مناقب امیرالمومنین؛
لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار
جبرئیل به رسول خدا(ص) گفت: راسـتـى كـه حضرت عـلى(ع) فداكارى مىكند، فرشتگان از فداكارى او به شگفت آمدهاند. پیامبر(ص) فرمود: چرا چنین نباشد، او از من و من از او هستم
عقیق:در جنگ احد در مـرحـله اول نـبـرد، سـپاه قریش فرار كردند، و افراد تحت فرماندهى عبدالله بن جـبیر به منظور جمع آورى غنایم جنگى منطقه استقرار خود را رها كردند، گرچه عبدالله فـرمـان صـریح پیامبر (ص) را به یادشان آورد ولى آنان ترتیب اثر نـداده و بـیـش از 40 نـفـرشـان از تـپـّه سـرازیـر شـده بـه دنبال جمع آورى غنایم رفتند.خـالد بـن ولید با گروهى سواره نظام كه در كمین آنان بود، به آنان حمله كرد و پس از كـشـتـن آنان از پشت جبهه به مسلمانان یورش برد و این همزمان شد با بلند شدن پرچم آنـان تـوسـط یـكـى از زنـان قـریـش بـه نام عمرة بن علقمه، كه جهت تشویق سربازان قریش به میدان جنگ آمده بودند. از این لحظه، وضع جنگ به كلى عوض شد؛ آرایش جنگى مسلمانان به هم خورد؛ صفوف آنان از هم پاشید؛ ارتـبـاط فـرمـانـدهـى با افراد قطع گردید و مسلمانان شكست خوردند و حدود هفتاد نفر از مجاهدین اسلام، از جمله حمزة بن عبدالمطلّب و مصعب بن عمیر،(یكى از پرچمداران ارتش اسلام)، به شهادت رسیدند.از طـرف دیـگـر، چون شایعه كشته شدن پیامبر اسلام(ص) در میدان جنگ تـوسـط دشـمـن پـخـش گـردیـد، روحـیـه بـسـیـارى از مـسـلمـانـان متزلزل شد و در اثر فشار نظامى جدید سپاه شرك، اكثریت قریب به اتفاق مسلمانان عقب نشینى كرده و پراكنده شدند، و در میدان جنگ افرادى انگشت شمار در كنار پیامبر(ص) ماندند و لحظات بحرانى و سرنوشت ساز در تاریخ اسلام فرا رسید.ایـنـجـا بـود كـه نـقـش بـزرگ حضرت عـلى(ع) به عنوان تنها مدافع خستگىناپذیر نـمـایان گردید، زیرا على(ع) با شجاعت و رشادتى بى نظیر در كنار پیامبر شـمـشـیـر مـىزد و از وجود مقدّس پیشواى عظیم الشّان اسلام در برابر یورشهاى مكرّر فوجهاى متعدد مشركان حراست مىكرد.ابن اثیر در تاریخ خود مىنویسد:پیامبر اکرم(ص) گروهى از مشركین را مشاهده كرد كه آماده حمله بودند، بـه عـلى(ع) دستور داد به آنان حمله كند، حضرت على(ع) به فرمان پیامبر به آنان حمله كرد و با كشتن چندین تن موجبات فرار آنان را فراهم ساخت.پـیـامـبـر(ص) سپس گروه دیگرى را مشاهده كرد و به على(ع) دستور حمله داد و حضرت على(ع) آنان را كشت و متفرّق ساخت .ابن ابى الحدید نیز مىنویسد: هـنـگـامى كه غالب یاران پیامبر(ص) پا به فرار نهادند، فشار دستههاى مختلف دشمن به سوى پیامبر(ص) بالا گرفت .دسـتـهاى از قـبـیـله بـنـى كـنانه، و گروهى از قبیله بنى عبد مناة، كه در میان آنان چهار جنگجوى نامور به چشم مىخورد، به سوى پیامبر یورش بردند.رسول خدا فرمود: او از من، و من از او هستم . در این هنگام صدایى از آسمان شنیدند كه مىگفت: لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار ؛ جوانمرد شجاعى چون على(ع) و شمشیرى چون ذوالفقار وجود ندارد).پیامبر به حضرت على(ع) فرمود: حمله اینها را دفع كن . حضرت عـلى(ع) كـه پـیـاده مىجنگید، به آن گروه كه پنجاه نفر بودند، حمله كرده و آنان را متفرّق ساخت .آنـان چند بار مجدّدا گرد هم جمع شده و حمله كردند، باز هم حضرت على(علیهالسلام) حمله آنان را دفع كرد.در این حملات، چهار نفر قهرمان مزبور و ده نفر دیگر كه نامشان در تاریخ مشخّص نشده است به دست على(ع) كشته شدند.جبرئیل به رسول خدا(ص) گفت: راسـتـى كـه حضرت عـلى(ع) فداكارى مىكند، فرشتگان از فداكارى او به شگفت آمدهاند.پیامبر(ص) فرمود: چرا چنین نباشد، او از من و من از او هستم .جبرئیل گفت: من هم از شما هستم .آنگاه صدایى از آسمان شنیده شد كه مكرّر مىگفت: لا سَیفَ اِلاّ ذُوالفَقار وَلافَتى اِلاّ عَلِىّ ولى گوینده دیده نمىشد.از پیامبر سؤال كردند كه: گوینده كیست؟ فرمود: جبرئیل است .1پینوشتها:1- ابـن ابـى الحـدیـد، شـرح نـهـج البـلاغـه، ج 14، ص 251، و خـوارزمى نیز در كتاب المـنـاقب، ص 223 روایت مىكند كه (على علیهالسلام در جریان شوراء به این فداكارى كه نداى آسمانى را در پى داشت، بر اعضاى شوراء احتجاج كرد.)برگرفته از کتاب الگوهاى رفتارى امام على(ع)، ج اول، مرحوم محمد دشتى .منبع:جام211008