کد خبر : ۵۲۰۴۱
تاریخ انتشار : ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۴

ابرمردی که یک‌تنه قاتل ۴۷ تانک بود

در نبرد سرپل‌ذهاب سه لشکر و ۴۷ تانک عراقی، با سه بالگرد با مدیریت و توانمندی بی‎نظیر امیر سرلشکر خلبان شهید علی‎اکبر ‌شیرودی در هم کوبیده شد.
عقیق:در دی‌ماه ۱۳۳۴ در بالاشیرود تنکابن پسری به‌دنیا آمد که ۲۵ سال بعد کشور ایران نجات سرپل ذهاب، ارتفاعات بازی‌دراز و دفاع از نوار مرزی غرب را مدیون دلاوری‌های او شد.

علی‌اکبر قربان‌شیرودی همان کشاورززاده‎ای بود که به سال ۱۳۵۳ پس از پایان دوره آموزشی به‌عنوان خلبان بالگرد جنگنده به استخدام ارتش درآمد و به پایگاه هوانیروز کرمانشاه منتقل شد، در این ایام با احمد کشوری، از خلبانان مؤمن که هم‌استانی او بود، آشنا شد.

در آستانه پیروزی انقلاب همراه با حجت‌الاسلام آل طاهر، مسئولیت حفاظت از کرمانشاه به‌ویژه رادیو و تلویزیون و ادارات مهم دولتی را برعهده گرفت، در غائله کردستان داوطلبانه به این منطقه شتافت و در مقابل دشمن به مبارزه پرداخت.

با شروع جنگ ایران و عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ در پایگاه هوانیروز کرمانشاه حاضر شد و هنگامی‌که شنید رئیس جمهور وقت ـ بنی‌صدر ـ دستور داد تا پادگان سرپل‌ذهاب تخلیه و انبار مهمات منهدم شود، از دستور سرپیچی کرد و به دو خلبانی که با او هم‌فکر بودند، گفت: «ما می‌مانیم و با همین دو هلی‎کوپتر و مهمات باقیمانده که در اختیار داریم، دشمن را می‌کوبیم و مسئولیت تمرد را می‌پذیریم.»

شیرودی در کنار کشوری و سهیلیان، یکی از سه ستاره درخشان هوانیروز در دفاع از نوار مرزی غرب کشور در برابر تهاجم حزب بعث بود؛ خود شیرودی درباره دفاع از خاک کشورش می‌گوید: «تا قبل از جنگ من برای خاک هیچ ارزشی قائل نبودم و همیشه می‌گفتم هیچ‌وقت برای خاک نخواهم جنگید اما حالا یک مشت خاک منطقه به‌خاطر اسلام، برای من عزیزترین چیز است.»

عشق به شهادت و کشته شدن در راهی که در پیش گرفته بود، تا آن جا در او شعله‎ور شد که هر لحظه شهادت و پرواز به‌سوی معشوقش را انتظار می‌کشید و می‌گفت: «هنگام رفتن به مأموریت حالت یک عاشق را دارم که به طرف معشوقش می‌رود و موقع بازگشت با وجود موفقیت غمگینم، چون احساس می‌کنم هنوز آنطور که باید خالص نشدم تا مورد قبول دعوت خدا قرار گیرم.»

وقتی حزب بعث عراق با سه لشکر مجهز با تمام امکانات نظامی برای یورش به سرپل‌ذهاب، خودش را به دشت‎ذهاب و مسیرهای اطراف رساند، از طرف بنی‌صدر دستور رسید که تمام نیروها پادگان سرپل را تخلیه و انبار مهمات را منهدم کنند، پادگان سرپل‎ذهاب به‎طورکامل تخلیه شد، حتی یک سرباز هم در پادگان باقی نماند، در چنین وضعیتی شیرودی با خلبان‌های دو بالگرد دیگر تصمیم گرفتند برای دفاع از شهر در پادگان بمانند و دستور را نادیده بگیرند.

سرهنگ خلبان نریمان شاداب در این‎باره می‌گوید: پادگان سرپل ذهاب کاملاً تخلیه شد، حتی یک سرباز هم برای کمک در محل باقی نماند، در همین روز با انجام بیش از ۱۲ ساعت پرواز به اتفاق سرهنگ خلبان غلامرضا شهپرست و دیگر دوستان فنی و پروازی، تعداد ۴۷ دستگاه تانک را عراقی نابود کردیم.

سرهنگ خلبان غلامرضا شهپرست در صحبت‌هایش به گوشه‎ای دیگر از این حماسه، چنین اشاره می‌کند: نیروهای عراقی با تمام امکانات خود در دشت ذهاب پراکنده شده بودند، با توجه به این که ما در آن روزها تنها سه فروند بالگرد کبری در منطقه داشتیم لذا مبارزه با آنها کار بسیار مشکلی بود، از همان لحظه اول ورود به پادگان سرپل‎ذهاب دست‎به‎کار شدیم و تا غروب آفتاب دشت ذهاب پر شد از تانک‎های منهدم‎شده دشمن.

سرهنگ رحیم پزشکی یکی دیگر از خلبان‌های حاضر در این حماسه به ناگفته‌های دیگری اشاره می‎کند و می‎گوید: عملکرد هوانیروز در ابتدای جنگ در سرپل‎ذهاب و ایلام با وجود کشوری و شیرودی چشم‎گیر بود، موتور بالگردها لحظه‎ای خاموش نمی‌شد، سوخت‎گیری و مهمات‎گذاری در حالی صورت می‌گرفت که خلبان پشت فرامین نشسته بود، این کار باعث می‌شد حضورمان در منطقه عملیاتی لحظه‎ای قطع نشود و عراقی‌ها فکر کنند هوانیروز صدها فروند بالگرد در منطقه دارد، در حالی که فقط ۲۰ نفر آدم با سه فروند بالگرد در پادگان سرپل ذهاب وجود داشت.

شیرودی هم این نبرد تاریخی و سرنوشت‎ساز را در بیانی زیبا و ساده، چنین روایت می‌کند: نیروهای بعث عراق را عقب راندیم و بردیم در حد ۴۰ کیلومتری مرز ایران؛ ۱۲ نفر حرکت کردیم، باور کنید ۱۲ هزار نفر را عقب راندیم، سه لشکر عراقی را با سه بالگرد و ۱۲ نفر آدمی که در پادگان ابوذر مانده بودیم، سه لشکر را در هم کوبیدیم، یک ستون سوخته در گیلان غرب، یک ستون سوخته در مسیر قصرشیرین ـ سرپل‎ذهاب، یک ستون سوخته هم در دشت ذهاب، این کارها در حدود ۴۸ ساعت انجام شد.

آخرین عملیات پروازی خلبان شیرودی در «بازی‎دراز» صورت گرفت، عراق لشکری زرهی با ۲۵۰ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپاره‌انداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی، برای بازپس‌گیری ارتفاعات «بازی‎دراز» به‎سوی سرپل‎ذهاب گسیل می‌کند.

خلبان احمدرضا آرش که به همراه شیرودی در این عملیات پروازی شرکت داشت، در مورد چگونگی شهادت شیرودی می‌گوید: بارها او را در صحنه جنگ دیده بودم که با هلی‌کوپتر به قلب دشمن می‌زد، در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آن که چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانک‌های عراقی به هلی‌کوپتر اصابت کرد و سقوط کردیم و شیرودی در آن پرواز به شهادت رسید.»

علی‌اکبر قربان شیرودی پس از تشیع باشکوه، در امامزاده سید حسین شیرود تنکابن به خاک سپرده شد، از وی سه فرزند به نام شیما، عادله و ابوذر به یادگار مانده است؛ پس از شهادت شیرودی در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰، شخصیت‌های مملکتی اظهارنظرهای مختلفی درباره او کرده‎اند. از جمله رهبر معظم انقلاب از وی به عنوان اولین نظامی که در نماز به او اقتدا کرده است، یاد می‌کند و او را مکتبی، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف می‌کند؛ آقای ‌هاشمی‌رفسنجانی هم درباره او گفت: من در قیافه شیرودی مالک اشتر را دیدم. حضرت امام خمینی (ره) هم فرمودند: شیرودی آمرزیده است.

منبع:فارس

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین