شعر/ سوئی به چشمان ترم باقی نمانده
سجاد شاکری شعری سروده است در رثای سه ساله کربلا.
عقیق:سجاد شاکری شاعر جوان و فرزند شهید محمدرضا شاکری شعری سروده است در رثای سه ساله کربلا که در زیر می خوانیم:
صلی الله علیک یا بنت الحسینجانی دگر در پیکرم باقی نماندهسوئی به چشمان ترم باقی نماندهبابا! من از نسل ملک روی زمینمچیزی ولی از شهپرم باقی نماندهاز ناقه تا خوردم زمین با گریه گفتم:با من کسی جز مادرم باقی نماندهدستش نوازشگر نباشد هم مهم نیست!وقتی که موئی بر سرم باقی نماندهدور مرا غارتگران وقتی گرفتندمعجر برایم لاجرم باقی نماندهچشم عمو روشن! که خلخالم به پا وبر گوش و دستم، زیورم باقی نماندهدیگر بیا من را ببر پیش خودت کهجایی برایم در حرم باقی نماندهشب شهادت بی بی رقیه (س)سال 1393***********
السلام علیک یا اباعبداللهتنها نه در عزای تو آدم(ع) گریستهیک کاروان رسول معظم گریستهاحمد، علی و فاطمه و زینب و حسن (ع) ..چشمانشان برای تو نم نم گریستهپروانه شاهد است که یک عمر چشم شمعبر جان خود به نیت مرهم گریستهچشمی نداشت "گل" که برایت بریزد اشکپس جای اشک، قطره ی شبنم گریستهخسران زده کسی است که عمرش گذشته وبر زخم بیشمار تنت کم گریسته ..سجاد شاکری21 مهر 94
منبع:مشرق