دکتر «رجبي دواني» از نقش اشراف و آقازادهها در به انحراف کشيدن نهضت پيامبر(ص) مي گويد؛
«اشرافيت»و«فتنه»؛دو ضلع انحراف از خط ولايت
رحلت پيامبر(ص) آغازي بر شروع يک انحراف در جامعه مدني نبوي بود. پس از ارتحال نبي خاتم(ص) دو دستگي در جامعه بوجود آمد و زمينه خانه نشيني امام علي(ع) فراهم شد.
عقیق:رحلت پيامبر(ص) آغازي بر شروع يک انحراف در جامعه مدني نبوي بود. پس از ارتحال نبي خاتم(ص) دو دستگي در جامعه بوجود آمد و زمينه خانه نشيني امام علي(ع) فراهم شد. اما اين تمام ماجرا نبود. گرچه مداراي اميرالمومنين(ع) با حکومت وقت به منظور حفظ وحدت سياسي جامعه رخ داد اما در آنسوي اين اتفاق رشد آقا زاده هايي از جريان ابوسفياني جهان اسلام باعث شد تا انحرافي بزرگتر از تغيير مسيرخلافت رخ دهد.آقازاده هايي که نه ريشه محکمي در اسلام داشتند و نه در خانواده و اخلاقيات. نتيجه رشد بيمار گونه اين افراد شکل گيري جريان منحرفي بود که با کنار زدن خلافت علي(ع) در کوفه، ترويج عهد شکني در سپاه حسن بن علي(ع) و نهايتا شهادت امام حسين(ع) نمايي ديگري از حضور اشراف زادگان را در فضاي سياسي اسلام به نمايش گذاشت.اين سنت ناميمون، در درازاي تاريخ چنان خودنمايي کرد که در برهه هاي مختلف توانست زمينه ساز انحراف جامعه اسلامي از مسير راستين خود شود.دکتر محمد حسين رجبي دواني، عضو هيأت علمي دانشگاه جامع امام حسين (ع) در مصاحبه پيش رو به بررسي دقيق و مصداقي نقش خواص و فرزندان ايشان در تاريخ اسلام پرداخته است. **** آقاي رجبي دواني! ميخواهم سؤالم را از نقش آقا زادهها پس از رحلت پيامبر شروع کنم، آنها از چه زماني وارد عرصه حکومت شدند و چه تأثيراتي داشتند؟پس از رحلت پيامبر(ص) و آغاز دوره خلافت و غصب ولايت چيزي را از فرزندان اصحاب نميبينيم و هرچه بوده توسط خود اصحاب صورت گرفته ولي با گذشت زمان در سالهاي بعد کم کم فرزندان اصحاب هم وارد مسايل حکومتي شده و خودشان را نشان ميدهند. در دوره امام علي (ع) برخي از آقازادهها وارد عرصه سياسي ميشوند و خودي نشان ميدهند و با استفاده از جايگاهي که پدرانشان داشتند و نفوذي که در جامعه برايشان ايجاد شده است، تلاش ميکنند تا در مسايل جامعه و حکومت تأثير گذار باشند. حتي امام علي(ع) را به ترک خلافت و شورا پذيري دعوت مي کنند. آقا زادههايي هم بوده اند که تأثير گذارتر باشند؟بله حالا اگر بخواهم به يکي از تأثير گذار ترين به قول شما آقا زادهها در صدر اسلام بپردازم بايد از عبدا... بن زبير نام ببرم. وي با اينکه پدرش در قيد حيات بود حرص عجيبي براي دستيابي به قدرت داشت و البته در کنار آن کينهاي که از امام علي (ع) داشت باعث انحراف پدر و ضربه به اسلام شد. عبدا... از ابتدا باامام علي (ع) مخالف بود و زمينه ساز جنگ جمل و انحراف بخشي از جامعه مسلمين شد. اين مخالفتهاي عبدالله بنزبير به کجا کشيد؟عبدالله به همراه عدهاي از طرفدارانش ابتدا به بصره حمله کردند و آنجا را اشغال کردند و هواداران و پيروان امام علي (ع) را در بصره قتل عام ميکنند؛ پس از آن بيتالمال بصره را غارت و دارالعماره بصره را اشغال ميکنند و در نقلي 40 نفر و در نقلي ديگر 400 نفر از ياران امام را ميکشند. امام علي (ع) ابتدا قصد داشتند بدون درگيري و جنگ عاملان جنايت شناسايي و مجازات شوند که اينجا هم عبدالله بن زبيرپا فشاري ميکند، چون توهم قدرت پيدا کرده بود و فکر ميکرد در صورت آغاز جنگ با امام، حتماً پيروز ميدان است. در اين اثنا زبير چه موضعي داشت و آيا با پسرش کاملاً هم نظر بود؟در تاريخ است که امام قبل از جنگ، زبير را پيش خود خواند و با يادآوري خاطرهاي ازپيامبر (ص) زبير را از انحرافش آگاه کرد. در آن خاطره پيامبر(ص) به زبير گفته بود بترس از اينکه در برابر علي (ع) بايستي در حالي که علي (ع) حق باشد و تو باطل باشي. زبير بعد از شنيدن اين نقل از امام علي (ع) ميگويد که من اين قول پيامبر را فراموش کرده بودم و فوراً بر ميگردد و اعلام ميکند که در برابر امام علي (ع) نميجنگد که در اينجا باز هم عبدالله، پسرش وارد ميشود و با تحريک پدر به او ميگويد که تو از قدرت جنگاوري علي(ع) ترسيدهاي و نقل است در تاريخ که زبير پس از اين صحبت پسرش نيزهاي دستش ميگيرد و با آن جلوي سپاهيان مانور ميدهد تا به پسرش بگويد من نترسيده ام ولي به خاطر پيامبر قصد جنگ با علي (ع) را ندارم. هر چند باز عبدا... به پدرش اصرار ميکند که در جنگ حضور يابد، ولي زبير نميپذيرد و قصد خروج از بصره ميکند که به محض خروج توسط يکي از افراد قبيله بيتميم کشته ميشود. امام علي (ع) در مورد زبير ميگويد که زبير با ما بود قبل از اينکه پسرش بزرگ شده باشد که اين نقل نشان دهنده نقش عبدالله در انحراف پدرش است. چه موارد ديگري ميشود، از نقش آقازادهها نام برد؟مورد مهم ديگري که ميتوانم ذکر کنم و البته شايد خيلي گوش افراد عادي نرسيده باشد، مُعبد پسر مقداد صحابي برجسته پيامبر است. مقداد از اصحاب خاص پيامبر و از باورمندان کامل به ولايت امام علي (ع) بود که به فرموده پيامبر (ص) بهشت مشتاق به ديدار اوست. مقداد قبل از خلافتامام علي (ع) فوت ميکند. قبل از جنگ جمل معبد بن مقداد برضد امام بر ميخيزد تا در نهايت در جنگ جمل کشته ميشود. نقل است که امام وقتي جسد او را ديد ميگويد: از آن پدر چنين فرزندي. منظور امام (ع) جنگيدن فرزند مقداد با ولايت و همراهياش با فتنه گران است. در مورد نقش اشراف صدر اسلام هم کمي توضيح دهيد. اينها چه افرادي بودند و چگونه قصد ضربه به اسلام را داشتند؟در اسلام شخصيتهاي بزرگ و تأثير گذار از قبيل خواص و نخبگان داشته ايم. چه افرادي که از نظر شيعه خواص و ولايتمدار خوانده ميشوند و چه کساني که از نظر غير شيعه با فتحها و خلافتها و غيره صاحب نام و مطرح خوانده ميشوند؛ ولي بايد بدانيم که در اسلام و صدر اسلام اشرافيت نداشتيم، اما پس از کنار زدن خاندان و اهل بيت پيامبر (ص) و افتادن خلافت به دست کساني که به قول امام علي (ع) لباس خلافت براي آنها دوخته شده نبود، آرام آرام اين طبقه شکل گرفت و کم کم باعث شد در باورها و ارزشهاي مردم تغييراتي به وجود آيد. براي مثال زمان عثمان هنگامي که وي شروع به ساختن کاخ کرد و حاکمان او که همگي از اقوام و بستگانش بودند، همه همين کار را کردند و در کوفه نام آنها اشراف القبايل ميشود. خليفه هم بسيار به اين افراد توجه ميکرد و سهم بيشتري از بيتالمال به آنها اختصاص ميداد. اين سهم و به قول امروزي رانتي که نصيب آنها شده بود توقعشان را بالا برده بود به همين علت زماني که امام علي (ع) به خلافت رسيد با ايشان به مخالفت برخاستند. امام (ع) نه تنها سهم غير قانوني آنها را از بيتالمال قطع کرد، بلکه گفت اموالي را که به ناحق در گذشته هم نصيب اين افراد شده است بر ميگرداند، حتي اگر مهريه زنانشان شده باشد. اشراف شکل گرفته در دوره خليفه سوم هم به دشمني با امام بلند شدند و چون روي قبايل نفوذ داشتند توانستند برخي از تودهها را عليه امام علي (ع) با خود همراه کنند. چگونه مردم با آنها همراه شدند؟اين از واقعيتهاي تلخ تاريخ است که وقتي امام به خاطر مردم، متعديان به بيتالمال را محدود ميکند تا بتواند اموال را به مردم بازگرداند، ولي مردم به جاي سپاسگزاري و همراهي، امام را ياري نميکنند، چون چشمشان به اشراف بود. در مورد کساني که زماني با پيامبر بودند، ولي بعد خودشان به اسلام ضربه زدند، چه مثالهايي در تاريخ داريم؟بعد از رحلت پيامبر ميبينيم شخصيتهايي که به خاطر سابقه اسلام و صحابي بودن و يا به واسطه اشرافيت دوران خليفه سوم معروف شده بودند، با روي کار آمدن امام (ع)، با حاکميت حق مخالفت و به آن ضربهها ميزنند. مثلاً سعد بن ابي وقاص که جزو اولين ايمان آورندگان است ولي با امام (ع) بيعت نميکند و پسرش عمر هم در فاجعه کربلا آن اقدامات را انجام ميدهد. حسان بن ثابت يکي ديگر از اين افراد بود که در زمان پيامبر(ص) شاعر ايشان بود و حتي در غدير خم هم اشعار زيبايي در مدح امام علي (ع) ميسرايد که مورد توجه پيامبر (ص) قرار ميگيرد و پيامبر وي را به صورت مشروط دعا ميکند. اما پس از 25 سال از آن تاريخ چون جزو رانت خواران شده بود به مخالفت با امام علي (ع) ميپردازد.يا اسامه بن زيد که فرزند زيد بن حارثه بود که پدرش دومين فرد اسلام آورنده بهپيامبر (ص) و از فرماندهان بزرگ اسلام بود که در جنگ موته شهيد شده بود. اسامه کسي بود که پيامبر (ص) آخرين مأموريتش را به او واگذار کرد که به شام برود و البته به نظر ميرسد اين اقدام پيامبر براي صيانت از ولايت امام علي (ع) باشد. حال اين آدم با اين سوابق وقتي در دوران امام علي (ع) ميبيند رانتها قطع شده با امام مخالفت ميکند و حتي امام را تهديد به قتل ميکند. جامعه چگونه بايد با اين افراد برخورد کند؟بهترين جواب به اين سؤال در کلام امام علي (ع) است. وقتي که امام تازه از دفن پيامبر فارغ شده بود و داشت با بيل قبر را هموار ميکرد، ناگهان سر و صدايي بيمورد برخاست که حساسيت برانگيز بود. عباس عموي ايشان گفت که امر بيسابقهاي رخ داده است.در اين هنگام برا بن عازب انصاري وارد شد و خطاب به امام علي (ع) و عباس و پسران او گفت که چه نشسته ايد که خلافت را بردند و در مورد سقيفه و آنچه رخ داده توضيح داد و گفت که اين صداي هجوم مردم به سقيفه براي بيعت است. در اين هنگام نقل است که امام بيل خود را به ديوار تکيه داد و آيه 2 سوره عنکبوت را تلاوت کرد. «احسب الناس ان يترکوا ان يقولون آمنا وهم لايفتنون» آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مىشوند و مورد آزمايش قرار نمىگيرند؟ بعد فرمودند با رحلت پيامبر خداوند قوم پيامبر را مورد امتحان قرار داد و هر کس در اين امتحان از پيامبر پيروي نکندو از ولايت عدول کند، مردود است.از اين ميتوانيم اين نتيجه را بگيريم، کساني که در ماجراي سقيفه از سخن پيامبر پيروي نکردند همه سوابق خود را سياه کردند و مردود شدند يعني هر کس چه با غاصبان بيعت کرد و يا به ياري ولايت نيامد در اين امتحان مردود شدند و همه سوابق هجرتها و جهادهاي خود را از دست دادند. امام علي (ع) نيز پس از 25 سال که به دعوت مردم به عرصه حکومت ميآيند در اولين سخنراني خود نيز به اين مسأله اشاره ميکنند و ميگويند پس از پيامبر شما امري را که در خاندان پيامبر بود، ناديده گرفتيد و اين مسأله فراموش شدني نيست، اما اکنون و از اين به بعد ما را ياري کنيد تا به سعادت اخروي برسيد. در زمان فعلي چه شباهتها و چه تفاوتهايي با دوران پيامبر (ص) و امير المومنين (ع) از جهت نقش خواص و اشراف و آقازادهها مشاهده ميکنيد؟در عصر خودمان چه در زمان امام و چه در زمان رهبر معظم انقلاب، رأس حاکميت به لطف الهي در حالت مشروع خود باقي ماند اما دولتها بعضاً با سياستهاي غلط خود مخصوصاً در دوران سازندگي اشرافيتي پديد ميآيد که درست نقطه مقابل آرمانهاي انقلاب است. وقتي که امام گفت يک تار موي کوخ نشينان و پابرهنگان را به کاخ نشينان ترجيح ميدهم نشان ميدهد که آرمانهاي انقلاب اسلامي ما در چه جهتي بوده است. اما ميبينيم دراثرسياستهاي غلط و فروش اموال دولتي به ثمن بخس و رانت خواري توسط نزديکان برخي مسؤولان دولتي باعث به وجود آمدن اشرافيت و ايجاد طبقهاي پولدار شد که با طلبکاري با انقلاب برخورد ميکنند. چگونه قابل پذيرش است مردمي که همه چيزشان را براي انقلاب دادند و سختيهاي بسيار تحمل کردند در سختي باشند، و عدهاي ديگر در وضعيت اشرافي زندگي کنند. در فتنه 88 هم ميبينيم که همين اشراف نوکيسه و رانت خوار پشت صحنه هستند و حامي فتنه اند. بعضاً برخي هم که سوابق خوبي در انقلاب داشتند به دليل زاويه گرفتن با ولايت به اين جريان پيوستند و متأسفانه ميبينيم برخي از فرزندان چهرههاي مهم انقلاب هم در اين فتنه نقش اساسي داشتند. به نظر من اگر نبود بصيرت مردم که توانستند عمود خيمه انقلاب را به درستي بشناسند و با تبعيت از او در اين آزمون موفق شوند، اين فتنه گران ميتوانستند نظام را به نابودي بکشانند.منبع:قدس211008