عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۸۱۱
تاریخ انتشار : ۰۹ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۷:۰۰
عقیق:




                                                                                                                             

 از بام و درِ کعبه به گردون رسد آواز/کامشب درِ رحمت به سماوات شده باز

بت های حرم در حرم افتاده به سجده/ارواح رسل راست هزاران پرِ پرواز

کعبه زده بر عرش خدا کوس تفاخر/مکه شده زیبا و دل افروز و سرافراز

جا دارد اگر در شرف و مجد و جلالت/امشب به سماوات کند خاک زمین ناز

از ریگ روان گشته روان چشمة توحید/یا کوه و چمن باز چو من نغمه کند ساز

دشت و دَر و بحر و بَر و جنّ و بشر و حور/همه گشتند هم آواز در مدح محمد

هر ذرة کوچک شده یک مهر جهان تاب/هر قطرة ناچیز چو دریا کند اعجاز

جبریل سر شاخة طوبی چو قناری/در وصف محمد لب خود باز کند باز

جبریل چه آرد؟ چه بخواند؟ چه بگوید؟/جایی که خداوند به قرآن کند آغاز

خوبان دو عالم همه حیران محمد/یک حرف ز مدحش شده:"ما کانَ محمد" 

 

***


این است که برتر بود از وهم، کمالش/جز ذات الهی همه مبهوت جلالش

رضوان شده دلدادة مقداد و ابوذر/فردوس بود سائل درگاه بلالش

والله قسم نیست عجب گر لب دشمن/چون دوست ز هم بشکفد از خُلق و خصالش

هرگز به نمازی نخورد مهر قبولی/هرگز، صلوات ار نفرستند به آلش

بی رهبریش خواهد اگر اوج بگیرد/حتی ملک العرش بسوزد پر و بالش

یوسف ببرد حسن خود از یاد، گر او را/یک منظره در خاطره افتد ز خیالش

این است همان مهر درخشنده که تا حشر/یک لحظه به دامن نرسد گرد زوالش

گل سبز شود از جگر شعلة آتش/در وادی دوزخ فتد ار عکس جمالش

چون ذات خدای ازلی لیس کمثله/باید که بخوانیم فراتر زمثالش

ایجاد بود قبضه ای از خاک محمد/افلاک بود بسته به لولاک محمد 

 

*** 

ای جان جهان بسته به یک نیم نگاهت/دل گشته چو گل سبز به خاک سر راهت

هم بام فلک پایگه قدر و جلالت/هم چشم ملک خاک قدم¬های سپاهت

عیسی به شمیم نفست روح گرفته/دل بسته دو صد یوسف صدّیق به چاهت

دلهای خدایی همه چون گوی به چوگان/ارواح مکرّم همه درماندة جاهت

از عرش خداوند الی فرش، به هر آن/هستند همه عالم خلقت به پناهت

دائم صلوات از طرف خالق و خلقت/بر روی سفید تو و بر خال سیاهت

زیباتر و بالاتری از آنکه به بیتی/تشبیه به خورشید کنم یا که به ماهت

سوگند به چشمت که رسولان الهی/هستند به محشر همه مشتاق نگاهت

زیبد که کند ناز به گلخانة جنت/خاری که شود سبز در اطراف گیاهت

این نیست مقام تو که آدم به تو نازد/والله که خلّاق دو عالم به تو نازد

 

***

صد شکر که عمری ز تو گفتیم و شنیدیم/هر سو نگریدیم گل روی تو دیدیم

هرجا که نشستیم به خاک تو نشستیم/هر سو که پریدیم به بام تو پریدیم

عطر تو پراکنده شد از هر نفس ما/هر گه به سر زلف سخن شانه کشیدیم

زآن روز که گشتیم ز مادر متولد/از مأذنه ها روز و شب اسم تو شنیدیم

مرگی که به پای تو بود زندگی ماست/ماییم که در موج عزا عید سعیدیم

تا بودن ما نام محمد به لب ماست/روزی که نبودیم به احمد گرویدیم

آب و گل ما را که سرشتند ز آغاز/آغوش گشودیم، وصالش طلبیدیم

زآن باده که در سورة زیبای محمد/اوصاف ورا گفته خداوند چشیدیم

 

*** 


آن باده که از ساغر فیض ازلی بود/سرچشمة آن کوثر و ساقیش علی بود

روزی که عدم بود و عدم بود و عدم بود/نه ارض و سما بود، نه لوح و نه قلم بود

تسبیح خدا در نفس پاک محمد/لبهای علی هم سخن ذات قِدَم بود

روزی که گلِ آدم خاکی بسرشتند/آدم به تولای علی صاحبِ دم بود

از خاک قدم¬های علی کعبه بنا شد/او را نتوان گفت که نوزاد حرم بود

روزی که کرم بود دُری در صدف غیب/والله علی قبلة ارباب کرم بود

بر قلب علی علم خدا از دل احمد/چون سیل خروشنده روان در دلم بود

در بین رسولان که به عالم عَلَم استند/نام نبی و نام علی هر دو عَلَم بود

در جوف نبی دید نبی حمد خداوند/با نعت وی و مدح علی ذکر صنم بود

بالله تجلای نبی مطلع الانوار/والله تولای علی فوق نعم بود

خلقت چو خدا خالق بخشنده ندارد/خالق چو نبی و چو علی بنده ندارد

 

منبع:جمکران313

211005

 



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین