کد خبر : ۴۷۵۷۴
تاریخ انتشار : ۰۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۲:۳۸
پيشگويي هايي از اميرالمومنين(ع)؛

حضرت عيسي درچه شبي به آسمان عروج كرد؟

ملائكه آسمانى و پيامبران را مى بينم كه كنار يكديگر ايستاده همگى منتظرند مرا در آغوش بگيرند.
عقیق: در كتاب پيشگويي هايي از اميرالمومنين(ع) آمده: «شخصى بنام حبيب بن عمر در لحظات آخر عمر حضرت اميرالمومنين(ع) به عيادت آنحضرت رفت و نگاهى به جراحت(سر) حضرت انداخت و گفت:يا اميرالمومنين اين زخم شما چيز (مهمى) نيست، و بر شما خوفى نيست.
حضرت فرمود: اى حبيب به خدا قسم من همين ساعت از ميان شما مى روم .
ام كلثوم دختر حضرت با شنيدن اين جمله گريان شد، حضرت فرمود: دخترم چرا گريه مى كنى؟
جواب داد: بابا شما فرمودى همين ساعت از من جدا مى شوى.
حضرت فرمود: دخترم گريه نكن، به خدا قسم اگر آنچه پدرت مى بيند، ببينى گريه نمى كنى!
حبيب گفت: عرض كردم يا اميرالمؤمنين شما چه مى بينى؟
حضرت فرمود: ملائكه آسمانى و پيامبران را مى بينم كه كنار يكديگر ايستاده همگى منتظرند مرا در آغوش بگيرند و اينك اين برادرم محمد(ص) است كه نزد من نشسته و مى فرمايد: (يا على) بيا كه آنچه در مقابل توست از حالتى كه تو در آنى بهتر است.
راوى گويد: تا از منزل خارج شدم حضرت از دنيا رفت.
فردا صبح امام مجتبى(ع) بر منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم شب گذشته قرآن نازل شد و در اين شب عيسى بن مريم به آسمان برده شد و در همين شب يوشع بن نون كشته شد و در اين شب اميرالمؤمنين(ع) از دنيا رفت.
به خدا قسم هيچ يك از اوصياء (پيامبران گذشته) و نه كسانى كه بعد از او مى آيند (از امام(ع)) بر او در وارد شدن به بهشت سبقت نگيرند.
هر گاه پيامبر اكرم(ص) او را به جنگ مى فرستاد، جبرئيل در طرف راست او و ميكائيل در طرف چپ او يارى را مى دادند.
آنگاه حضرت فرمود: او از مال دنيا طلا و نقره اى (هيچ پولى) باقى نگذارد، مگر هفتصد درهم كه از سهم او زياد آمده بود و مى خواست براى خانواده اش خدمتكارى بگيرد.(مناقب اهل البيت(ع) ، ج 1، ص 146)
بارالها! معرفت خويش و پيامبر گرامى و خاندان بزرگوار او را نصيب ما بگردان و ما را از دوستان و شيعيان مخلص ايشان قرار بده .


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین