کد خبر : ۶۵۰۷۷
تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۳۹۴ - ۰۷:۳۸
حکایتی خواندنی از توبه؛

پیمودن راه شصت ساله در شش روز

خيلى عجب است كه همه عمر خود را در كفر و انكار صانع گذرانيده و روزگار دراز، در خواب گران جهالت خوابيده؛ چند روز به آخر عمر مانده، منادى توفيق دفعتاً صيحه‏اش زد و از خواب گران برجست. راهى كه مردان راه، در مدّت شصت سال نمى ‏توانستند بپيمايند، او در ظرف شش روز پيمود.
عقیق: آیت الله سید احمدزنجانی والد آیت الله العظمی شبیری زنجانی درگفتاری، حکایت جالبی ازعاقبت به خیری شخصی غیرمعتقد به مبدأ و معاد را بیان است که در ذیل می آید:

 آقاى حاج ميرزا عبد اللّه طهرانى، از آقاى آقا ميرزا مهدى آشتيانى[1]نقل كرد از شخصى كه نزد وى مورد اعتماد بوده كه:ما رفيقى داشتيم، طبیعی(مادی گرا) بود واعتقاد به مبدأ و معاد نداشت؛ ولى زن پاك و صالحه‏اى در منزل داشت كه ظروف خورد و خوراك او، از وى جدا بود.[2] و هر سال، آن شخص، از ما دعوت  مى‏ كرد و دلمه‏اى به ما مى ‏داد؛ ولكن مباشر طبخش، همان خانم ‏بود. تا اينكه آن زن وفات نمود؛ ما مطالبه سور از او نموديم؛ او عذر آورد كه شما مرا نجس مى ‏دانيد و آن زن كه مباشر پختن و جمع و جور كردن غذا بود، نيز مرده. گفتيم كه تو خرج سور را بده، ما خودمان مباشر مى‏ شويم.

 خلاصه، او پولى داد. ما پنج، شش نفر بوديم، خودمان، لوازم دلمه را خريده، پختيم. هنگامى كه شام را مى ‏كشيديم، فقيرى دم در آمد، سؤال كرد. ما پیش خود گفتيم که هر سال، آن خانم در اين سفره نصيبى داشت، اكنون كه دست او كوتاه شده، ما حصّه وسهم او را به اين سائل مى ‏دهيم. او خنديد و گفت: خانم مُرد و كارش تمام شد. از اين احسان، چيزى عايد وى نمى ‏گردد؛ امّا اگر به سائل چيزى مى ‏دهيد، بدهيد.

وی ادامه ئتئ: ما هم غذاى كامل يك نفر را از همه آنچه در سر سفره بود، جدا كرده، به آن سائل داديم، بعد، شام را خورده، همان‏جا خوابيديم.

صبح آنجا بوديم، زنى آمد كه دايه آن خانم بود، به صاحب‏خانه گفت: من ديشب، مرحومه خانم را در خواب ديدم كه بسيار شاد و از شما اظهار امتنان مى ‏نمود؛ مى ‏گفت: شامى كه فرستاده بوديد، خيلى به موقع رسيد؛ چون مهمان داشتم و چيزى هم آماده نداشتيم. اين شام، روى مرا سفيد كرد. آن شخص، قصّه اين خواب را كه از آن زن شنيد، اشك از چشمش سرازير شد و گفت: انصافاً حقّ با شما بوده و من به خطا رفته ‏ام. آن گاه، شهادتين بر زبان جارى كرد و اسلام آورد. از قضا، به فاصله شش روز، به رحمت خدا رفت.

حكم مستورى و مستى، همه بر عاقبت است                  كس ندانست كه آخر به چه حالت برود[3]

 خيلى عجب است كه اين شخص، همه عمر خود را در كفر و انكار صانع گذرانيده و روزگار دراز، در خواب گران جهالت خوابيده؛ چند روز به آخر عمر مانده، منادى توفيق دفعتاً صيحه‏اش زد كه از خواب گران برجست. راهى كه مردان راه، در مدّت شصت سال نمى ‏توانستند بپيمايند، او در ظرف شش روز پيموده، با آن ها دوش به دوش و بلكه جلوتر از آن ها گرديد.

گاهى بر عكس هم مى ‏شود به گونه ای که رشته شصت ساله تسبيح، يك‏دفعه به رشته تار تبديل مى ‏گردد. چنان كه در عصر ما خيلى ها چنین گرديدند.

 حتى در سنّ پيرى، رقص و بازي ها را كه در جوانى از آن ها فوت شده بود قضا كردند؛ قضاى الهى نيز با آن ها خوب بازى كرد. همه را با چشم خودمان ديديم گرچه باز، حكم مستورى و مستى همه بر عاقبت است؛ ممكن است كه باز نسيم اقبال، در عين حال، بر قالب آن ها وزيده، آن ها را دوباره زنده كند.


پی نوشت:

[1]- میرزامهدی آشتیانی (م 1332 ش )، عارف، فیلسوف و فقیه ایرانی و شیعه بود.

[2]- گرچه علقه زن وشوهری، بین مسلمه و طبیعی شرعا صورت نمی بندد. گویاآان زن، جاهل به موضوع و یا جاهل به حکم مسأله بوده اند و یا آن که آن زن، زن وی نبوده و سمت دیگری داشته.

[3]- این شعر از حافظ شیرازی است و گویا چنین درست باشد: حکم مستوری و مستی، همه بر خاتمت است              کس ندانست کآخر به چه  حالت نرود.

*گزیده الکلام یجر الکلام عاقبت به خیری

*پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی شبیری زنجانی

منبع:حوزه


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین