کد خبر : ۶۵۲۳۵
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۳۹۴ - ۲۲:۳۸

هدف اصلي سفر به كربلا از زبان سيدالشهدا(ع)

امام حسين عليه السلام هدف اصلي سفر به كربلا را تحصيل رضاي الهي مي داند و لذا در آغاز سفر كنار قبر جد گرامش از خدا مي خواهد كه او را موفق به اين كار بدارد.
عقیق:"امام حسين عليه السلام هدف اصلي سفر به كربلا را تحصيل رضاي الهي مي داند و لذا در آغاز سفر كنار قبر جد گرامش از خدا مي خواهد كه او را موفق به اين كار بدارد: "اسئلك يا ذالجلال و الاكرام بحق القبر و من فيه الا اخترت لي ما هولك رضي و لرسولك رضي / اي خداي با جلالت و كرامت بخش به حق اين قبر و به حق كسي كه در ميان آن غنوده است، از تو مي خواهم كه راهي در پيش روي من بگذاري كه رضاي تو و رضاي رسول مرتضاي تو در آن است."
رضايت رسول خدا و رضايت مومنين كه در بعضي از نقل ها آمده است در راستاي رضاي پروردگار مطلوب است وگرنه ارزش نفسي و مطلوبيت ذاتي ندارد. آن حضرت در مسير سفر كربلا وقتي به منزل شراف رسيد، پس از ملاقات با حر و سربازان او هم بعد از نماز ظهر سخنراني كرد و هم بعد از نماز عصر. در سخنراني دوم فرمود: "ايها الناس فانكم ان تتقوا الله و تعرفوا الحق لاهله يكن ارضي لله عنكم / مردم! اگر تقواي الهي را پيشه خود كنيد و بپذيريد كه حق در دست صاحبانش باشد موجب رضاي خدا خواهد بود." آن گاه خود را معرفي كرد و فرمود: ما اولي از ديگران هستيم. اين جمله روحيه تحصيل رضاي الهي را در جامعه ارتقا و تقويت مي كند. "
آيت الله جوادي آملي در كتاب "حماسه و عرفان" كه به بررسي ابعاد عرفاني و حماسي حادثه كربلا و قيام خونين حضرت سيدالشهدا (ع) مي پردازد در فصل "مظاهر عرفان در حادثه عاشورا" به ابعاد و وجوهي از لايه هاي عرفاني شخصيت حضرت سيدالشهدا (ع) كه در كربلا و عاشورا متجلي شده است مي پردازد. آنچه در ادامه مي آيد ملهم از ديدگاه هاي اين عالم بزرگ است.
هركس در كاري كه انجام مي دهد، انگيزه اي دارد. انگيزه ها معمولا به مقدار همت و معرفت افراد بستگي دارد. يكي براي رهيدن از جهنم و ديگري براي رسيدن به بهشت، سومي براي كسب مال، چهارمي براي نيل به جاه، پنجمي براي به دست آوردن موقعيت، ششمي براي تحصيل شهرت و هفتمي براي منظوري ديگر اما عارف تنها به تحصيل رضاي دوست مي انديشد حتي نجات از جهنم و وصول به بهشت نيز در ضمير او به عنوان هدف اصيل نمي گنجد.

از "ستايش اوسط" تا "ستايش اوحد" قرآن كريم
قرآن كريم در ستايش اوساط از مجاهدان راه حق و تشويق آنان به جهاد و مبارزه در راه خدا مي فرمايد: "اِنّ الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّه / خدا جان و مال مومنان را در مقابل بهشت مي خرد." بدين ترتيب آنچه براي اين طبقه از مومنان و مجاهدان مطرح است، بهشت و نعمت هاي آن است. اما در ستايش اوحدي از انسان هاي بلندپرواز مي فرمايد: "و من النّاس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله / از ميان مردم كساني هستند كه جان شان را در قبال رضاي الهي مي فروشند." در اين آيه اولا رضاي خدا مطرح است نه بهشت، ثانيا حتي قبل از آن كه خدا اعلام كند كه من خريدارم آن ها اقدام مي كنند كه ما فروشنده هستيم.

هدف اصلي سفر به كربلا از منظر امام حسين (ع)
امام حسين عليه السلام هدف اصلي سفر به كربلا را تحصيل رضاي الهي مي داند و لذا در آغاز سفر كنار قبر جد گرامش از خدا مي خواهد كه او را موفق به اين كار بدارد: "اسئلك يا ذالجلال و الاكرام بحق القبر و من فيه الا اخترت لي ما هولك رضي و لرسولك رضي / اي خداي با جلالت و كرامت بخش به حق اين قبر و به حق كسي كه در ميان آن غنوده است، از تو مي خواهم كه راهي در پيش روي من بگذاري كه رضاي تو و رضاي رسول مرتضاي تو در آن است." رضايت رسول خدا و رضايت مومنين كه در بعضي از نقل ها آمده است در راستاي رضاي پروردگار مطلوب است وگرنه ارزش نفسي و مطلوبيت ذاتي ندارد.
آن حضرت در مسير سفر كربلا وقتي به منزل شراف رسيد، پس از ملاقات با حر و سربازان او هم بعد از نماز ظهر سخنراني كرد و هم بعد از نماز عصر. در سخنراني دوم فرمود: "ايها الناس فانكم ان تتقوا الله و تعرفوا الحق لاهله يكن ارضي لله عنكم / مردم! اگر تقواي الهي را پيشه خود كنيد و بپذيريد كه حق در دست صاحبانش باشد موجب رضاي خدا خواهد بود." آن گاه خود را معرفي كرد و فرمود: ما اولي از ديگران هستيم. اين جمله روحيه تحصيل رضاي الهي را در جامعه ارتقا و تقويت مي كند.

خطبه اي كه امام حسين (ع) در منا خواند
قبل از حادثه كربلا سال هاي آخر خلافت معاويه، امام حسين عليه السلام در سفر حج خطبه اي در منا خواند و از اوضاع جاري كشور اظهار ناخرسندي نمود. در پايان خطبه فرمود: اَللّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنافُساً فِي سُلْطان، وَ لا التماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لكِنْ لِنَرَىَ الْمَعالِمَ مِنْ دِينِكَ، وَ نُظْهِرَ الاِصْلاحَ فِي بِلادِكَ، وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ، وَ يُعْمَلُ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَّتِكَ وَ أَحْكامِكَ/ خدايا تو مي داني كه اين تلاش ها و اقدام ها نه به منظور رقابت در سلطنت و حكومت است و نه به منظور دست يابي به ثروت و نعمت مادي. بلكه مي خواهيم اصول و ارزش هاي دين تو را آشكار كنيم و آن ها را ارائه دهيم و اصلاح در مملكت تو پديد آوريم و مظلومان از بندگان تو امنيت پيدا كنند و احكام و قوانين تو مورد عمل قرار گيرد."
مسأله اصلاح در امت در وصيت نامه امام حسين عليه السلام نيز كه آن را قبل از حركت از مدينه نوشته آمده است. ليكن هيچ يك از اظهار معالم دين، اصلاح در بلاد، ايجاد امنيت براي مظلومان، احياي احكام الهي و مبارزه با بدعت چيزي نيست كه منافاتي با رضايت خدا داشته باشد يا غير ‌آن باشد بلكه عين تحصيل رضاي الهي است. البته امام حسين عليه السلام اين را خصلت شخصي خود نمي داند بلكه خصلت اهل بيت را چنين برمي شمرد: رضي الله رضانا اهل البيت."

معناي عميق تر توكل چيست؟
از مظاهر ديگر عرفان در حادثه عاشورا توكل مثال زدني سيدالشهدا (ع) به خداوند است. اما ماهيت و درون مايه توكل چيست؟ توكل به معناي اعتماد و تكيه بر خداست و اين كه انسان بر خود و نيروها و توانمندي هاي خود يا ديگران اعتمادي نداشته باشد. چون هركس در كاري كه خبره نيست و يا توان آن را ندارد وكيل مي گيرد. انسان در امور و شئون خود نه خبره است و نه توانايي و قدرت انجام آن را دارد، چنان كه ديگران نيز مانند او هستند و وضعيتي بهتر از او ندارند. لذا بايد به يك مبدأ خبير و قادر تكيه كند و اين همان توكل بر خداست: "و من يتوكل علي الله فهو حسبه / هركس بر خدا توكل كند خدا كفايت مهمات و مشكلات او را مي كند،" "حسبنا الله و نعم الوكيل / خدا كفايت مشكلات ما را مي كند و او بهترين وكيل و تكيه گاه است" "علي الله فليتوكّل المتوكّلون / تكيه كنندگان بايد فقط بر خدا تكيه كنند. "
در بيان بلند حضرت جواد الائمه عليه السلام آمده است: تكيه بر خدا بهاي هر متاع گران قيمت و نردبان هر مقام متعالي و متكاملي است: "الثقه بالله ثمن لكلّ غال و سلّم الي كلّ عال."
توكل مرزي جدا از به كارگيري اسباب مادي ندارد تا انسان بگويد: كاري كه توانايي آن را دارم، خودم انجام مي دهم و كاري كه در انجام آن ناتوانانم بر خدا توكل كرده و به او واگذار مي كنم، بلكه انسان در ريز و درشت كارهاي خود ضعيف و ناتوان است و احتياج به وكيل دارد. نه تنها در قيام خود به حول و قوه الهي نياز دارد، در قعود و نشستن نيز محتاج به حول و قوه اوست لذا در نماز مي گوييم: "بحول الله و قوته اقوم و اقعد" يعني نه تنها در ايستادن بلكه در نشستن نيز به حول و قوه خدا اعتماد و تكيه مي كنم.

منبع: شبستان
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین