کد خبر : ۵۰۳۲۰
تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۲
گفتگوی منتشرنشده از آیت الله صادقی تهرانی؛

توصیه رضاخان درباره آیت‌الله بروجردی

پس از رحلت آیت‌الله بروجردی همه در این فکر بودند که از چه کسی تقلید کنند. پاسخ آیت‌الله کاشانی را هرگز از یاد نمی‌برم. وقتی خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم باید از شما تقلید کنیم، فرمودند: «من که سیاست‌مال شده‌ام و مردم تصور می‌کنند هر آخوندی که وارد سیاست شد، دیگر عالم و مجتهد نیست. بروید و از آقای خمینی تقلید کنید.
عقیق:عالم فقید و قرآن پژوه، مرحوم آیت الله دکتر محمد صادقی تهرانی از جمله شاگردان مرحوم آیت الله العظمی حاج آقاحسین طباطبایی بروجردی(قده) به شمار می‌رود. خصوصیت آن مرحوم آن است که شاهد نزدیک فصولی از زندگانی آن مرجع بزرگ بوده،که کمتر ازسوی دیگران روایت گشته است. آنچه پیش روی دارید، گفت وشنودی درباب منش علمی و اجتماعی آیت الله بروجردی است که در واپسین سالیان حیات، با ایشان صورت گرفته است.

*ظاهرا جنابعالی از نزدیک در جریان رویداد ورود آیت‌الله العظمی بروجردی به قم بوده اید. ارزیابی شما از این واقعه و اهمیت آن در آن دوره زمانی چیست؟

در دوره آیت‌الله آسید ابوالحسن اصفهانی، ایشان مرجعیت مطلق و تامه را داشت. پس از ایشان مرحوم آیت‌الله حاج‌آقا حسین قمی مرجع شد، اما مرجعیت ایشان دیری نپائید و فم منتظر بود تا فرد شاخصی مرجعیت را به عهده بگیرد و استقلال حوزه علمیه قم در برابر حوزه نجف حفظ شود و یا درصورت امکان، مرجعیت پس از مرحوم آسید ابوالحسن، از نجف به قم منتقل شود و قم از حالت تبعیت درآید.

در آن سال‌ها، بارها از مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی درخواست شد به قم بیایند، ولی ایشان خودداری می‌کردند تا سرانجام در سال 1323 برای یک عمل جراحی به بیمارستان فیروزآباد تهران آمدند و علمای قم گروه‌گروه به عیادت ایشان رفتند و با اصرار از ایشان خواستند به قم بیایند و دیگر نگذاشتند ایشان به بروجرد برگردند. ماشین‌ها و افراد زیادی از بروجرد برای بردن ایشان آمده بودند که البته موفق نشدند. سرانجام طی استقبالی باشکوه و مجلل توسط حوزه علمیه و مردم قم، ایشان به قم آمدند. خود من جزو مستقبلین بودم. منزل متوسطی بعد از مسجد فاطمی در گذر خان برای اقامت ایشان تدارک دیده شد و ایشان بعد از مدتی تدریس را شروع کردند.

*جنابعالی چه مدت در دروس ایشان شرکت کردید؟ ویژگی درس های ایشان چه بود؟ روش علمی ایشان را چگونه دیدید؟

بنده با ورود آیت‌الله بروجردی، بزرگ‌ترین استادم در فقه، به درس خارج ایشان رفتم. ایشان درس را از باب اجاره شروع کردند. یکی از امتیازات برجسته ایشان در بین فقها، توجه به آیات فقهی بود و فروعات بسیاری را از آیات استنتاج می‌کردند. اشخاصی چون آیات: امام خمینی، گلپایگانی، اخوان مرعشی، مکارم شیرازی، میرزا حسین نوری، میرزا جعفر سبحانی، محمدبهشتی،حسینعلی منتظری، مرتضی مطهری و... در درس فقه و بحث‌های آیت‌الله بروجردی شرکت می‌کردند. برخی از آقایان چون آیت‌الله صدر و آیت‌الله خوانساری با تمام احترامی که برای آیت‌الله بروجردی قائل بودند در درس ایشان شرکت نمی‌کردند، اما تقابلی هم با ایشان نداشتند. عده‌ای از حضار دربحث، چون آقایانِ اخوان مرعشی، چند بار نسبت به تکرار مطالب اعتراض کردند که آیت‌الله بروجردی فرمودند: من مطالب را می‌سازم، بعد خراب می‌کنم و دوباره می‌سازم تا در این تخریب‌ها و ساختن‌ها، طلبه مستعد اتخاذ رای کند. بحث من، بحث اجتهاد است، ته تعلیم مقدمات که تکرار در آن جایز نباشد.

یک بار هم خطاب به برخی مستشکلین فرمودند: شما آقایان چرا این‌قدر عجول هستید و گوش نمی‌دهید؟پیامبر «ص» قبل از آنکه صحبت کنند، اول به حرف‌های دیگران گوش می‌دادند، من مطمئنم اگر حرف‌های یکدیگر را با دقت گوش کنیم، بسیاری از اختلافات حل می‌شوند، بگذارید حرفِ من کامل به شما برسد، بعد اشکال کنید! در درس آقای بروجردی بود که آموختم انسان به جای حرف‌زدن، باید بیشتر گوش کند، زیرا دقیق گوش‌کردن، خود بخشی از دفاع است.

*از تشکیل شورای استفتائات توسط آیت‌الله بروجردی، چه خاطراتی دارید؟ چون ظاهرا در این جلسات هم شرکت داشتید؟

آیت‌الله بروجردی برای آنکه پاسخ به استفتائات بر اساس یک اجماع نسبی باشد، شورایی از فقهای برجسته را تشکیل دادند. در درس حاشیه بر «وسیله‌النجاه» مرحوم آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی که در ایوان بیرونی بیت ایشان تشکیل می‌شد، مرحومان امام خمینی، آقای گلپایگانی، سید محمد داماد یزدی و فاضل لنکرانی حضور داشتند. من هم به دلیل علاقه، با وجود آنکه سن زیادی نداشتم در این جلسات شرکت می‌کردم. آیت‌الله بروجردی ابتدا سوالی را مطرح می‌کردند و همه نظر خود را بیان می‌داشتند.

*ظاهر آیت الله بروجردی دیدگاه خاصی در باره علم اصول داشتند. ایشان براساس چه تحقیقات وتجاربی، به چنین دادگاهی رسیده بودند؟

آیت‌الله بروجردی با تورم علم اصول موافق نبودند. یک‌بار به ایشان گفتند: شما چرا از روی مسائل اصولی سریع می‌گذرید؟ ایشان گفتند: اتفاقاً من کند هستم! اگر بخواهم سریع بگذرم یک ماه هم طول نمی‌کشد. ایشان معتقد بودند که اصول مثل یک خیک است که فقط آن را بیهوده باد می‌کنند و ‌چیز زیادی در آن نیست. خود اصول علم نیست و از فلسفه و منطق و ادبیات گرفته و در آن ریخته‌اند. به اصطلاح یک آش درهم‌جوش است.ایشان در اواخر عمر کلاً اصول را رها کردند، درحالی‌که روی فقه اهتمام فراوان و به آن اعتماد فوق‌العاده داشتند. ایشان در پایان هر جلسه، آرای همه را جمع و اصلاح می‌کردند. ایشان بسیار به طلبه‌پروری اهتمام داشت.

*سیاق و سلیقه خاص ایشان در فقه و اصول و در نگاه کلان تر در تصدی مرجعیت، تا چه میزان در بازسازی علمی حوزه قم نقش داشت؟ در دوره 15 ساله مرجعیت ایشان، تا چه حد این بازسازی صورت گرفت؟

بازسازی حوزه تضعیف‌شده قم و تربیت علما و مجتهدین و پیشبرد معارف اسلامی در ایران و جهان بسیار مدیون مجاهدت‌های عالمانه و مدبرانه آیت‌الله بروجردی است. ایشان بارها تاکید می‌فرمودند که: عظمت بزرگان نباید بر فهم و ادراک طلبه حجاب بیفکند و او را از پرسش و پژوهش بازدارد، بلکه جوینده حقایق باید همواره در پی ارتقای مدارج علمی خود باشد. من خودم، با اینکه طلبه جوانی بودم، زیاد سوال می‌کردم و ایشان با نهایت صبر و حوصله گوش می‌دادند و پاسخ می‌گفتند. از جمله کسانی که بر حضور در درس آیت‌الله بروجردی استمرار و اصرار داشتند، مرحوم امام بودند. این قضیه دلیل هم داشت. اولاً ایشان و علمای قم، سوابق مبارزاتی آیت‌الله بروجردی با رضاخان را می‌دانستند و توصیه رضاخان یادشان بود که در مورد ایشان حواستان جمع باشد، چون قدرت دارد لرستان را علیه شما حرکت بدهد، لذا آیت‌الله بروجردی در ذهن همه، به‌خصوص امام از جایگاه مبارزاتی بالائی برخوردار بود. از این گذشته نفوذ کلام و قدرت مادی و معنوی آیت‌الله بروجردی برای حوزه‌های علمیه در داخل و خارج ایران اعتبار بالائی را به ارمغان آورده بود و ایشان به عنوان یک زعیم مقتدر و بانفوذ در همه‌جا شناخته شده بود و گروه‌ها و مردمان مختلف احترام ایشان را نگه می‌داشتند و از ایشان پیروی می‌کردند.

به هرحال، پس از مدتی کلاس درس آقای بروجردی به مسجد بالاسر انتقال پیدا کرد و جمعیت به قدری زیاد می‌شد که گاهی تا حرم می‌رسید. موقعی که هوا خوب بود ایشان در مدرس مدرسه فیضیه درس می‌دادند که درآنجا هم جا کم می‌آمد. امام، آیت‌الله گاپایگانی و آیت‌الله سید محمد داماد همیشه سوالات زیادی داشتند که ایشان با حوصله پاسخ می‌دادند و روز‌به‌روز بر عظمت درسشان افزوده می‌شد.

من مدتی به درس آقایان محمد حجت کوه‌کمره‌ای و سید محمد تقی خوانساری می‌رفتم. یکی دو روزی هم درس آقای صدر را رفتم که چون عمق دلخواهم را نداشت، دیگر نرفتم. پس از آن درس آیت‌الله حاج سید احمد خوانساری را که از نظر تقوا و فقاهت، طراز اول بودند ادامه دادم.

*تلاش های آیت الله بروجردی برای تبلیغ معارف اسلامی و شیعی در خارج از کشور، فصلی دیگر از تلاش های فرهنگی ایشان در دوران مرجعیت است. از این جنبه از اقدامات ایشان چه خاطراتی دارید؟

به نظر من، یکی از اقدامات مهم آیت‌الله بروجردی در این باره، ساخت مسجدی در هامبورگ آلمان بود. ایرانیان آنجا که عموماً تاجر بودند، از ایشان خواستند در آنجا مسجدی را احداث و مبلغینی را اعزام کنند و قول همه نوع مساعدتی را هم دادند. ایشان به میرزا‌علی‌نقی کاشانی که ساکن هامبورگ بودند فرمودند در نقطه مناسبی زمینی را خریداری و سپس اقدام به اخذ مجوز و ساخت مسجد کنند. با پولی که تجار ساکن آنجا دادند و با پولی که از ایران فرستاده شد، بالاخره این مسجد ساخته شد.

*شیوه مبارزه آیت‌الله بروجردی با محمدرضا پهلوی را چگونه ارزیابی می کنید؟ ایشان در برابر رژیم از چه راهبردهایی استفاده می کردند؟

آیت‌الله بروجردی قبل از هر چیزی به تقویت و عظمت حوزه می‌اندیشند، بنابراین از مواجهه مستقیم و شدید با محمدرضا پهلوی اجتناب می‌کردند. به ایشان عرض می‌شد که: همه از شما حرف‌شنوی دارند،چرا دستور نمی‌دهید مریدانتان شاه را از بین ببرند؟ ایشان می‌فرمودند: اولاً شاه آن‌قدرها قدرتی نشان نمی‌دهد که واجب باشد او را ازبین ببرید! بعد هم این ملت بی‌جان و له‌شده با یک کلمه من بلند نمی‌شوند! یک‌بار که شاه برای ملاقات ایشان به قم آمد، آیت‌الله بروجردی با اشاره به خطر توده ای ها به او فرموده بودند: مراقب باش که اگر مراقب نباشی ،تاج تو و امامه من با هم می‌روند! البته شاه هم از ایشان حساب می‌برد و گوش می‌داد. ایشان به شاه پیغام داده بود که: اگر بخواهد برنامه‌های خلاف دین امریکائی‌ها را پیاده کند، ایشان از این مملکت می‌رود!شاه هم گفته بود :تا زمانی که این مرد زنده است، هیچ‌کاری نمی‌شود کرد. باید منتظر بمانیم از دنیا برود.

* از رویداد رحلت آیت الله بروجردی وبازتاب ها و پیامدهای گسترده آن چه خاطراتی دارید؟ این واقعه درجامعه چه اثرات فرهنگی وحتی سیاسی ای داشت؟

این واقعه در روز 10 فروردین 1340 روی داد. اوضاع شهر قم به‌هم‌ریخت و همه بازارها تعطیل شدند و جز فوت ایشان در ظرف نیم ساعت به تمام دنیا رسید. به زودی تمام کوچه‌ها و خیابان‌های اطراف منزل ایشان پر از انبوه جمعیت شد. در تهران نیز همه ادارات از صبح پنج‌شنبه تعطیل شدند و سیل جمعیت از تهران به طرف قم به حرکت درآمد و فاصله بین تهران و قم پر از اتوبوس و ماشین‌های شخصی شد. نخست‌وزیر وقت، مهندس جعفر شریف امامی و عده‌ای از رجال و وزرا خود را به سرعت به قم رساندند تا در مراسم تشییع آیت‌الله بروجردی شرکت کنند.جنازه را در منزل غسل دادند و سیل جمعیت، تابوت را سردست گرفت تا به صحن مطهر حضرت معصومه «س» برساند. جمعیت تشییع‌کنندگان را تا 200 هزار نفر تخمین زده بودند که باتوجه به جمعیت آن زمان کشور، رقم حیرت‌انگیزی است. از همه دنیا سیل تلگراف تسلیت به سمت قم سرازیر شد و تا چهلم، مجالس ختم گوناگونی در ایران و جهان برپاگردید.

*مرجعیت پس از آیت‌الله بروجردی چه سیری را طی کرد. چهره‌های شاخص در میان علمای وقت، به مرجعیت چه کسی نظر داشتند؟

پس از رحلت آیت‌الله بروجردی همه در این فکر بودند که از چه کسی تقلید کنند. پاسخ آیت‌الله کاشانی را هرگز از یاد نمی‌برم. وقتی خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم باید از شما تقلید کنیم، فرمودند: «من که سیاست‌مال شده‌ام و مردم تصور می‌کنند هر آخوندی که وارد سیاست شد، دیگر عالم و مجتهد نیست. بروید و از آقای خمینی تقلید کنید که می‌تواند در برابر استعمار و استبداد بایستد و هنوز سیاست‌مال نشده است.»آیت‌الله کاشانی بیش از هر کسی به امام امید داشتند و همواره می‌فرمودند مراقب اطرافیان ایشان باشید که خراب‌ها نزدیک ایشان نیایند. بماند که امام تنها وارد میدان شدند و یاران ایشان بعدها تربیت شدند و به کمک آمدند.

 

منبع:مشرق


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین