با کاروان حسینی تا اربعین
نهیب مسیح در یک خواب
در روزشمار وقایع کاروان حسینی ام وهب فرزندش را می خواند تا کاروان حسین بن علی (ع) را بیابد و می گوید مسیح او را در خواب نهیب زده است که چرا فرزند محمد(ص) را یاری نمی کنید؟
عقیق:مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده است و تا اربعین ادامه دارد قرار است روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت کند و امروز نوزدهم ذیحجه سیزدهمین یادداشت وی را می خوانید:«نهیبی زد به اسب خویش و کران تا کران صحرا را بتاخت.سرگشته و واله به جستجوی راهی بود تا از این هزار راهه راهی بیابد بسوی او.بر بلندای هر تپه رسید، چشم چرخاند، آنچه بود، بیابان بود و شن، شن بود و صحرا بود.ناامیدی را نالید و سر اسب گرداند.هانیه در انتظار، چشم به بیابان دوخته بود و ام وهب، رنجور و ناتوان پلک فرو بسته بود.از راه رسید و بی محابا لب گشود.گفت: نبود مادر!ام وهب گفت: پیدایشان کن وهب.گفت: همه جا را گشتم. دیگر چه اصرای است؟ام وهب گفت: دَمی به خواب رفتم مسیح را دیدم. زخم خورده و رنجور نهیبم زد؛ چرا فرزند محمد را یاری نمی کنید؟وهب در خود شکست، اشک در چشمانش خانه کرد و روی از مادر گرفت.ام وهب گفت: پیدایشان کن وهب، پیدایشان کن.» منبع:جهان211008