۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۷ : ۰۴
عذیب الهجانات نام یکى از منزلگاه ها نزدیک کوفه است و چون آب داشته، عذیب گفته مىشد. معناى آن آب خوشگواراست. موقعیت آن میان قادسیه و مغیثه از منازل راه کوفه است که تعلق به بنى تمیم دارد.
در عذیبالحجانات بود که نافعبن هلال، مجمعبن عبدالله، عمروبن خالد و طِرِمّاح بن عدی به اردوگاه حسینی وارد شدند. حر بن یزید ریاحی که هنوز فرماندهی سپاه یزید را داشت تصمیم گرفت ایشان را بازداشت کرده و یا به کوفه بازگرداند. حر این مساله را به تازهواردان اعلام کرد.
در این هنگام بود که امام(ع) با حر از در مخالفت برآمد و فرمود: من اجازه چنین کاری را به تو نمیدهم و همانطوری که خود را از گزند تو حفظ میکنم، از آنان نیز محافظت خواهم کرد، زیرا اینها همانند اصحابی که با من از مدینه آمدند، یاران من هستند، پس اگر بر آن پیمان که با من بستی، استواری، آنها را رها کن وگرنه با تو میجنگم، حر از بازداشت آنها صرفنظر کرد.
توقف در عذیبالجانات و مذاکره طرماح
پس از این جریان طرماح به نزد امام(ع) آمد و مذاکراتی با او داشت. طِرِمّاح بن عَدِیّ بن جَبَلَة بن عَدِیّ از یاران امام علی(ع) و امام حسین(ع) و از شاعران شیعه بود. او پیشتر نامه امام علی(ع) را به معاویه رسانده بود و حال از کوفه میآمد.
طرماح پس از دادن مجدد خبر شهادت مسلمبن عقیل به امام(ع) عرض کرد: با شما یاران اندکی را میبینم و همین لشکریان حر در مبارزه بر شما غالب آیند و من یک روز پیش از آمدن از کوفه، مردم انبوهی را در بیرون شهر دیدم پرسیدم که اینان کیانند؟ گفتند: لشکری است که سرگرم سان هستند که آماده جنگ با حسین گردند و من تاکنون چنین لشکر عظیمی را ندیده بودم، تو را به خدا سوگند تا توانی به آنان نزدیک شو و اگر خواهی که در مامنی فرود آیی که سنگر تو باشد تا تدبیر کار خویش کنی و تو را چاره کار معلوم گردد، با من بیا تا تو را در کوه اجا فرود آوردم، بخدا سوگند که این کوه سنگر ما بوده و هست و ما را از پادشاهان عنان، حمیر و نعمانبن منذر حفظ کرد و به خدا سوگند هیچگاه تسلیم نشدیم و این خواری را به خود نخریدیم. قاصدی نزد قبیله طی در کوه اجا و سلمی بفرست، ده روز نگذرد که قبیله طی سواره و پیاده نزد تو آیند و تا هر زمان خواهی نزد ما باش و اگر خدای ناکرده اتفاقی رخ دهد، من با تو پیمان میبندم که ده هزار مرد طایی پیشروی تو شمشیر زنند و تا زندهاند نگذارند دست هیچکس به تو رسد.
توافق با حر، رد پیشنهاد طرماح
روز 27 ذیالحجه بود که امام با حربن یزید ریاحی مواجه شده بود. حر مأمور بود تا امام حسین(ع) را دستگیر کرده و با خود به کوفه ببرد و سرور آزادگان اجازه چنین کاری را نداد، از این رو توافق آن شد که امام نه به مدینه و نه کوفه، بلکه به جایی غیر از این دو برود.
امام حسین(ع) در پاسخ به طرماح فرمود: خداوند تو را و قبیلهات را جزای خیر دهد. ما و این گروه یعنی اصحاب حر پیمانی بستهایم که نمیتوان از آن بازگردم و معلوم نیست عاقبت کارما و آنها به کجا میانجامد، اگر قصد یاری داری شتاب کن، خدا تو را ببخشاید.
طرماح میگوید: دانستم به یاری مردان محتاج است، نزد اهل خویش رفته و آنها را اصلاح نموده و وصیت کردم و در بازگشت شتاب کردم، اهل من از علت شتابم جویا شدند، مقصود خود را گفتم و از راه بنیثعل روانه گردیدم تا به عذیب الهجانات رسیدیم سماعه بن بدر را ملاقات کردم و او خبر کشته شدن امام حسین (ع) را به من داد؛ سپس بازگشتم.
منبع:ایکنا