عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۶۱۰۸۳
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۶
عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه از برکات حضور امام هشتم(ع) در ایران می گوید؛
بیست و سوم ذی القعده بنا به روایتی سالروز شهادت امام علی بن موسی الرضا(ع) و روز زیارتی آن حضرت است...
عقیق:از این رو و در آستانه این روز مهم درباره ورود و حضور امام(ع) در ایران، اهداف مأمون از سپردن ولایتعهدی به امام(ع) و نحوه بهره گیری و تبدیل این موضوع به فرصت ارزشمند گسترش معارف دین و اهل بیت(ع) توسط حضرت ثامن الحجج(ع) با حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم خانجانی، عضو هیأت علمی و استادیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت و گو کرده‌ایم که از نظر می‌گذرد.

  آیا می‌توان مدعی شد، شهادت امام رضا(ع) در ایران و بنای بارگاه مطهر آن حضرت زمینه شکوفایی شیعه را فراهم کرد؟
- مرو و خراسان در آن روز به خاطر حضور حرم امام مورد توجه قرار گرفت. افزون بر آن باید اقدامهای امام رضا(ع) را اضافه کرد که در بحث مواجهه با مردم صورت می‌گرفت. اینکه امام در این مواجهه روی چه نکاتی تأکید می‌کردند که از این نقطه قلمرو اسلامی و از طریق ایشان به بدنه جامعه شیعه منتقل می‌شد، موضوع مهمی است که باید بدان توجه داشت. نکته ای که باید متذکر شوم، این است که رهبری شیعه به لحاظ حضور ائمه(ع) به امام بعدی سپرده شده است، یعنی بعد از امام رضا(ع)، امام جواد(ع) بودند که این نقش را ایفا می‌کردند، اما آن چیزی که مأمون دنبال آن بود، از بین بردن نقطه کانونی هدایت جامعه شیعه در این بخش از قلمرو اسلامی بود تا دیگر هیچ نامی از ائمه(ع) نباشد. او در واقع با این کار می‌خواست تاریخ مصرف شیعه را از بین ببرد که این طور نشد.

 حضرت در مواجهه با مردم روی چه موضوعاتی تأکید و تبلیغ می‌کردند ؟
- اینجا مجبوریم گریزی داشته باشیم به مسیر حرکت امام از مدینه تا مرو که خیلی مهم است. آنها مسیری برای امام انتخاب کردند که کمترین حضور شیعه را داشته باشد؛ یعنی جامعه شیعه هیچ گونه تماس و ارتباطی با ایشان نداشته باشد. چرا؟ چون اولاً آن زمان مثل امروز نبود که خبرها بسرعت به گوش مردم برسد.
بنابراین بدین شکل مردم از حضور ایشان مطلع نمی‌شدند. ثانیاً وقتی متوجه این حضور نمی‌شدند، گمان می‌کردند، حضرت همچنان در مدینه است و دیگر کسی به مرو و خراسان توجه نمی‌کرد.
اگر این گونه می‌شد، مأمون به اهدافش می‌رسید. سوم اینکه مردم از محضر امام نمی‌توانستند استفاده کنند؛ چون مطلع نمی‌شدند و اینجا هم آنچه را که حکومت عباسی می‌خواست، نشد. در حقیقت اگر به طور عادی می‌خواستند امام را به مرو منتقل کنند، باید از مرکز ایران آن روز به سمت قم و ری که شیعه نشین بودند، عبور می‌دادند، اما به همان دلیلی که گفتم، این کار را نکردند.  با اینکه از جاهایی عبور کردند که کمترین حضور شیعه بود، مانند بصره و فارس، اما همان مقدار که از تاریخ نقل شده نشان می‌دهد، امام هوشمندانه و از کمترین فرصتی که پیش می‌آمد، بیشترین بهره را می‌بردند؛ مثل وقتی که تحت الحفظ از نیشابور عبور کردند، - که چاره ای جز عبور از نیشابور نداشتند- زمانی که مردم متوجه حضور امام شدند آمدند، افراد بسیار زیادی - تأکید می‌کنم بسیار زیاد- قلم و کاغذ به دست حضور پیدا کردند تا احادیث و گفتارهای امام را ثبت و ضبط و از آن فرصت اندک استفاده بهینه کنند.
 می‌بینید که حدیث معروف و محکم
 سلسله الذهب یکی از آن آموزه‌های ناب حضرت رضا(ع) است که در همان فرصت اندک و در پرتو حرکت ایشان از مدینه تا مرو به جا مانده است.

 چه بحثی را در این حدیث عنوان می‌کنند، آیا فقط اعتقادی است؟
- در اینجا امام رضا(ع) بحث توحید را مطرح می‌کنند. این همه مسایل سیاسی، حکومتی، غصب خلافت و مشکلات حکومت عباسی هست، اما امام ابتدا دست می‌گذارند روی توحید، چرا؟ چون می‌خواهند بگویند که همه این مشکلات به خاطر دوری حکومت از توحید است.  ببینید این تیزهوشی امام است که این موضوع را مطرح می‌کنند و بلافاصله پس از آن وقتی کاروان می‌خواهد راه بیفتد، برمی گردند و می‌گویند: البته «بشروطها و انا من شروطها». پس اول توحید را مرکز و مبنای گفتار و رفتار و کردار معرفی می‌کند و بعد همان توحید را منوط به موضوعی می‌کند که اگر نباشد عملاً توحید تحقق پیدا نمی‌کند؛ یعنی عملاً قوام ندارد و آن چیست؟ شرط امامت. می‌بینید امام چقدر زیبا و با سیاست رفتار می‌کند؟ باید بگویم که سلسله سند این حدیث طلایی است؛ یعنی تمام راویان آن معصوم هستند، از این رو هیچ خللی به آن وارد نیست. این است که می‌گویم امام اینجا به جای اینکه بخواهند به مسایل حاشیه‌ای، اجتماعی، گرفتاری‌های مردم با حکومت و به این مسایل بپردازند، روی موضوع حیاتی و اساسی که در حقیقت پایه خیلی از مشکلات است، دست می‌گذارند.

  در خراسان چطور بود؟
- در خراسان هم همین طور. آنجا وقتی به امام(ع) از روی توطئه و تزویر پیشنهاد خلافت می‌دهند تا شخصیت ایشان را زیر سؤال ببرند، امام نمی‌پذیرند. بعد پیشنهاد ولایتعهدی می‌دهند که باز هم نمی‌پذیرند. بعد که می‌بینند آنها متوسل به تهدید و زور می‌شوند که اگر نپذیرند، بحث از میان رفتنشان مطرح می‌شود که بدون هیچ نتیجه ای خواهد بود، اینجا امام می‌پذیرند. اما وقتی می‌پذیرند، به چه شرطی می‌پذیرند؟ به شرطی که در هیچ کار سیاسی مثل عزل و نصب ها و سایر امور ولایتعهدی دخالت نکنند؛ یعنی فقط نام ولایتعهدی باشد که این جا دوباره به بهترین وجه چند هدف از سوی امام دنبال شد. اول اینکه این ولایتعهدی مشروعیت ندارد؛ ثانیا مأمون مشروعیت ندارد که آن را ببخشد. سوم اینکه ولایتعهدی که هیچ قدرتی نداشته باشد و فقط نام باشد، هیچ خاصیتی ندارد.
برای همین مأمون تصمیم می‌گیرد، با واگذاری اقامه نماز عید فطر به امام که از شؤون ولایتعهدی است، هدف امام را خدشه‌دار کند و به این شکل اثبات کند که سرانجام یکی از شؤون حکومت را انجام داد.
امام پذیرفتند، اما با آن شرایطی که برای اقامه نماز رفتند؛ یعنی بر سبک و سیاق پیامبر(ص)، یعنی تکبیر گویان و با التجا و تضرعی که هیچ حاکمی تاکنون برای اقامه نماز فطر نرفته است؛ زیرا آنها با خدم و حشم و نوکر و پرطمطراق می‌رفتند. امام با کمال خونسردی حرکت می‌کنند. در این هنگام وزیر مأمون؛ یعنی فضل بن سهل که متوجه می‌شود، به مأمون می‌گوید که اگر امام با این روش به مصلی برود، مردم شیفته او خواهند شد و ممکن است شورشی از طرف مردم صورت بگیرد و با همین نماز کارمان تمام بشود. تصمیم می‌گیرند به امام بگویند، لازم نیست نماز بخواند و ایشان را بر می‌گردانند. این یک قدم به تثبیت نظر امام که ولایتعهدی فقط یک شعار و پوشش برای اعمال خلاف حکومت است، نزدیک می‌شود. اینجاست که می‌بینیم آنها با قبول عدم توانایی در کنترل امام، تصمیم به شهادت ایشان می‌گیرند. چون مأمون عقیده داشت با حذف فیزیکی امام در خراسان، می‌تواند نقش رهبری و سازنده را از ایشان کاملاً بگیرد اما شهادت امام رضا(ع) سبب شد که یک امام شیعه در ایران مزار و مرقد داشته باشند و توجه شیعیان از نقاط مختلف به این مرکز متمرکز شود.

  حضرت رضا(ع) از نظر انتقال معارف به مردم چه کار مهم دیگری انجام دادند؟
- بخش دیگر از انتقال معارف به مردم، در قالب مناظره‌های علمی است. یکسری مناظره با بزرگان و اسقفهای مسیحی و افراد سرشناس، عالم، دانشمند و زندیقان(کسانی که دین نداشتند) اینها نشان می‌دهد که دید امام چقدر وسعت داشته است. در اینجا ضمن پاسخ به تمام پرسشهای مطرح شده در مناظرات، معارف عالی و بلند دینی، بخصوص شیعی که مستقیماً با مباحث اهل بیت(ع)، اصول عقاید، اخلاق اهل بیت(ع) مرتبط هستند، تبیین و توضیح می‌دادند که البته بخش قابل توجهی از آن در اختیار ماست که می‌شود استفاده کرد. همه اینها در پرتو حضور امام در خراسان و مرو است که در حقیقت آن چیزی که مکرراً تأکید داریم، این است که اینها را باید در شرایط تهدید، توطئه و نقشه‌های شوم حکومت عباسی ارزیابی کرد.

 تحول مذهبی پس از این حضور در ایران و خراسان شروع می‌شود؟ از نظر گرایش به شیعه.
- این گرایش به تشیع از سوی امام رضا(ع) تقویت می‌شود؛ اما باید بدانیم گرایش به تشیع به ایران پیش از امام رضا(ع) بوده است؛ یعنی آن حرکت اولیه از آمدن اشعریان به شهر قم در سالهای 140 تا 150 هجری و یک سری شیعیان در اهواز شروع می‌شود و بعد که امام به مرو احضار می‌شوند، هم تقویت و تثبیت می‌شود و هم گسترش پیدا می‌کند؛ یعنی تا سال دویست، یک نقاط محوری مثل قم، ری و اهواز تشیع را داشتند، اما پس از حضور امام در مرو و طوس و خراسان و نیشابور، نقاط دیگری از خوزستان و فارس که شیعه نشین نبوده است، اضافه
 می‌شود.
 این نقش را امام رضا(ع) داشتند. هم به لحاظ جغرافیایی و هم به لحاظ تبیین احکام، عقاید و اخلاق. پس ما نمی‌توانیم حضور امام را منشأ ورود تشیع بدانیم، زیرا از لحاظ تاریخی ورود شیعه به حدود نیم قرن قبل از حضور حضرت بوده است، اما پس از حضور امام هم از لحاظ کیفی یعنی تقویت احکام و مبانی اعتقادی و کلامی و دینی طبیعتاً گسترش پیدا کرد و بعد هم حرم ایشان در منطقه روز به روز این بحث تشیع را ریشه دارتر می‌کند که هیچ وقت افول پیدا نکرده است.


منبع:قدس
211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین