کد خبر : ۵۲۴۳۴
تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۹
ترانه‌ای منتشر نشده از علی معلم

آمدسروش آسمان/شادی کنید ای شیعیان

به مناسبت میلاد حضرت علی‌ علیه‌السلام، سروده‌ای از علی معلم‌دامغانی منتشر شد.
عقیق:به مناسبت میلاد حضرت علی (ع) مولای مسلمانان جهان اشعاری از محمدعلی معلم‌دامغانی، رئیس فرهنگستان هنر  منتشر شد.
این سروده را می‌خوانیم:

یکی بود یکی نبود
غیر خدا هیشکی نبود
حالا هم هیچ شکی نیست
یکی هست و یکی نیست
تو دریای آفتاب و شن تو صحرا
تو شهری که زاده شدن روزی علی و زهرا
یه جای بی زرع و نخیل توی جبال فاران
نه چشمه نه رودخانه، صحرا و سوال باران
یکی بود و یکی نبود
زیر گنبود کبود
یه خونه بود تو دره
خورشید پیشش یه ذره
خونه نگو چراغ بود
برکة توی باغ بود
از بس که آب و تاب داشت
مثل عروس نقاب داشت
یه صورت اینجایی داشت که گِل بود
یه اصل کبریایی داشت که دل بود
مولد مرتضی بود
خونة خود خدا بود
خونه خدا مولد ولی، قبله زهرا و علی
خونه چیه خونه نگو یه کوه بود
یه کوه سبز و پایدار
یه کوه با شکوه بود
یه کوه در مرز غروب که مروه طلوع بود
همیشه مرکز اصول و مرکز فروع بود
کوهی که جای هاجر و پناه اسمعیل بود
بن بست اوج دره بود و شاهراه ایل بود
ایل که به دره می‌رسید خسته و هاج و واج بود
محتاج آب و دونه خونه خدای حاج بود
یعرب قحطان نمی‌گم قُصی امین آب بود
کلانتر زمزم پاک شیخ بنی کلاب بود
سقایت و کلانتری یه روز رسید به هاشم
همونکه فطرتش می‌گفت یه روز باید رها شم
از اولاد ابومناف هاشم یه جور هابیل بود
برادرش هر کی که بود پنهان نکن قابیل بود
رقابت برادرا بار دگر شروع شد
دوباره میراث اصول بهانه فروع شد
هر چیز و میشه چاره کرد جنگ و نمیشه چاره کرد
نامردم اون کسی که رشته صلح و پاره کرد
کی بود می‌گفت یاوه می‌گفت بهشت و به بها میدن
نه خیر به بهونه میدن حالا بپرس چرا میدن؟
ازون که میگه به بها بپرس چقدر قیمتش
اگر که گفت اینقدر بگو چقدر مکنتش
اگر که داشت ازش بپرس حاصل کار خودته؟
شریک داری یا نداری دار و ندار خودته؟
اگر که گفت از خودمه بگو باشه خودم چیه؟
آزادی تو یا بنده‌ای از خودمه خودم کیه؟
همش تو هستی و خودت یا که داری لاف میزنی؟
اصلاً شریکی نداری حرف به انصاف می‌زنی
اگر خدایی باغ و داغ مال تو بها چیه؟
اگر خدا نیستی بپرس حق با تو هست یا که نیه؟
بها همون بهونه است آخه بهشت همش بهاست
بهاشو هیشکی نداره بهونه بهشت خداست
حتی خودت گفتی بهشت و به بها نه میدن
یعنی بهاش بهانه‌ است مفتی به ماها نمیدن
برو به دیدن خدا حال مریض و بونه کن
فکری به جال مرغای بی بال و آب و دونه کن
خدا رو در بنده ببین یعنی دلی رو شاد کن
بیگانه‌ای رو خویش کن ویرانه‌ای آباد کن
زندانی دلتنگ را از بند حبس زر بخر
بهر دگر زندانیان چیزی به رسم هدیه بر
از جوش جنگ و حادثه حشر یتیم است این طرف
شو تا رهایی بایدت میساز کاری از شرف
از جور جوقی نابکار قحط است قسم این دیار
آخر برآرد فقر و محنت از سر مردم دمار
دنیا به درد دین بخر دین را پی دنیا مده
شو خوب باش و بد مکن نشنیده‌ای که بد بده
نذار که پشتت به خدا بهونه کُشتی باشه
بهونه جهنمت از او فرامُشتی باشه
تو لنگ لوک پیزوری پهلون زر و زوری؟
واسه چی فکر میکنی هرکاری کردی معذوری؟
یه ذره خیر یه ذره شر دروغه ببُر و ببَر
ظلم به کسی نمیکنه حساب ظلم و میرسه
بیکسی ما رو نبین خدا پناه بیکسه
زندگیمون چه بد چه خوب عرض طلوع تا غروب
چقدر به خود غره شدی ماهوت خاک تابوت چوب
جناب فیل گذشت و جناب مور گذشت
شب تنور گذشت و شب سمور گذشت
فدای مولد و مولود پاک ماه رجب
به رغم مردم ناپاک روزگار عجب
نبهرگان که خداوند عیش را کشتند
به زهر فتنه یتیم قریش را کشتند
اگر نه کعبه یل هشت و چار را میزاد
برای دین ، علی و ذوالفقار را میزاد
رسالت نبی و رحمت خدا گم بود
غدیر خم نه تمام غدیرها خم بود
علی محمد و این هر دو عین زهرا بود
علی ابوالحسنین والد دو شعرا بود
علی ، علی حسین و محمد بن علی
علی است جعفر و موسی علی است عین علی
علی است آنکه فدا بود بهر پیغمبر
علی است آنکه رضا بود از حی اکبر
علی است آنکه جواد است علی است آنکه علی است
علی است خود حسن و آن محمدی که ولی است
هلاک دشمنشان از فزودن احباب
به گور غاصبشان باد لعنت از هر باب
شب تولد مولاست شادمان باشید
و در پناه وی از کفر در امان باشید
به شادکامی مولایمان امام زمان
بگو خدای محمد امان ز گیتی امان
امان ای خدای ای خدا ای خدا
شب تیره ابر از رخ مه گشا
تو ای خالق آسمان و زمین
به رحمت در احوال خلقان ببین
جهان خسته از این ستم بارگی
ببین چاره‌مان گشته بی‌ چارگی
الهی بحق رسول امین
به زهرای از اهل سودا غمین
به حزن بتول از شب فتنه زای
به فرمان مولا که زهرا بپای
به باران چشمان کوثر خدا
به صحرا و تن‌های بی‌ سر خدا
به فزت و برب خداوند صبر
به چشمه به دریا به بیابان به ابر
به بیماری غیرت بسته دست
به بالای زینب در آن شهر پست
به اندوه شهزاده بی پدر
شب تار در هجر شمس و قمر
ببالای والای دخت علی
از او صولت مرتضی منجلی
که این تیره شب را به ما روز کن
به خور روزمان را دل افروز کن

***********

آمد سروش آسمان                     شادی کنید ای شیعیان
همین مژده شادی دهد               باد صبا از هر کران
تا کی است نادیده است آن             یا کی است نشنیده است این
برجا زمین و آسمان                   ای مرگ کوران و کران
دریا به شادی دف زنان              با او درختان کف زنان
خندان و گریان برق و رعد         کوه و کمر چون دیگران
کعبه گریبان چاک زد                آب آسمان بر خاک زد
شادی جان سروران               سر برزد آن سرو روان
آن چشم حق را روشنا             جان و جنان مصطفا
آمد علی مرتضا                   کوری چشم کافران
آمد که تا خنجر کشد               از کافران کیفر کشد
صفدر شود صف بر کشد         زی سرکشان سروران
آمد که جای مصطفی             خُسبد پی دین خدا
خود از ولی آید ولا                در حضرت پیغمبران
مولا وصی مولا ولی            مولا علی مولا علی
ای مهر نور منجلی               فرمانده فرمانبران
شیعه لعنت به مَن ظَلَم کن          نفی سفله و ستم کن
لعنت به بد کیش باد                بیش باد بیش باد
بر مکر و تشویش باد              بیش باد بیش باد
بر ضارب نیش باد                بیش‌باد بیش‌باد
بر اهل آتیش باد                    بیش‌باد بیش باد

******
لعنت به نابکار لعنت هزار هزار
بر ظلم پایدار لعنت هزار هزار
بر کفر آشکار لعنت هزار هزار
بر سکر و بر خمار لعنت هزار هزار
بر لیل بی‌نهار لعنت هزار هزار
بر شرک بی‌شمار لعنت هزار هزار


منبع:فارس
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین