حكايت هاي آموزنده از گلستان سعدي؛
حکایتی خواندنی ازعاقبت وزير مال مردم خور
به همراه الاغ باربر، راه رفتن از همراه رفتن با شير درنده بهتر است.
عقیق: در كتاب حكايت هاي گلستان سعدي چنين نقل شده : «يكى از وزيران مغرور و غافل ، خانه يكى از افراد ملتش را ويران كرد، بى خبر از سخن حكيمان فرزانه كه گفته اند:آتش سوزان نكند با سپندآنچه كند دود دل دردمند(1)گويند: «سلطان همه جانوران ، شير، و خوارترين جانوران الاغ است. به همراه الاغ باربر، راه رفتن از همراه رفتن با شير درنده بهتر است.»مسكين خر اگر چه بى تميز استچون بار همى برد عزيز استگاوان و خران بار برداربه ز آدميان مردم آزارپادشاه از روى قائن و نشانه ها، به زشتى اخلاق آن وزير غافل و مغرور پى برد، او را دستگير كرده و در زير سخت ترين شكنجه ها كشت.حاصل نشود رضاى سلطانتا خاطر بندگان نجويى (2)خواهى كه خداى بر تو بخشدبا خلق خداى كن نكويىيكى از افرادى كه مورد ستم همان وزير قرار گرفته بود، از كنار جسد او گذر كرد، وقتى كه وضع نكبت بار او را ديد، بينديشيد و گفت:نه هر كه قوت بازوى منصبى داردبه سلطنت بخورد مال مردمان به گزاف (3)توان به حلق فرو برد استخوان درشتولى شكم بدرد چون بگيرد اندر ناف (4)نماند ستمكار بد روزگاربماند بر او لعنت پايدار پي نوشت ها:
1)يعنى: آه دل مظلومان در سوزاندن كاخ ستم ، بيشتر از آن آتش در اسپند، گيرنده است.
2)در اين شعر، منظور از سلطان، خدا است.
3)يعنى: هركه به خاطر مقام و جاه ، قدرتى يافت ، نبايد مال مردم را به ناحق حيف و ميل كند.
4) بگيرد: گير كند.
منبع:جام
211008