عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

با حضور جمعی از ذاکرین و شعرای آیینی
دومین جلسه انجمن ادبی خانه مداحان اهل بیت(ع) با حضور جمعی از ذاکرین و شعرای آیینی برگزار شد.

گزارش تصویری


سرویس شعر آیینی عقیق: در این مراسم که با اجرای سید محمد سادات اخوی برگزار شد ، استاد صالحی کوشا،استاد فراز و استاد کوثر به نقد اشعار خوانده شده پرداختند.

پیمان طالبی، محسن غلامحسینی، میثمی، محمد حسین مهدی پناه و هادی ملک پور از جمله شعرایی بودند که در دومین جلسه انجمن ادبی خانه مداحان به شعر خوانی پرداختند.

اشعار خوانده شده به همراه نظر اساتید:

 


محسن غلام حسینی :

عبور لحظه مرا بی تو تا کجا مولا

چه غفلتی که نباشد کم از بلا مولا

نه دورِ از تو ام و نه کنار تو افسوس

میان فاصله ها مانده ام چرا

به ظاهر گل شبنم گرفته ی صبحی

صفای باطن تو می دهد صفا مولا

اگر مسیر تو افتد به کوچه ی یوسف

به خانه ی دل خود می برد تو را مولا

کدام روز و چه ساعت ؟ ز سمت کعبه ی حق

بگوش خلق جهان آیدت صدا مولا

طنین صوت علی وار حنجر پاکت

به عدل گوشه نشین می زند صلا مولا

و کاروان عظیمی به راه می افتد

چو می روی ز مدینه به کربلا مولا

قسم به شاخه گل یاس ای گل نرگس

تو را به حضرت عباس بیا بیا مولا

نظر اساتید:

ایراد وزنی در مصرع اول بیت دوم  و مصرع دوم بیت آخروجود دارد.

با توجه به بیت ششم تتابع اضافات باید دقت داشت که همیشه خوب نیست .

میثمی:

ای همه خوبان جهان واله ات

عاشق و دلخسته و دیوانه ات

عرش برین جایگه قدس توست

قبله ی عشاق تویی از نخست

قبله ی حاجات همه عالمی

زینت دوش نبی خاتمی

خون خدایی و امام شهید

مثل تو صابر همه عالم ندید

اسوه ی انسانی و مولای دین

بر تو و بر راه توصد آفرین

مکتب تو مکتب آزادگی

درس تو درس شرف و بندگی

هر دل آزاده به دنبال توست

دست به دامان تو و آل توست

فاطمه گریان تو تا محشر است

بس خجل از تشنگی ات کوثر است

ننگ بشر دشمن نا پاک توست

سینه ی پاکان جهان چاک توست

مهر تو بر قلب بشر مرهمی است

خونجگر از ماتم تو میثمی است

شاه و گدا نو حه گر اصغرت

ریزه خور خوان علی اکبرت

در عجب از کار تو عالم حسین

تا به ابد مست غمت عالمین

نظر اساتید:

در قافیه ها باید اشراف بیشتری پیدا کنید.

دست و تهیدست / واله و دیوانه/ بنده و آزاده / مرهمی و میثمی نمی توانند قافیه باشند .

یکی از نمود های شعربعد از استفاده از عناصر اصلی شعر خیال ، عاطفه ، زبان و موسیقی ؛ کشف است شاعر باید به یک شکلی در شعرش مطلبی بیاورد که جدید باشد.

هادی ملک پور :

یا نور به چشم کورمان می دادی

یا در شب گور نورمان می دادی

کاش از دلمان از این خیابان شلوغ

پل می زدی و عبورمان می دادی

*****

بیا نگاه تو از بهار زیباتر

ز ماه روشن شبهای تار زیباتر

شکفتن گل اگر انتهای زیبایی است

نگاه کردن لبخند یار زیباتر

اگر به چشم ببینم هزار فصل بهار

یکی کنار تو از صد هزار زیباتر

و خط به خط غزلم منتظر نشسته  تو را

که نیست حالتی از انتظار زیباتر

طلوع سبز تو از پشت کوه ها زیباست
شکوه آمدنت در غبار زیباتر
برای آینه ماندن قرار لازم نیست
که هر چه دل بشود بی قرار زیباتر
هوای دیدن روی تو را اگر دارم
نصیب من شود از روی دار زیباتر!
صفای هرقدمت ...! من دگر چه می خواهم؟
کدام لحظه ز دیدار یار زیباتر؟
و خط به خط غزلم معتبر به نام شماست
و چیست دیگر از این اعتبار زیباتر ...!؟

 

پیمان طالبی:

تا ابد باید فقط از این غم جانکاه گفت

در غم خون خدا بایست از خونخواه گفت

 

کربلا از ذلت و عجز و تباهی خالی است

هر کسی اینگونه گفت از راه تو، بیراه گفت

 

حرف هایی را که تو با زینب خود میزنی

مادر تو با در و بابای تو با چاه گفت

 

روی نی ها رفت هجده بند یک ترکیب بند

بهترینش را علی اصغرت کوتاه گفت

 

آرزو میکرد ای کاش اسم او عباس بود

در کنار علقمه این را شنیدم، ماه گفت!

 

حتم دارم قبل از اینکه ناگهان وارد شود

در کنار خیمه آتش نیز یاالله گفت

 

 نظر اساتید

بیت دوم کمی مفهوم گنگ است و.برداشت نادرست هم می توان داشت

بیت هجده بند بسیار زیباست و تاکیدات بیت اول هم خوب کنار هم چیده شده است

مومن نیا

ای نور بیا که بی تو تاریک شدیم

سرگشته میان هر بد و.نیک شدیم

هر صبح تمام دلخوشیمان این است

یک روز به دیدار تو نزدیک شدیم

 

نشاط و شور در این شهر خانه خانه بیاید

اگر نشانی از آن یار بی نشانه بیاید

کسی که قطره ای از رحمتش به.وسعت دریاست

کسی که عاطفه ی اوست بی کرانه بیاید

شده است غرقه ی گرداب فتنه کشتی دنیا

دعا کنید که نوحی در این میانه بیاید

غروب می کند این روزگار چون.شب تیره

سپیده سر زند آن صبح جاودانه بیاید

اگر که چشم به راه عزیز مصر وجودی

ز حق بخواه که آن یوسف زمانه بیاید

پی شکستن بتها و فتح کعبه ی دلها

امیر لشگر توحید فاتحانه بیاید

برای فتح و ظفر تک سوار عرصه ی عالم

گرفته پرچم اسلام را به شانه بیاید

امید فاطمه با تیغ انتقام به زودی

به دادخواهی سیلی و تازیانه بیاید

طلب کنیم شب و روز صبح آمدنش را

دعا کنیم که آن منجی یگانه بیاید

غبار تیرگی از کوچه های شهر بشوید

زلال نور ببارد صفا به خانه بیاید


محمد حسین مهدی پناه


دل را اسیر و واله دلبر شناختم

خود را فقیر و سایل این در شناختم

ارباب لطف بودی و اینگونه که من

خود را کنار دست تو نوکر شناختم

مادر مرا به مهر و ولای تو شیر داد

اشک تو را به دامن مادر شناختم

حاجی نگشته بودم و اما طواف را

در گرد آن ضریح مطهر شناختم

رزق غزل توسل بر اصغرت شده

گل را میان دست تو پرپر شناختم 

من هم تو را درست شبیه مخدره

از تکه های آن تن بی سر شناختم

 

یا ابا المظلوم:

 

رد چندین زخم بر هر زخم بود

پیکر تو زخم اندر زخم بود

بوسه ی من از لبت آرام شد

چون گل لعل تو، پرپر، زخم بود

لوح جسم تو، قلم شد نیزه ها

هر چه می دیدم به دفتر زخم بود

شمر کار عمه ام را سخت کرد

بوسه گاه عمه، حنجر، زخم بود

آسمان نیزه سهم من نشد

ای پدر بال کبوتر زخم بود

راستی بابا اگر که بود عمو

صورت من زیر معجر زخم بود؟!

من اگرچه لاله ام گلبرگ هام

مثل آن یاس معطر زخم بود

بین صحرا مادرت آمد هنوز

سینه اش از میخ آن در زخم بود

 

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین