۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۳ : ۲۳
آنچه در ادامه می خوانید بخش پایانی دومین نشست واکاوی و تشریح دعای بیست و هفتم صحیفه سجادیه است که از سوی سیدمجتبی حسینی اندیشمند دینی ارائه شده است.
از دل تراب، تربت درمی آید. هر کسی هم تربت خودش را دارد. تربت شما چیه؟ کجا می خواهی بخوابی؟ خانه دایمی ات کجاست؟ خانه ابدی ات را می دانی کجاست؟ دیدی می نویسند آرامگاه ابدی؟ خدا کند قبر ما آرامگاه ما باشد. آخر ما برای همه و روی سنگ گور همه می نویسیم آرامگاه اما معلوم نیست برای همه آرامگاه باشد. خدا کند قبر ما آرامگاه ما باشد و در آن خاک آرام بگیریم. مهم است که آدم در خاک آرام بگیرد. آدم ها گاهی خاک خودشان را می شناسند. اگر انس ات با خاک خوب باشد به شرط این که فیلم نکنی و دکان دستگاه درست نکنی، آن وقت تربت خودت را می شناسی.
چطور شد رسول تُرک یک رسول دیگر شد؟
شما به زندگی و سرنوشت و تحول آدمی مثل رسول ترک نگاه کنید. رسول تُرک آدمی بود از آن قداره بندها. همه از دستش می نالیدند. حریفش نمی شدند. از تبریز بیرونش کرده بودند و آمده بود تهران و محرّم ها می رفت هیأت. خب رسول را می شناختند که اوضاعش چطور است. یک روز صاحب هیأت می آید پیش رسول و می گوید عزیز من تو نیا، ول مان کن. رسول از فردا نمی آید. فردا صبح رسول تُرک دید یکی جلوی خانه اش نشسته است. همان حاج آقا فلانی که به رسول گفته بود از فردا نیا. همان صاحب هیأت رو می کند به رسول و می گوید آقا تو رو خدا تو بیا. من دیشب خواب دیدم که خیمه امام حسین (ع) برپا است. می خواستم بروم در خیمه امام حسین (ع) اما تو آنجا بودی و نگذاشتی من بروم تو. گفتی نمی شود. آن صاحب هیأت رو می کند به رسول و می گوید تو بیا ولی دیگر یک رسول دیگر باش و رسول هم از همان جا یک رسول دیگر می شود. اصلا مسیر زندگی اش زیر و رو می شود. آدم می شود. خدا کند ما هم بشویم آن وقت می توانیم تربت مان را بشناسیم آن وقت با خاک مأنوس تر می شویم.
قطعه قطعه این دنیا معنا دارد
عرضم این جاست. داشتند تشییع جنازه ای می رفتند. رسول ترک گفت این خاک چرا با بقیه فرق می کند؟ وسط تشییع جنازه بنده خدا. گفتند خب این خاک است. گفت نه! این خاک یک جوری است. گذشت مدت ها تا بعد رسول ترک از دنیا رفت و همان جا دفن شد که پیشتر نشانی اش را داده بود. این است که آدمی اگر چشم هایش باز و هشیار باشد رابطه اش را با خاک می فهمد. عزیز من! دنیا همین دو سه روز بخور و بریز نیست. قطعه قطعه این دنیا معنا دارد. ما خودمان از از این دنیای بزرگ محروم کرده ایم و آورده ایم در قطعه های کوچک خلاصه کرده ایم و زیرآبی رفته ایم. همه ما از این زیرآبی ها داریم دیگر. جوان ها یک طور، پیرها یک طور. آخر هر وقت می خواهند نصیحت اخلاقی کنند می گویند آی جوونا! فکر می کنند مسن ها و پیرها هیچ خطایی نمی کنند. اتفاقا گاهی خطای پیرها سنگین تر است. بپذیرید که این دنیا می توانست خیلی بیشتر به تو لذت بدهد. درگیر یک چیزهایی شدی و فکر کردی زیرآبی رفتی و کسی هم نفهمید. بیشتر از همه خودت نفهمیدی که چه سر خودت آوردی. چه کلاهی سر خودت گذاشتی. قطعه قطعه این دنیا از نور حضرت زهرا سلام الله علیها و عظم حضرت امیر سلام الله علیه است، منتها ما با این ها بیگانه ایم.
تقوا و ایمان حقیقی نعره و دکان نمی خواهد
تقوا و ایمان در قلب است. نعره نمی خواهد، داد و بیداد و دکان نمی خواهد. تقوا داشته باشی انس پیدا می کنی با قطعات این عالم و می بینی این عالم گفتگوی دیگری با حضرت دارد. آن وقت احساس نشاط می کنی، احساس شادمانی می کنی. من درباره ازدواج حضرت عرض کردم. وقتی کسی ازدواج می کند سوری می دهد. مستحب است برای عروسی ولیمه بدهند. پیغمبر از علی (ع) پرسیدند ولیمه می خواهی چه بدهی؟ گفتند یا رسول الله (س) شما که وضعیت مرا می دانید. من که چیزی ندارم . پیغمبر فرمودند: من تأمین می کنم. علی (ع) گفتند چند نفر دعوت کنیم؟ فرمود برو هر که را دوست داری دعوت کن. عبارت دارد که آمد روی بلندی روی تپه بلندی داد زد علی، دادی که الان هم صدایش به من و تو می رسد: اجیبوا الی ولیمه الفاطمه . این ها این طوری اند. این ها که بخیل نیستند که تفتیش کنند که اصلا تو را چه کسی به مجلس دعوت کرده است.
محبت امیرالمؤمنین و حرمت حضرت زهرا (س) ثغور مسلمین است
1300 سال پیش کسی که صدایش تا روز قیامت بلند است، روی بلندی رفت، ایستاد به دستور پیغمبر، پیش خودش گفت وقتی رسول الله (ص) گفت تأمین می کنم ایمان دارم که او تأمین می کند. گرفتی چه شد؟ پیغمبر گفته تأمین می کنم، گفت هرکه را دوست داری به مراسم دعوت کن. معلوم است که علی (ع) همه را دوست دارد. وگرنه مثل ما شب زنگ می زد به فلانی تو بیا ولی فلانی نیاید. به فلانی نگو، چون امکانات محدود است. علی علیه السلام آمد روی بلندی. امیرالمؤمنین (ع) دوست دارد همه بیایند سر سفره فاطمه سلام الله علیها. غذای این مراسم را قرار است کسی دیگر تأمین کند. علی (ع) هم نگفت ولیمه من. نگفت ولیمه پیغمبر (ص). آمد در بلندی و گفت: اجیبوا الی ولیمه الفاطمه / اجابت کنید ولیمه فاطمه را. ما هنوز دنبال آن صدا می رویم. سر سفره که می روید سفره امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) است. پیامبر صلوات الله و سلامه علیه به علی علیه السلام فرمود هرکه را دوست داری دعوت کن. ما را هم دوست دارد، پس ما هم سر سفره علی و فاطمه نشسته ایم. ملائکه گفتند امشب که عروسی فاطمه است نثار کنید. نثار همانی است که در عروسی ها پخش می کنند روی سر عروس و داماد. شجره طوبی برگ هایش از نور و رحمت و قدرت است. شجره طوبی شد نثار عروسی فاطمه ا که همه عالم را بگیرید. پس خودت را از این زوج عقب نکش. بچه ها را دیده اید؟ تا می دیدند جایی عروسی است و عروسی نثار پخش می کنند نمی گفتند زشت است، آبروریزی است، پس این کبرها را بگذار کنار و از این زوج فاصله نگیر. این نثار را از دست نده. تامادامی که ما محبت امیرالمؤمنین (ع) و احترام و حرمت حضرت زهرا (س) را حفظ کنیم به واقع ثغور مسلمین حفظ شده است.
منبع:شبستان