کد خبر : ۵۵۰۳۶
تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۲:۳۸
ترسيمی از چهره عبادت؛

بندگان در نهج البلاغه

نماز گناهان را مانند برگ درخت مى ريزد و گردنها را از ريسمان گناه آزاد مى سازد , پيامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم كه بر در خانه شخص باشد و روزى پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبيه فرمود، آيا با چنين شستشوها چيزى از آلودگى بر بدن باقى مى ماند؟
عقیق:از نظر نهج البلاغه , عبادت تنها انجام يك سلسله اعمال خشك و بى روح نيست . اعمال بدنى صورت و پيكره عبادت است , روح و معنى چيز ديگراست , اعمال بدنى آنگاه زنده و جاندار است و شايسته نام واقعى عبادت است كه با آن روح و معنى توام باشد . عبادت واقعى نوعى خروج و انتقال از دنياى سه بعدى و قدم نهادن در دنيائى ديگر است , دنيائى كه به نوبه خود پر است از جوشش و جنبش , و از واردات قلبى و لذتهاى خاص به خود.
در نهج البلاغه مطالب مربوط به اهل سلوك و عبادت فراوان آمده است ,به عبارت ديگر : ترسيمها از چهره عبادت و عبادت پيشگان شده است گاهى سيماى عباد و سلاك از نظر شب زنده داريها , خوف و خشيتها , شوق و لذتها, سوز و گدازها , آه و ناله ها , تلاوت قرآنها ترسيم و نقاشى شده است ,گاهى واردات قلبى و عنايات غيبى كه در پرتو عبادت و مراقبه و جهادنفس نصيب شان مى گردد بيان شده است , گاهى تاثير عبادت از نظر ( گناه زدائى) و محو آثار تيره گناهان مورد بحث قرار گرفته است , گاهى به اثر عبادت از نظر درمانپاره اى از بيماريهاى اخلاقى و عقده هاى روانى اشاره شده است و گاهى ذكرى از لذتها و بهجت هاى خالص و بى شائبه و بى رقيب عباد و زهاد و سالكان راه به ميان آمده است .

شب زنده داريها
 اما الليل فصافون اقدامهم تالين لاجزاء القرآن يرتلونه ترتيلا يحزنون به انفسهم و يستثيرون به دواء دائهم فاذا مروا بايه فيها تشويقركنوا اليها طمعا و تطلعت نفوسهم اليها شوقا و ظنوا انها نصب اعينهم ,و اذا مروا بايه فيها تخويف اصغوا اليها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفيرجهنم و شهيقها فى اصول آذانهم , فهم حانون على اوساطهم , مفترشون لجباههمو اكفهم و ركبهم و اطراف اقدامهم يطلبون الى الله تعالى فكاك رقابهم ,و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقياء[1]
شبها پاهاى خود را براى عبادت جفت مى كنند , آيات قرآن را با آرامى وشمرده شمرده تلاوت مى نمايند , با زمزمه آن آيات و دقت در معنى آنها غمى عارفانه در دل خود ايجاد مى كنند و دواى دردهاى خويش را بدين وسيله ظاهرمى سازند , هر چه از زبان قرآن مى شنوند مثل اينست كه به چشم مى بينند , هرگاه به آيه اى از آيات رحمت مى رسند بدان طمع مى بندند و قلبشان از شوقلبريز مى گردد , چنين مى نمايد كه نصب العين آنها است , و چون به آيه اىاز آيات قهر و غضب مى رسند بدان گوش فرا مى دهند و مانند اينست كه آهنگ بالا و پايين رفتن شعله هاى جهنم به گوششان مى رسد , كمرها را به عبادت خم كرده پيشانيها وكف دستها و زانوها و سر انگشت پاها به خاك مى سايند و از خداوند آزادى خويش را مى طلبند , همين ها كه چنين شب زنده دارى مى كنند و تا اين حدروح شان به دنياى ديگر پيوسته است , روزها مردانى هستند اجتماعى , بردبار, دانا , نيك و پارسا .
واردات قلبى
قد احيى وعقله و امات نفسه , حتى دق جليله و لطف غليظه و برق له لامع كثير البرق , فابان له الطريق و سلك به السبيل و تدافعته الابواب الى باب السلامه , و ثبتت رجلاه بطمانينه بدنه فى قرار الامن و الراحه بمااستعمل قلبه و ارضى ربه[2]
عقل خويش را زنده و نفس خويش را ميرانده است , تا آنجا كه ستبرى هاى بدن تبديل به نازكى و خشونتهاى روح تبديل به نرمى شده است و برق پر نورى بر قلب او جهيده و راهرا بر او روشن و او را به رهروى سوق داده است، پيوسته از اين منزل به آن منزل برده شده است تا به آخرين منزل كه منزل سلامت و بارانداز اقامت است رسيده و پاهايش همراه بدن آرام او درقرارگاه امن و آسايش , ثابت ايستاده است اين همه به موجب اينست كه دل و ضمير خود را به كار گرفته و پروردگار خويش را خشنود ساخته است
در اين جمله ها چنانكه مى بينيم سخن از زندگى ديگرى است كه زندگى عقل خوانده شده است , سخن از مجاهده و ميراندن نفس اماره است , سخن ازرياضت بدن و روح است , سخن از برقى است كه بر اثر مجاهده در دل سالك مى جهد و دنياى او را روشن مى كند , سخن از منازل و مراحلى است كه يك روح مشتاق و سالك به ترتيب طى مى كند تا به منزل مقصود كه آخرين حد سير وصعود معنوى بشر است مى رسد :
يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه[3]
سخن از طمانينه و آرامشى است كه نصيب قلب ناآرام و پراضطراب و پرظرفيت بشر در نهايت امر مى گردد :
الا بذكر الله تطمئن القلوب [4]
در خطبه 221 : اهتمام اين طبقه به زندگى دل چنين توصيف شده است :
يرون اهل الدنيا ليعظمون موت اجسادهم و هم اشد اعظاما لموت قلوب احيائهم[5]
اهل دنيا مردن بدن خويش را بزرگ مى شمارند اما آنها براى مردن دلخودشان اهميت قائل هستند و آن را بزرگتر مى شمارند .
خلسه ها و جذبه هائى كه روحهاى مستعد را مى ربايد و بدان سو مى كشد اين چنين بيان شده است :
صحبوا الدنيا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلى [6]
با دنيا و اهل دنيا با بدنهائى معاشرت كردند كه روحهاى آن بدنها به بالاترين جايگاه ها پيوسته بود .
لولا الاجل الذى كتب لهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عينشوقا الى الثواب و خوفا من العقاب [7]
اگر اجل مقدر و محتوم آنها نبود روحهاى آنها در بدنهاشان يك چشم به همزدن باقى نمى ماند از شدت عشق و شوق به كرامتهاى الهى و خوف از عقوبتهاى او .
قد اخلص لله سبحانه فاستخلصه [8]
او خود را و عمل خود را براى خدا خالص كرده است خداوند نيز به لطف وعنايت خاص خويش , او را مخصوص خويش قرار داده است .
علوم افاضى و اشراقى كه در نتيجه تهذيب نفس و طى طريق عبوديت برقلب سالكان راه سرازير مى شود و يقين جازمى كه نصيب آنان مى گردد اينچنين بيان شده است :
هجم بهم العلم على حقيقه البصيره و باشروا روح اليقين و استلانواما استوعره المترفون و انسوا بما استوحش منه الجاهلون [9]
علمى كه بر پايه بينش كامل است بر قلبهاى آنان هجوم آورده است روح يقين را لمس كرده اند , آنچه بر اهل تنعم سخت و دشوار است بر آنان نرم گشته است و با آن چيزى كه جاهلان از آن دروحشتند انس گرفته اند .

گناه زدائى
از نظر تعليمات اسلامى , هر گناه اثرى تاريك كننده و كدورت آور بر دل آدمى باقى مى گذارد و در نتيجه ميل و رغبت به كارهاى نيك و خدائى كاهشمى گيرد و رغبت به گناهان ديگر افزايش مى يابد .
متقابلا عبادت و بندگى و در ياد خدا بودن وجدان مذهبى انسان را پرورشمى دهد , ميل و رغبت به كار نيك را افزون مى كند و از ميل و رغبت به شرو فساد و گناه مى كاهد . يعنى تيرگيهاى ناشى از گناهان را زايل مى گرداند وميل به خير و نيكى را جايگزين آن مى سازد
در نهج البلاغه خطبه اى هست كه درباره نماز زكوه و اداء امانت بحث كرده است . پس از توصيه و تاكيدهائى درباره نماز , مى فرمايد :
و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبهها رسول الله (ص) بالحمه تكون على باب الرجل فهو يغتسل منها فى اليوم والليله خمس مرات فما عسى ان يبقى عليه من الدرن ؟ [10]
نماز گناهان را مانند برگ درخت مى ريزد و گردنها را از ريسمان گناه آزاد مى سازد , پيامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم كه بر در خانه شخص باشد و روزى پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبيه فرمود , آيا با چنين شستشوها چيزى از آلودگى بر بدن باقى مى ماند؟

درمان اخلاقى
در خطبه 196 پس از اشاره به پاره اى از اخلاق رذيله از قبيل سركشى , ظلم, كبر , مى فرمايد :
و من ذلك ما حرس الله عباده المؤمنين بالصلوات و الزكوات ومجاهده الصيام فى الايام المفروضات تسكينا لاطرافهم و تخشيعا لابصارهم وتذليلا لنفوسهم , و تخفيضا لقلوبهم و ازاله للخيلاء عنهم .
چون بشر در معرض اين آفات اخلاقى و بيماريهاى روانى است خداوندبوسيله نمازها و زكاتها و روزه ها بندگان مؤمن خود را از اين آفات حراست و نگهبانى كرد , اين عبادات دستها و پاها را از گناه باز مى دارند چشمها را از خيرگى بازداشته به آنها خشوع مى بخشند , نفوس را راممى گردانند , دلها را متواضع مى نمايند , و باد دماغ را زايل مى سازند .

انس و لذت
اللهم انك آنس الانسين لاوليائك و احضرهم بالكفايه للمتوكلين عليك تشاهدهم فى سرائرهم و تطلع عليهم فى ضمائرهم و تعلم مبلغ بصائرهمفاسرارهم لك مكشوفه و قلوبهم اليك ملهوفه , ان اوحشتهم الغربه آن سهم ذكرك و ان صبت عليهم المصائب لجاوا الى الاستجاره بك [11]
پروردگارا تو از هر انيسى براى دوستانت انيس ترى , و از همه آنها براى كسانى كه به تو اعتماد كنند براى كارگزارى آماده ترى , آنان را در باطندل شان مشاهده مى كنى و در اعماق ضميرشان بر حال آنان آگاهى و ميزان بصيرت و معرفتشان را مى دانى ، رازهاى آنان نزد تو آشكار است و دلهاى آنها در فراق تو بيتاب است . اگر تنهائى سبب وحشت آنان گردد ياد تو مونس شان است و اگر سختيها بر آنان فرو ريزد به تو پناه مى برند
و ان للذكر لاهلا اخذوه عن الدنيا بدلا [12]
همانا ياد خدا افراد شايسته اى دارد كه آن را به جاى همه نعمتهاى دنيا انتخاب كرده اند .


پی نوشت ها:
[1] خطبه 191 .
[2] خطبه 218 .
[3] سوره انشقاق آيه 84 .
[4] سوره رعد آيه 13 .
[5] خطبه 228 .
[6] حكمت 147 .
[7] خطبه 191 .
[8] خطبه 85 .
[9] حكمت 147 .
[10] خطبه 197 .
[11] خطبه 225 .
[12] خطبه 220 .
سيرى در نهج البلاغه/ شهيد مطهرى
منبع:جام
211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین