کد خبر : ۴۷۳۷۹
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۶:۳۷
دلگویه‌های مهدوی

دلنوشته/قلب ناآرام ما را تسکین ده

چه می‌شود، عصرانه‌ای در این غروب‌های زمستانی، میهمان قلب ناآرام شیعیانت شوی و نماز مغرب این جمعه را به شما اقتدا کنیم؟!
عقیق: آقای من!

همه می‌گویند روز جمعه می‌آیی، می‌گویند شاید این جمعه بیایی؟! مگر نمی‌شود همه روزها را منتظر ماند؟

مولای من، انتظار سخت است، اما امیدوار شده‌ایم بیایی و با آمدنت دردمان را درمان کنی! منتظران ظهوریم! روزمان را شب کرده‌ایم و جمعه‌ها را در تقویم تعطیل کرده‌ایم تا بیایی!

 مولای من، در بحرین، سوریه و فلسطین شکوفه‌های باغ عاطفه را سرما برده است؛ اما همچنان چشم به در دوخته‌ایم.

آقا جان!، اگر شب هنگام خوابم برد؛ تنهاییم را باور کرده و برای اذان صبح بیدارم کن که طاقت بی‌نمازیم نیست؛ مولای من! به یک احساس خوب نیازمندم و احساس انتظارت از پس کویر تفتیده تنهایی.... حس امید را در روحم زنده می‌کند.

آقای من، چه می‌شود، عصرانه‌ای در این غروب‌های زمستانی، میهمان قلب ناآرام شیعیانت شوی و نماز مغرب این جمعه را به شما اقتدا کنیم؟!

آقای من، هرصبح برای سلامتی‌ات صدقه می‌دهم، با این‌که می‌دانم در پناه خدا هستی؛ هر روز بعد از نماز‌های یومیه برای ظهورت دعا می‌خوانم، با این‌که می‌دانم هر وقت خدایت اراده کند، می‌آیی.

اما مولای من! دلهره دارم که دشمن اعتقاد به انتظار را آماج جنگ نرم شبهه قرار داده و نجابت نسل جوان را به طوفان‌های نا آشنا بسپارند، ولی این آیه آرامم می‌کند. «أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ»...

نوشته: مجتبی اشرافی


منبع:حوزه

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین