بود. اي عمار! اگر مردم به راهي رفتند و علي(عليه السلام) به راهي، تو راه او را در پيش گير. او تو را به راه هلاكت نميبرد و از راه هدايت بيرونت نميكند. او پس از سخنراني امام(عليه السلام) در كوفه، گواهي داد حديث غدير را از پيامبر شنيده است. گويند: وي امام(عليه السلام) را مولا خطاب ميكرد و ميگفت: از رسول خدا(صلي الله و عليه و آله) شنيدم: «مَنْ كنتُ مولاه فهذا ﻋﻠﻰّ مولاه». او از صحابه معتقد به امامت اميرمؤمنان بود. نيز از وي روايت شده كه رسول خدا(صلي الله و عليه و آله) فرمود: حسن و حسين گلهاي خوشبوي من در دنيا هستند. ابوايوب در دوران خلافت معاويه، در نبردهاي تابستاني موسوم به «صائفه» شركت داشت. منابع شيعي، حضور وي را در سپاهي به فرماندهي يزيد، با اجازه امام معصوم و به انگيزه تقويت اسلام دانسته اند. او مخالف ولايتعهدي يزيد بود. از اين رو، به معاويه هشدار داد او را جانشين خود نكند. وي زباني حقگو داشت و هر جا و از هر كه لغزشي ميديد، گوشزد ميكرد. در سال 46ق. براي جهاد به مصر رفت و چون عقبة بن عامر، از صحابه پيامبر و حاكم منصوب معاويه، نماز مغرب را به تأخير انداخت، به وي اعتراض كرد و گفت: ممكن است مردم گمان كنند كه او طبق رفتار رسول خدا(صلي الله و عليه و آله) رفتار ميكند. نيز آوردهاند كه در نبردي، مأمور غنايم را كه ميان زن اسير شده و نوزادش جدايي انداخته بود، نكوهش كرد و گفت: رسول خدا(صلي الله و عليه و آله) ميفرمود: كسي كه ميان مادر و فرزندش جدايي افكند، خداوند روز قيامت ميان او و دوستانش جدايي مياندازد. زمان درگذشت وي را سال49 ، 51، 52 و نيز 55ق. گفته اند. گزارش مشهور آن است كه به سال 52ق. درگذشت. رحلت وي بر اثر بيماري و در نبردي هنگام محاصره باروي شهر قسطنطنيّه رخ داد. او در همين نبرد وصيت كرد كه اگر وفات يافت، پيكرش را تا حد امكان به خاك دشمن برده، آنجا دفن كنند. از اين رو، در كنار ديوار قسطنطنيّه دفن شد و مزارش مورد احترام مسيحيان گرديد. ميگويند: روميان به مرقد وي تبرك ميجستند و باران طلب ميكردند. با تسلط تركان بر قسطنطنيّه، آنان بر مزار ابوايوب آرامگاه و در جوارش مسجدي بزرگ و مدرسه و مهمانخانهاي براي نيازمندان ساختند كه قبر بسياري از اعيان و بزرگان دولت عثماني كنار آن قرار دارد. به گزارش ابنسعد و بلاذري يزيد بن معاويه كه وليعهد و در اين نبرد، فرمانده سپاه مسلمانان بود ، بر جنازه وي نمازگزارد و او را به خاك سپرد و آثار ظاهري قبرش را از ميان برد. با اين حال، روميان جاي قبرش را يافتند و به شكافتن آن تهديد كردند. يزيد به آنان پاسخ داد: اگر چنين كنيد، ما نيز كليساها را در سرزمينهاي اسلامي ويران خواهيم كرد. از اين رو، مسيحيان از اين جسارت دست كشيدند. بر پايه نوشته ابن سعد، ابوايوب فرزندي به نام عبدالرحمان از ام الحسن دختر زيد بن ثابت داشت كه از او نسلي بر جاي نماند. فرزند ديگر وي، عَمره از ام ايوب دختر قيس بن سعد بود كه با صفوان بن اوس بن جابر نجاري ازدواج كرد. منبع:حج 211008