کد خبر : ۵۲۱۸۸
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۰:۲۸

ماجرای پيامبر ومردی كه مزاحم زن جواني شد

تبسّم پيامبر اكرم (ص) يك امري طبيعي بود؛ چون با قطع نظر از خطايي كه قسري انجام داد، حرفي كه زده بود، يك حرفي تعجب آميزي بود كه طبيعتاً هركسي آن‌را مي‌شنيد، مي‌خنديد و پيامبر اكرم (ص) در امور طبيعي همانند بشر است.
عقیق: يك روايت يا شايد داستاني از پيامبر (ص) است؛ مردي به نام «خالد» زن جواني را در كوچه‌هاي مدينه ديد و از سر هوس و شهوت، به زور او را گرفت و بوسيد. زن، ناراحت و خشمگين خدمت پيامبر (ص) رسيد و به خاطر اين ماجرا، از خالد شكايت كرد. رسول خدا (ص) كسي را به دنبال خالد فرستاد. وقتي آمد، پيامبر حقيقت را از وي جويا شد.
خالد به گناه خود اعتراف كرد و سپس گفت: «اگر زن مي‌خواهد قصاص كند حرفي نيست، بيايد قصاص كند (و او هم مرا ببوسد.) » از حرف خنده دار خالد، پيامبر و يارانش به خنده افتادند. آن‌گاه حضرت رو به خالد كرد و فرمود: «‌آيا ديگر اين كار را نمي‌كني؟» خالد عرض كرد: «نه، به خدا قسم ديگر اين كار را نمي‌كنم اي رسول خدا» و به اين تعهد، پيامبر خالد را بخشيد. (منبع: لبخند ستاره‌ها اثر غلامرضا حيدري ابهري). سؤال اين است كه؛ آيا اين روايت درست است و منبع آن معتبر است؟ و اگر معتبر است؛ چرا پيامبر به گناه بنده‌اي مي‌خندند؟

پاسخ
روايت مزبور در برخي از منابع حديثي؛ مانند «مناقب آل أبي طالب عليهم السلام‏» [۱] ابن شهر آشوب مازندراني (متوفي ۵۸۸ق)، «بحار الانوار» [۲] علامه مجلسي (متوفي ۱۱۱۰ق)، و «مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل» [۳] محدث نوري (متوفي ۱۳۲۰ق) از ابن عباس نقل شده و سلسله سندي براي آن ذكر نشده است؛ از اين رو، از جهت سندي داراي اشكال است. به علاوه؛ اين روايت، در منابع حديثي دسته اول شيعه؛ مانند «كافي» و «وسائل الشيعة» نيامده است؛ لذا اين روايت از نظر ما مورد پذيرش نيست.
شخصي كه اين‌كار را انجام داد -به نقل منابعي كه در بالا ذكر شد- جدّ خالد قسري؛ يعني يزيد بن اسد بن كُرز از صحابي پيامبر اكرم (ص) بود، [۴] ولي در برخي از منابع ديگر، نوهٔ يزيد بن اسد؛ خالد بن عبدالله بن يزيد قسري بود [۵] كه از حاكمان عراق در زمان خلافت هشام بن عبد الملك بود و امام علي (ع) را در بالاي منبر لعن مي‌كرد. [۶]
بر فرض پذيرش روايت؛ ‏ با توجه به نكات زير روشن مي‌شود كه تبسم پيامبر اكرم (ص) تأييد رفتار اين شخص نبود.
۱. تبسّم پيامبر اكرم (ص) يك امري طبيعي بود؛ چون با قطع نظر از خطايي كه قسري انجام داد، حرفي كه زده بود، يك حرفي تعجب آميزي بود كه طبيعتاً هركسي آن‌را مي‌شنيد، مي‌خنديد و پيامبر اكرم (ص) در امور طبيعي همانند بشر است.
۲. خنده و تبسم پيامبر اكرم (ص) دليل بر تأييد كار اشتباه آن شخص نبود؛ زيرا همان‌طوري كه در ذيل روايت نقل شده، پيامبر (ص) بلافاصله رو به آن شخص كرد و فرمود: «ديگر اين كار را نمي‌كني؟» قسري عرض كرد: «نه، اي رسول خدا! به خدا قسم ديگر اين كار را نمي‌كنم». پيامبر اكرم (ص) با روشي دلسوزانه اعتراض خود را نسبت به گناه اين شخص نشان داد، و چون اين مرد گناه‌كار در حضور پيامبر (ص) و جمعي از صحابه توبهٔ خود را از اين كار اعلام كرد و به پيامبر اكرم (ص) تعهد بر ترك اين كار داد؛ پيامبر رحمت (ص) نيز او را بخشيد؛ زيرا تبسم، از بارزترين مصداق گشاده‌رويي است كه در ايجاد ارتباط مستحكم و جلب ديگران كارآمد بوده و نقش فراواني دارد، در حالي‌كه ترش‌رويي و عبوسي موجب مي‌شود مردم از انسان فاصله بگيرند. با اين حال، آيا پيامبر بايد زود به خشم مي‌آمد؟ ! در حالي‌كه يكي از خصوصيات نيكوي آدمي اين است كه دير به خشم آيد و زود خشنود شود و علاقه‌مند باشد به اين‌كه عذر و پشيماني ديگران را بپذيرد. [۷]
۳. چيزي كه در روايت بيان نشده و روايت از اين جهت ساكت بوده، اين است كه آن زني كه برايش مزاحمت ايجاد شده بود، چگونه راضي شده است؟ ! چراكه به هر حال او از قسري شكايت كرده بود، و بايد پيامبر اسلام (ص) از باب حكم اوليه به شكايت او در حضور قسري رسيدگي مي‌فرمود، به همين جهت؛ تنها چيزي كه مي‌توان احتمال داد اين است كه پيامبر اكرم (ص) به نحوي آن زن را راضي كرده بود، و اين‌كه اگر قسري پشيمان شود و ديگر اين‌كار را نكند، مجازات نشود. بنابر اين، همين تصميم شخص گناه‌كار نشانه‌اي بود بر اين‌كه او گناه را ترك نموده است، و اصرار بر انجام معصيت ندارد كه در اين صورت مجازاتي ندارد، اما اگر اين شخص خطاكار از كار خويش اظهار پشيماني نمي‌كرد، قطعاً پيامبر اسلام (ص) او را مذمّت و مجازات متناسب با اين گناه مي‌نمود.


پی نوشت ها:
[۱]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج ۱، ص ۱۴۹، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
[۲]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۱۶، ص ۲۹۵ – ۲۹۶، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
[۳]. نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۸، ص ۴۱۱، مؤسسة آل البيت (ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
[۴]. ابن سعد كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، ج ۷، ص ۲۹۸ و ۲۹۹، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق؛ بلاذرى، احمد بن يحيى، ج ۵، ص ۲۶۰، أنساب الأشراف، دار الفكر، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق؛ ابن حجر عسقلانى، احمد بن علي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج ۶، ص ۵۰۶، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
[۵]. توحيدي، أبو حيان علي بن محمد بن عباس، البصائر و الذخائر، محقق و مصحح: وداد قاضي، ج ۹، ص ۳۰، دار صادر، بيروت، چاپ چهارم، ۱۴۱۹ ق.
[۶]. ثقفي، ابراهيم بن محمد، الغارات‏، ج ۲، ص ۸۴۳، دار الكتاب‏، قم، چاپ اول، ۱۴۱۰ق؛ ابن أبي الحديد، عبد الحميد، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل، ج ۴، ص ۵۷، ‏مكتبة آية الله المرعشي النجفي، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
[۷]. اشاره به سخني از امام علي (ع) كه فرمود: «كُنْ بَطِي‏ءَ الْغَضَبِ‏ سَرِيعَ الْفَيْ‏ءِ مُحِبّاً لِقَبُولِ الْعُذْر»؛ ليثى واسطى، على بن محمد، محقق و مصحح: حسنى بيرجندى، حسين، ‏عيون الحكم و المواعظ، ص ۳۹۱ – ۳۹۲، دار الحديث، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶ش؛ تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، محقق و مصحح: درايتى، مصطفى، ص ۴۴۷، ح ۱۰۲۴۴، ‏دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
منبع:حج
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین