۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۲ : ۱۶
کربلا موجِ خروشان و صفاست
کربلا مهدِ ثناست
کربلا حسِّ ادب میباشد،
کربلا محورِ زیبایِ یقین میباشد
کربلا حافظِ برجستهیِ دین میباشد
کربلا را باید، بشناسیم همه ...
کربلا یعنی عشق!
کربلا ضامنِ آیاتِ خداست!
کربلا همچو نگین
میدرخشد به هنرمندیِّ تامّ
در همین دشت پیام!
کربلا را باید،
بارِ دیگر بشناسیم به مهری افزون
با همین رازِ درون
کربلا فخرِ بشر
کربلا باعثِ آزادیِ ماست!
کربلا اوج وفاست...
کربلا مهدِ رضاست...
کربلا با همه دارد خویشی!
کربلا دامنهیِ عشقِ گران میباشد
کربلا صدرِ بلاست،
کربلا زیبنده ست
کربلا بی همتاست...
کربلا اوج ارادت به حسین ابن علی ست!!
کربلا تشنهیِ عرفانِ علی است
کربلا فوقِ ارادت به ولیست ...
کربلا ساحتِ قدسی است که تابنده شدهست
کربلا روزنهیِ تاریخ است
که مهیّا شده است،
به نگاری که خدا میداند ...
تا بجایی که بشر، بشود شرمنده
کربلا قطعهای از قابِ تماشائی ماست
کربلا آزاد است
کربلا فریاد است
کربلا بنیاد است
کربلا در نظرِ این همه امواجِ سخن
به تمامِ ابعاد،
باز هم ترجمهاش سنگین است!
کربلا صحنهیِ آدم شدن انسانهاست!
کربلا رخدادی است،
که به اندازهیِ زیبائیِ عشق،
محترم میباشد ...
کربلا را باید به نگاهی زیبا
بشناسیم و درعینِ قیام
خوبتر فکر کنیم!
کربلا ناله فقط نیست به عرشِ ازلی
کربلا فقدان نیست!
که فقط گریه کنیم !
کربلا پیروی از عدل خداست
کربلا عینِ صفاست،
که به آن سویِ وفا، مینگرد ...
کربلا دولتِ بازندهی پیکار که نیست!!
کربلا پیروزی است ...
کربلا حسِّ عجیبی است که با ذاتِ بصیر،
همچنان تابان است ...
و سخن باید گفت،
به تعهد، به صلابت، به سفیری پیروز
به جهادی که ندارد نقصان،
به نسیمی که ندارد نسیان،
به جفائی که ندارد پایان،
به خطائی که نگردد جبران،
ما به سالار شهیدان متعهّد شدهایم
همچو کوهی محکم،
با صلابت باشیم ...
ما شقایق هستیم
و از آن قومِ حسود، داغ بر دل داریم
ما برای همه در وصفِ شهید
عشق را میخواهیم
باز هم میگوئیم:
به وفاداری و انگیزهی آن همّتِ ناز
ما به خود میبالیم
تا به تدبیر دهیم، جانِ ناقابل خویش
چون رسالت داریم
منبع:فارس
کربلا دامنهیِ عشقِ گران میباشد
کربلا صدرِ بلاست،
کربلا زیبنده ست
کربلا بی همتاست...
کربلا اوج ارادت به حسین ابن علی ست!
کربلا تشنهیِ عرفانِ علی است
کربلا فوقِ ارادت به ولیست ...
کربلا ساحتِ قدسی است که تابنده شدهست
کربلا روزنهیِ تاریخ است
بنده می خواهم ایشان را با نقل یک روایت بشارت بدهم :
روایت کرده است که امام صادق (ع) به من فرمود: اى اباعماره! درباره حسین بن على (ع) شعرى براى من بخوان! من شعر خواندم و آن حضرت گریه کرد، باز شعرى خواندم و حضرت باز گریست، به خدا سوگند من پیوسته شعر مى خواندم و حضرت گریه مى کرد تا آنکه صداى گریه از اندرون خانه حضرت بلند شد، حضرت به من فرمود: اى اباعماره! هر کس در مرثیه حسین بن على (ع) شعرى بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت از آن اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین علیه السلام شعرى بخواند و چهل نفر را بگریاند، بهشت براى اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین (ع) شعرى را بخواند و سى تن را بگریاند، پس بهشت براى اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین (ع) شعرى را بخواند و بیست تن را بگریاند، بهشت براى اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین (ع) شعرى بخواند و ده تن را بگریاند، بهشت براى اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین (ع) شعرى بخواند و یک نفر را بگریاند بهشت براى اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین (ع) شعرى بسراید و خود بگرید، بهشت براى اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین (ع) شعرى بخواند و خود را گریان نشان دهد، بهشت براى اوست».
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
کربلا دامنهیِ عشقِ گران میباشد
کربلا صدرِ بلاست،
کربلا زیبنده ست
کربلا بی همتاست...
کربلا اوج ارادت به حسین ابن علی ست!!
کربلا تشنهیِ عرفانِ علی است
کربلا فوقِ ارادت به ولیست ...
کربلا ساحتِ قدسی است که تابنده شدهست
کربلا روزنهیِ تاریخ است
که مهیّا شده است،
به نگاری که خدا میداند ...
تا بجایی که بشر، بشود شرمنده
کربلا قطعهای از قابِ تماشائی ماست
کربلا آزاد است
کربلا فریاد است
کربلا بنیاد است
کربلا در نظرِ این همه امواجِ سخن
به تمامِ ابعاد،
باز هم ترجمهاش سنگین است!
کربلا صحنهیِ آدم شدن انسانهاست!
بنده می خواهم ایشان را با نقل یک روایت بشارت بدهم :
روایت کرده است که امام صادق (ع) به من فرمود: اى اباعماره! درباره حسین بن على (ع) شعرى براى من بخوان! من شعر خواندم و آن حضرت گریه کرد، باز شعرى خواندم و حضرت باز گریست، به خدا سوگند من پیوسته شعر مى خواندم و حضرت گریه مى کرد تا آنکه صداى گریه از اندرون خانه حضرت بلند شد، حضرت به من فرمود: اى اباعماره! هر کس در مرثیه حسین بن على (ع) شعرى بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت از آن اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین علیه السلام شعرى بخواند و چهل نفر را بگریاند، بهشت براى اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین (ع) شعرى را بخواند و سى تن را بگریاند، پس بهشت براى اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین (ع) شعرى را بخواند و بیست تن را بگریاند، بهشت براى اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین (ع) شعرى بخواند و ده تن را بگریاند، بهشت براى اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین (ع) شعرى بخواند و یک نفر را بگریاند بهشت براى اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین (ع) شعرى بسراید و خود بگرید، بهشت براى اوست؛ و هر کس در مرثیه حسین (ع) شعرى بخواند و خود را گریان نشان دهد، بهشت براى اوست».
بنده جزو جامعه وعاظ هستم اگر خداوند قبول بفرمایند وقصد دارم این شعر را در منبرهایی که دارم برای عزاداران تشریح کنم هم واقعیت های آنرا و هم حماسههای آنرا
خداوند به همه شما و این شاعر گرانقدر جزای خیر دهد تا انشاالله شاهد عزاداریهای متناسب با شخصیت سیدالشهدا ع باشیم
بنده جزو جامعه وعاظ هستم اگر خداوند قبول بفرمایند وقصد دارم این شعر را در منبرهایی که دارم برای عزاداران تشریح کنم هم واقعیت های آنرا و هم حماسههای آنرا
خداوند به همه شما و این شاعر گرانقدر جزای خیر دهد تا انشاالله شاهد عزاداریهای متناسب با شخصیت سیدالشهدا ع باشیم
بنده جزو جامعه وعاظ هستم اگر خداوند قبول بفرمایند وقصد دارم این شعر را در منبرهایی که دارم برای عزاداران تشریح کنم هم واقعیت های آنرا و هم حماسههای آنرا
خداوند به همه شما و این شاعر گرانقدر جزای خیر دهد تا انشاالله شاهد عزاداریهای متناسب با شخصیت سیدالشهدا ع باشیم
بنده جزو جامعه وعاظ هستم اگر خداوند قبول بفرمایند وقصد دارم این شعر را در منبرهایی که دارم برای عزاداران تشریح کنم هم واقعیت های آنرا و هم حماسههای آنرا
خداوند به همه شما و این شاعر گرانقدر جزای خیر دهد تا انشاالله شاهد عزاداریهای متناسب با شخصیت سیدالشهدا ع باشیم
بنده جزو جامعه وعاظ هستم اگر خداوند قبول بفرمایند وقصد دارم این شعر را در منبرهایی که دارم برای عزاداران تشریح کنم هم واقعیت های آنرا و هم حماسههای آنرا
خداوند به همه شما و این شاعر گرانقدر جزای خیر دهد تا انشاالله شاهد عزاداریهای متناسب با شخصیت سیدالشهدا ع باشیم
بنده جزو جامعه وعاظ هستم اگر خداوند قبول بفرمایند وقصد دارم این شعر را در منبرهایی که دارم برای عزاداران تشریح کنم هم واقعیت های آنرا و هم حماسههای آنرا
خداوند به همه شما و این شاعر گرانقدر جزای خیر دهد تا انشاالله شاهد عزاداریهای متناسب با شخصیت سیدالشهدا ع باشیم
بنده جزو جامعه وعاظ هستم اگر خداوند قبول بفرمایند وقصد دارم این شعر را در منبرهایی که دارم برای عزاداران تشریح کنم هم واقعیت های آنرا و هم حماسههای آنرا
خداوند به همه شما و این شاعر گرانقدر جزای خیر دهد تا انشاالله شاهد عزاداریهای متناسب با شخصیت سیدالشهدا ع باشیم
صبح شد به بازار آهنگرها رفتم دیدم مغازه ای بسته است . پرسیدم چرا ؟ دیگران گفتند : چون همسرش به تازگی فوت کرده است . در مجلس عزای آن زن حضور پیدا کردم و بعد از اتمام مجلس عزا نزد شوهرش رفتم . پرسیدم آقا آیا همسر شما رابطه ای با اهل بیت (ع) داشته ؟ گفت نه . پرسیدم آیا از سادات بوده ؟ گفت نه . مرد ناراحت شد و گفت : شما با همسر من چکار دارید ؟ موضوع را برایش تعریف کردم و آن مرد گفت : آری همسر من یک اخلاق خوب داشت که هر روز صبح بعد از نماز رو به سوی کربلا می کرد و می گفت : السلام علیک یا ابا عبدالله .
پس توجه کنید که ذره ای معرفت نشان دادن به اهل بیت (ع) دریای محبت و معرفت آنان را برمی انگیزاند . امیدوارم این مطلب رو به خوبی درک کرده باشیم و از این پس با معرفتی بیش از پیش به آنان سلام دهیم .
صبح شد به بازار آهنگرها رفتم دیدم مغازه ای بسته است . پرسیدم چرا ؟ دیگران گفتند : چون همسرش به تازگی فوت کرده است . در مجلس عزای آن زن حضور پیدا کردم و بعد از اتمام مجلس عزا نزد شوهرش رفتم . پرسیدم آقا آیا همسر شما رابطه ای با اهل بیت (ع) داشته ؟ گفت نه . پرسیدم آیا از سادات بوده ؟ گفت نه . مرد ناراحت شد و گفت : شما با همسر من چکار دارید ؟ موضوع را برایش تعریف کردم و آن مرد گفت : آری همسر من یک اخلاق خوب داشت که هر روز صبح بعد از نماز رو به سوی کربلا می کرد و می گفت : السلام علیک یا ابا عبدالله .
پس توجه کنید که ذره ای معرفت نشان دادن به اهل بیت (ع) دریای محبت و معرفت آنان را برمی انگیزاند . امیدوارم این مطلب رو به خوبی درک کرده باشیم و از این پس با معرفتی بیش از پیش به آنان سلام دهیم .
بخشی در صحـــــرا ، بخشـــی بر بالایٍ نیــــزه ...
اما اینکـــه عمــــو چند بخش است را فقـط بــابـــا می دانــد ...
زنده تر و محبوبتر از امام حسین علیه السلام چه کسی را می توان نام برد ...
صلی الله علیک یا أبا عبدالله ...
شیرازۀ عترت و کتاب است حسین
سرچشمۀ عشق و انقلاب است حسین
دیگر شهدا ستارۀ تابانند
عباس چو ماه و آفتاب است حسین
صلی الله علیک یا أبا عبدالله ...
صلی الله علیک یا أبا عبدالله ...
زنده تر و محبوبتر از امام حسین علیه السلام چه کسی را می توان نام برد ...
صلی الله علیک یا أبا عبدالله ...
شیرازۀ عترت و کتاب است حسین
سرچشمۀ عشق و انقلاب است حسین
دیگر شهدا ستارۀ تابانند
عباس چو ماه و آفتاب است حسین
صلی الله علیک یا أبا عبدالله ...
صلی الله علیک یا أبا عبدالله ...
اجرشان و اجرتان با پیامبر اعظم ص و سالار شهیدان.......
اجرشان و اجرتان با پیامبر اعظم ص و سالار شهیدان.......
اجرشان و اجرتان با پیامبر اعظم ص و سالار شهیدان.......
کربلا موجِ خروشان و صفاست
کربلا مهدِ ثناست
کربلا حسِّ ادب ميباشد،
کربلا محورِ زيبايِ يقين ميباشد
کربلا حافظِ برجستهيِ دين ميباشد
کربلا را بايد، بشناسيم همه ...
کربلا يعني عشق!
کربلا ضامنِ آياتِ خداست!
کربلا همچو نگين
ميدرخشد به هنرمنديِّ تامّ
در همين دشت پيام!
کربلا را بايد،
بارِ ديگر بشناسيم به مهري افزون
با همين رازِ درون
کربلا فخرِ بشر
کربلا باعثِ آزاديِ ماست!
کربلا اوج وفاست...
کربلا مهدِ رضاست...
کربلا با همه دارد خويشي!
کربلا دامنهيِ عشقِ گران ميباشد
کربلا صدرِ بلاست،
کربلا زيبنده ست
کربلا بي همتاست...
کربلا اوج ارادت به حسين ابن علي ست!!
کربلا تشنهيِ عرفانِ علي است
کربلا فوقِ ارادت به وليست ...
کربلا ساحتِ قدسي است که تابنده شدهست
کربلا روزنهيِ تاريخ است
که مهيّا شده است،
به نگاري که خدا ميداند ...
تا بجايي که بشر، بشود شرمنده
کربلا قطعهاي از قابِ تماشائي ماست
کربلا آزاد است
کربلا فرياد است
کربلا بنياد است
کربلا در نظرِ اين همه امواجِ سخن
به تمامِ ابعاد،
باز هم ترجمهاش سنگين است!
کربلا صحنهيِ آدم شدن انسانهاست!
کربلا رخدادي است،
که به اندازهيِ زيبائيِ عشق،
محترم ميباشد ...
کربلا را بايد به نگاهي زيبا
بشناسيم و درعينِ قيام
خوبتر فکر کنيم!
کربلا ناله فقط نيست به عرشِ ازلي
کربلا فقدان نيست!
که فقط گريه کنيم !
کربلا پيروي از عدل خداست
کربلا عينِ صفاست،
که به آن سويِ وفا، مينگرد ...
کربلا دولتِ بازندهي پيکار که نيست!!
کربلا پيروزي است ...
کربلا حسِّ عجيبي است که با ذاتِ بصير،
همچنان تابان است ...
و سخن بايد گفت،
به تعهد، به صلابت، به سفيري پيروز
به جهادي که ندارد نقصان،
به نسيمي که ندارد نسيان،
به جفائي که ندارد پايان،
به خطائي که نگردد جبران،
ما به سالار شهيدان متعهّد شدهايم
همچو کوهي محکم،
با صلابت باشيم ...
ما شقايق هستيم
و از آن قومِ حسود، داغ بر دل داريم
ما براي همه در وصفِ شهيد
عشق را ميخواهيم
باز هم ميگوئيم:
به وفاداري و انگيزهي آن همّتِ ناز
ما به خود ميباليم
تا به تدبير دهيم، جانِ ناقابل خويش
چون رسالت داريم
کربلا موجِ خروشان و صفاست
کربلا مهدِ ثناست
کربلا حسِّ ادب ميباشد،
کربلا محورِ زيبايِ يقين ميباشد
کربلا حافظِ برجستهيِ دين ميباشد
کربلا را بايد، بشناسيم همه ...
کربلا يعني عشق!
کربلا ضامنِ آياتِ خداست!
کربلا همچو نگين
ميدرخشد به هنرمنديِّ تامّ
در همين دشت پيام!
کربلا را بايد،
بارِ ديگر بشناسيم به مهري افزون
با همين رازِ درون
کربلا فخرِ بشر
کربلا باعثِ آزاديِ ماست!
کربلا اوج وفاست...
کربلا مهدِ رضاست...
کربلا با همه دارد خويشي!
کربلا دامنهيِ عشقِ گران ميباشد
کربلا صدرِ بلاست،
کربلا زيبنده ست
کربلا بي همتاست...
کربلا اوج ارادت به حسين ابن علي ست!!
کربلا تشنهيِ عرفانِ علي است
کربلا فوقِ ارادت به وليست ...
کربلا ساحتِ قدسي است که تابنده شدهست
کربلا روزنهيِ تاريخ است
که مهيّا شده است،
به نگاري که خدا ميداند ...
تا بجايي که بشر، بشود شرمنده
کربلا قطعهاي از قابِ تماشائي ماست
کربلا آزاد است
کربلا فرياد است
کربلا بنياد است
کربلا در نظرِ اين همه امواجِ سخن
به تمامِ ابعاد،
باز هم ترجمهاش سنگين است!
کربلا صحنهيِ آدم شدن انسانهاست!
کربلا رخدادي است،
که به اندازهيِ زيبائيِ عشق،
محترم ميباشد ...
کربلا را بايد به نگاهي زيبا
بشناسيم و درعينِ قيام
خوبتر فکر کنيم!
کربلا ناله فقط نيست به عرشِ ازلي
کربلا فقدان نيست!
که فقط گريه کنيم !
کربلا پيروي از عدل خداست
کربلا عينِ صفاست،
که به آن سويِ وفا، مينگرد ...
کربلا دولتِ بازندهي پيکار که نيست!!
کربلا پيروزي است ...
کربلا حسِّ عجيبي است که با ذاتِ بصير،
همچنان تابان است ...
و سخن بايد گفت،
به تعهد، به صلابت، به سفيري پيروز
به جهادي که ندارد نقصان،
به نسيمي که ندارد نسيان،
به جفائي که ندارد پايان،
به خطائي که نگردد جبران،
ما به سالار شهيدان متعهّد شدهايم
همچو کوهي محکم،
با صلابت باشيم ...
ما شقايق هستيم
و از آن قومِ حسود، داغ بر دل داريم
ما براي همه در وصفِ شهيد
عشق را ميخواهيم
باز هم ميگوئيم:
به وفاداري و انگيزهي آن همّتِ ناز
ما به خود ميباليم
تا به تدبير دهيم، جانِ ناقابل خويش
چون رسالت داريم
کربلا دامنهیِ عشقِ گران میباشد
کربلا صدرِ بلاست،
کربلا زیبنده ست
کربلا بی همتاست...
کربلا اوج ارادت به حسین ابن علی ست!!
کربلا تشنهیِ عرفانِ علی است
کربلا فوقِ ارادت به ولیست ...
کربلا ساحتِ قدسی است که تابنده شدهست
کربلا روزنهیِ تاریخ است
که مهیّا شده است،
به نگاری که خدا میداند ...
تا بجایی که بشر، بشود شرمنده
کربلا قطعهای از قابِ تماشائی ماست
کربلا آزاد است
کربلا فریاد است
کربلا بنیاد است
کربلا در نظرِ این همه امواجِ سخن
به تمامِ ابعاد،
باز هم ترجمهاش سنگین است!
کربلا صحنهیِ آدم شدن انسانهاست!