حاج آقا خاطره اولین منبری که رفتید را برايمان تعريف ميكنيد؟ اولین جایی که منبر رفتید را به یاد دارید؟
هیئت طفلان حضرت زهرا بود که سخنرانشان نیامده بود و من هنوز ملبس نشده بودم. چون من بدون لباس منبر نمی روم و مخالف هستم که آدم بدون لباس منبر برود سریع یک عمامه درست کردم . به طور رسمی از آن موقع ما شروع کردیم. یادم می آید در آن جلسه این آیه «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى» را بحث کردم که اصلاً هم هول نشدم و کاملاً هم مسلط بودم. روضه خودم را خواندم. یادم نیست چند سالم بوده ولی فکر می کنم پایه 3 حوزه بودم .
شما از همان موقع روضه خوان بودید؟
من از قبلش روضه خوان بودم و مداحی می کردم. در همان زمان میان داری هم می کردم. هم میان دار بودم. هم آبدارچی بودم. هم آشپزی کردم. هم سرویس ها راشستم و هم کفش جفت کردم. لذا وقتی وارد هیئت بشوم می دانم که نقاط ضعف و قوت هیئت کجاست و فکر می کنم کسی مثل من این کار را نکرده. لذا من صاحب نظر در امر هیئت هستم و این که مخاطب چه برداشتی می کند نمی دانم ولی این افتخارم است. کسی که هیئتی نباشد نمی تواند مؤثر باشد. هیئتی ها موفق هستند هم در کار اجرا و هم در کارهای تشکیلاتی و هم در عرصه علم حتی. امام هیئتی بود، حضرت آقا هیئتی است.
اما خيليها ميگويند کار هیئتی نکنید؟
این تلقی غلطی است و آنهایی که هیئتی نیستند این حرف را می زنند. هیئتی اتفاقاً باید آدم منسجم، منظم و مرتب باشد. من آقای علیرضا پناهیان را یک هیئتی منظم و مرتب می دانم. ما خیلی از کارهايمان را در هیئت محبین اهل بیت قم شروع کردیم که حاج علیرضا پناهیان منبری جلسه بود و حاج احمد آقا مداح جلسه بود و من هم توفیق داشتم میان دار این جلسه بودم و هستم الحمدلله و الان اگر برسم میان دار هیئت خودم هستم. یک موقع آشپزش بودیم و یک موقع آبدارچی اونجا بودیم و الان هم من دم در می ایستم و با افتخار هم می ایستم.
نه خیر اصلاً نگران نیستم. من قبل از اینکه در حرم سر کشیک باشم کفشدار بودم. ببینید یک چیزهایی هست که برای انسان تکبر و غرور می آورد و من فکر می کنم که این کارها غرور آدم را می شکند و بهترین راهی که من پیدا کردم برای خرد کردن غرورم این است. حالا هرکس هر چه می خواهد بگويد اصلاً برایم مهم نیست. من خیلی از حاجت هایم را از میان داری هیئت محبین گرفتم. وقتی که مظلوم میکشم و داد میزنم و عربده می کشم آن موقع، وقت حاجت گرفتن ماست. خيليها من را به جرم روضه خوان بودن در لیست سیاه قرار دادند، اما اصلاً برایم مهم نیست. چون اعتقاد دارم. بخاطر روضه خوان بودن شاید یک جاهایی من را دعوت نکنند یک جاهای مهم که اجازه بدهید نام نبرم . ولی اصلاً ناراحت نیستم و سینه میزنم و میانداری می کنم و به این سینه زدن و میان داری هم افتخار می کنم.
من قبول ندارم چون دوستانی را دیدهایم که اصرار دارند مقتل خوانده شود مثلاً حاج آقای ارضی اصرار دارند که من مقتل بخوانم، آقای کریمی م وقتی من توی جلسه شون هستم اصرار به مقتل خوانی دارند، آقای سازور، آقای طاهری. مقتل را هم به خاطر اینکه باب صحبت های کذب بسته شود و دشمن سوء استفاده نکند اصرار دارم از رو بخوانم كه مستند باشد و باید از کتب معتبر استفاده شود. الان هم اتفاقاً اقبال به سمت خواندن این روضه ها بیشتر شده که کمتر نشده و اصرار هم دارند که خوانده بشود، منتها مستند خوانده بشود، مستدل خوانده بشود، صحیح خوانده بشود و کسی که این ها را میخواند خودش با این روضه ها گریه کرده باشد، خودش با این روضه ها اشک ریخته باشد.
بين این جدیدی ها عدم اتصال به استاد یکی از آفتهایی است که
گریبان بعضی از جلسات نو و جدید را گرفته است. ببینید استاد لازم است. دیده شده با
اندک اتصال به یک استاد و بزرگتر تمام آن آسیب ها رفع شده است. لذا خیلی مهم است
که دوستان جوان ما زانوی ادب بزنند ولي بزرگترها هم جوان ها را تحویل بگیرند.
شما در بعضی از مجالسی سخنرانی دارید که مداحان صاحب نامی هستند و شاید این تلقی بشود که خیلی از مردم به نیت آن مداح دارند می آیند كما اینکه ممکن است برعکسش هم اتفاق بیافتد. شما اين نگرانی را ندارید که مثلاً می گویند که میرویم مسجد ارک برای حاج منصور. شاید این فكر بعضی از روحانیون بوده که من مجلس مداح های مطرح نمی روم چون همه می گویند که دارم میروم مجلس فلانی. نظر شما چیست؟
اولاً من این حرف را قبول ندارم. فرض بگیریم که این کلام شما درست كه جمعيت به خاطر حاج منصور می آید . من ممنون حاج منصور آقای ارضی هستم که به من می گوید که آقای مؤمنی کمتر از یک ساعت منبر نروی. پس معلوم است که آن مداح هم دغدغه سخنرانی دارد، دغدغه معارف دارد. من که از منبر می آیم پایین حاج منصور آقا می گوید که حاج آقا امشب این را گفتی، این را گفتی، این را بیشتر توضیح بده من ذوق می کنم. یک جلسه من رفته بودم چیذر، بعضی از دوستان به من گفتند که چون باران آمده و جلسه دیر شروع شده بیست دقیقه بیشتر سخنرانی نکن ولي حاج آقا محمود کریمی یک نامه دادند كه بیخود کرده کسی که گفته بیست دقیقه بیشتر سخنرانی نکنید. تمام جلسه در اختیار شما رعایت وقت را نکن و هر چی دلت می خواهد صحبت بکن. اصلاً ذوق کردم . حالا شما بگو که جمعیت برای حاج آقا محمود اومده یا برای حاج آقا منصور اومده یا دوستان دیگر، خوب بیایند. مگر آنها برای چه كسي می خوانند؟ من برای چه كسي میخوانم؟ امسال من واقعاً شرمنده شدم که حاج سعید با من تماس گرفتند که تو را به خدا بیایید که مستمع مطلب می خواهد. خوب آدم ذوق می کند دیگر.
بله. وقتی دارم می بینم که مداح نسبت به من این تواضع را دارد چرا مدیریت جلسه با من نباشد؟ مدیریت جلسه با من است. یک بار حاج آقا منصور توي ارک به من گفتند که حاج آقا مؤمنی چرا کم حرف می زنی، یک ساعت کمتر حرف نزن تو ماه رمضان. توي محرم چون زمان کم است من 35 تا 40 دقیقه بيشتر حرف نميزنم ولی وقتی که وقت داریم بيشتر حرف ميزنم.
ماندگارترین منبری که تو ذهنتان هست را برای ما بگوييد؟
نمی توانم بگويم دقیقاً کدام جلسه . امسال یکی از شب ها كه از در ارك آمدم بيرون، یک خانم و آقایی آمدند خیلی از ما تشکر و تقدیر كردند. گفتند که روضه ای كه شما دیشب خواندید و ادامه آن را که حاج آقا خواندند، این روضه باعث شده که دختر من چادری شد. اصفهان رفتم عین این اتفاق افتاد. گفتند که آقا دختر ما به خاطر این خاطره ای که گفتید و روضه ای که خواندید چادری شده. یا جلسه ای بود که من راجع به سیره امام حسین، سبک زندگی امام حسین (ع) صحبت می کردم. گفتم نماز، قرآن، دعا، استغفار. بعد به من گفتند که به خاطر آن روضه و تأثیر آن دختر من که نماز نمی خواند و پسر من كه تارک الصلاة بوده به نماز مقید شدند. هر جلسه ای برای من انصافاً خاطره است نمی توانم از هم جدا کنم.
من که همهاش پایین نمی آیم و یا عمامه را از سر بر نمی دارم . یک وقت هایی است که آدم دست خودش نیست. تا کسی روضه خوان نشود متوجه نمی شود که ما روز عاشورا چقدر بيقراریم. من روز عاشورا اصلاً نمی توانم عمامه بگذارم و بروم بالای منبر. وقتی که عمامه امام حسین(ع) را از سرشان برداشتند، من چطور می توانم عمامه بگذارم و بالای منبر بروم. من در طول سال حرف هایم را می زنم و روز عاشورا می خواهم برای خودم روضه بخوانم. و خیال می کنم که خیلی قلب ها جلا پیدا کند و این ها به خود فرد بر می گردد. موارد خاصی که من عمامه از سرم برمی دارم خدا می داند که من عنان و اختیار از دستم می رود. مواردی هم که به غیر از عاشورا و تاسوعا عمامه از سرم بر می دارم جایی است که روضه حضرت زهرا(س) یا حضرت زینب(س) می خوانم که اختیار از دست می رود.
شما چند سفر کربلا مشرف شدید؟
من زیاد توفیق نداشتم که کربلا مشرف بشوم. سه سفر توفیق داشتم.
خاطره سفر اولتان را می شود برای ما بگویید؟
چون آن موقع زمان صدام ملعون بود از سوریه مشرف شدیم. من زیارت جامعه را از اول طلبگی از حفظ هستم. هر جا که می رفتیم نمی گذاشتند که مفاتیح با خودمان ببریم. من زیارت جامعه را می خواندم، مردم هم پشت سر من می خواندند .توي حرم سیدالشهداء وقتی که می خواستیم زیارت جامعه را بخوانیم نگذاشتند و ما را نشاندند و گفتند که روضه نخوانید زیارت نخوانید. همین جوری که کاروان را نشانديم گفتیم که چکار کنیم داریم دق می کنیم. بعد دیدم که خانمی نشسته به فاصله یک متری، دو متری که یک بچه شیر خواره توي بغلش بود يك دفعه بلند شدم رفتم این را از بغل مادرش گرفتم. مادرش همین جوری مات مانده بود. بعد به آن مأمورهای استخباری گفتم که می گویید روضه نخوانید می گوییم چشم، می گویید زیارت نخوانیم می گوییم چشم. بعد به مردم گفتم که به من نگاه کنید من نه روضه می خوانم و نه زیارت. من به سر این بچه دست زدم و به سینه و به گلویش که مادرش بیهوش شد. من کاری نکردم ولی مادر بیهوش شد. بعد یک جمله گفتم که مادر این بچه داشت می دید که من کاری به این بچه نداشتم ولي بيهوش شد، دیگر ببینید که رباب چی کشیده. شیون بود که توي حرم سیدالشهدا بالا رفت. یک ساعت مردم گریه می کردند، مادر بیهوش افتاده بود. بچه هم آرام توي بغل من بود و از حرم بیرون آمدیم و این در سفر اول من اتفاق افتاده بود.
به نظر شما یک هیئت استاندارد كه مورد قبول علما، ادبا و اهل بیت باشد، چه هیئتی است؟
هیئتی است که معارف را بالا ببرد . فرمول هیئتی این است که شروع جلسه یا با قرآن است یا با زیارت، حالا تهران رسم است که پیش منبری هم دارند. اگر سخنران و مداح با همدیگر هماهنگ باشند همان مطلبی که آقا روي منبر گفته مداح در قالب قصیده، شعر، غزل هر چی این را بتواند بپروراند ميگويد. این ها روي مستمع اثر می گذارد. مستمع را رشد می دهد. هیئت کارخانه آدم سازی است. هیچ جا مثل هیئت آدم درست نمی کند. لذا من تلقی ام از هیئت این است که باید انسان را رشد بدهد و به کمال برساند و این شدنی است.
اولین گره ای که با مجلس حاج منصور خوردید چه جوری بود؟
مشهد مشرف بودیم 27 رجب بود.
چه سالی؟
یادم نیست چه سالی. بعد توي همین جلسه طفلان زینب. چون من خودم هم از بچه های طفلان زینب هستم قرار بود که یکی از آقایان بیاید که نشد . آنجا اولین برخوردی بود که حاج آقا منصور هم پای منبر ما نشسته بود. البته من خودم قبلاً ارک می رفتم و همان سال من ماه رمضان ارک دعوت شدم. منتها حاج آقا با استخاره و این ها دعوت می کنند.