شعری زیبا در وصف کریم اهل بیت(ع)
مجتبی خرسندی از شاعران کشورمان به مناسبت روزهای مبارک ماه رمضان و همچنین میلاد امام حسن مجتبی(ع) شعری سروده است.
عقیق:مجتبی خرسندی از شاعران کشورمان به مناسبت روزهای مبارک ماه رمضان و همچنین میلاد امام حسن مجتبی(ع) شعری سروده است. این شعر به شرح زیر است:ابری به بارش آمد و باران عشق ریختجانی دوباره بر تن بی جان عشق ریختجبریل آمد و هو رب الکریم خواندآیات محکمات به قرآن عشق ریختلایمکن الفرار من العشق خواند و بعددر پایههای سست و پریشان عشق ریختدستی کشید بر سر عشق و به لطف خویشنظمی به حال بی سروسامان عشق ریختبا تیشه، ریشهی غم هجران زد و سپس«شوق وصال یار به دامان عشق ریخت»قفل شکستهی دل ما را کلید شدآزادی دوباره به زندان عشق ریختمژگان خویش را به تماشا کشید و بعدصدها هزار رخنه به ایمان عشق ریختاز کوثر زلال سر انگشت خود کمیدر خمرههای مستی رندان عشق ریختدر آسمان صبر، خداوندگار شد«زیباترین ستارهی دنباله دار شد»ای اولین سلالهی مولا خوش آمدیخورشید خانوادهی طاها خوش آمدیبعد از علی تو سرور و مولای عالمیای دومین امام دو دنیا خوش آمدیترکیب بند سوم دیوان آبهازیباترین سرودهی دریا خوش آمدی«یا ایها الکریم تقبّل دعائنا»ذکر قنوت حیدر و زهرا خوش آمدی(اقصی) و (کعبه) رو به شما سجده میکنندای قبله گاه سوم دلها خوش آمدییوسف فقط تجلّی یک لحظهی تو بودای عشق واقعی زلیخا خوش آمدیپیغمبران برای مناجات آمدندطور کلیم و دیر مسیحا خوش آمدی«والتّین» که محکمات خدا مدح تو کنند«انجیر سبز » عالم معنا خوش آمدیشکر خدا که ما همه فرمانبر توأیمنوکر اگر شدیم ولی نوکر توأیمیا ایها لکریم، دلم مبتلایتانجان تمام عالم هستی فدایتانآقا من از ازل به شما دل سپردهامنذرم نموده مادرم اصلا برایتانهدیه به خیر مقدمتان جان میآورمناقابل است گر که بمیرم به پایتانای سفره دار، بخشش تو بی نهایت استصدها هزار حاتم طائی گدایتانگنجینه لغات کم آورده پیش تولفظ (کرم) خجل شده از لطفهایتانآن قدر پیش حضرت حقّی عزیز کهحتی قسم به اسم تو خورده خدایتانبا هر فقیر و رهگذر هم سفره میشویجانم فدای این همه لطف و صفایتانهرگز کسی به ذات شما پی نمیبردای انتهای راه خدا ابتدایتانباد صبا که میگذری از سرای یارلطفی کن و ببر سخن ما برای یارراهت اگر رسید به کوی امام ماحتما به محضرش برسان این پیام مابا یار ما بگو که نثار تو میشودروزی هزار بار درود و سلام ماما نوکر قدیمی این خانوادهایمروز الست قرعه در آمد به نام مااز روز اولی که به تو دلسپرده ایمدنیای تلخ مثل عسل شد به کام ماکار گدا و نوکرتان پادشاهی استبالاتر است از همه عالم مقام ماآقا قسم به جان خودت که نبود و نیستجز نوکری درگهتان در مرام ماتو عشقی و به مدح تو حافظ چنین سرودآن پیر خوش قریحه و شیرین کلام ما«هرگزنمیرد آن که دلش زنده شد به عشقثبت است بر جریدهی عالم دوام ما»جبریل آمده، به لبانش ثنای توشعری بخواند از من و حافظ برای تو«گر میفروش حاجت رندان روا کند»درد قدیمی دل ما را دوا کند«عمری گذشت و تا به امید بشارتی»ما را به ماجرای خودش آشنا کند«با این گدا حکایت آن پادشا بگو»باشد که پادشاه کرم بر گدا کند«باغ بهشت و سایه ی طوبی و قصرحور»یک ذره لطف اوست که در حق ما کند«من ترک خاک بوسی این در نمیکنم»حتی اگر که خاک مرا کیمیا کند«بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم»شاید که کیمیای تو ما را طلا کند«فردا اگر نه روضهی رضوان به ما دهند»ما را بس است گوشهی چشمی به ما کند«از نامهی سیاه نترسم که روز حشر»مردی کریم آید و من را جدا کنداز این به بعد لفظ دعا یا حسن شودذکر رکوع و سجده ی ما یا حسن شود
منبع:فارس
211008