عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۷۱۸۶
تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۹
مراد از آیه لا اکراه، نفی حقیقی هر امر مکروه در دین خدا، نفی هرگونه اکراه درونی در پذیرش دین الهی یا غیر الهی و نهی از اکراه بیرونی در قلمرو دین الهی است و هیچ‌یک از این حالات مغایر با اراده و اکراه الهی بر حاکمیت دین خود نیست.
عقیق:در آیه ۸۹ سوره نساء آمده است:

وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أ‌َوْلِیاءَ حَتَّى یُهاجرُوا فی سَبیل‌ِ اللَّهِ فَإ‌ِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لاتَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلیًّا وَ لانَصیراً.

در این آیه فرمان قتال با کافرانی است که می‌خواهند مؤمنان را به کفر بکشانند و علی رغم اینکه راه هجرت برای آنها باز است از آن روی بر می‌تابند. آنها از کافران عادی نیز بدترند؛ زیرا کفار معمولی دزد و غارتگر عقائد دیگران نیستند اما این‌ها فعالیتهای پیگیری برای تخریب عقاید دیگران دارند. اکنون که آنها چنین هستند هرگز نباید شما مسلمانان دوستانی از میان آنها انتخاب کنید، مگر اینکه در کار خود تجدید نظر کنند و دست از نفاق و تخریب بردارند و نشانه آن این است که از مرکز کفر و نفاق به مرکز اسلام (از مکه به مدینه) مهاجرت نمایند. اما اگر حاضر به مهاجرت نشدند بدانید که دست از کفر و نفاق خود بر نداشته‌اند و اظهار اسلام آنها فقط به خاطر اغراض جاسوسی و تخریبی است و در این صورت می‌توانید هر جا بر آنها دست یافتید اسیرشان کنید و یا در صورت لزوم به قتل برسانید. (مکارم شیرازی، همان: ۴ / ۵۲) بنابراین قتال در این آیه مقید به اراده و تلاش کفار برای کافر شدن مؤمنان و روی تافتن آن کفار از هجرت فی سبیل الله است.

دو. آیه ۶۵ سوره انفال

یَا أ‌َیُّهَا النَّبیُّ حَرِّض‌ِ الْمُؤْمِنینَ عَلَى الْقِتَال‌ِ إ‌ِن یَکن مِّنکمْ عِشْرُونَ صَابرُونَ یَغْلِبُواْ ماِئَتَیْن‌ِ.

براساس این آیه و سیاق آن، آیه بیانگر امور ذیل است:

الف) خداوند از پیامبر| تحریض مؤمنان بر قتال را از راه ثواب جهاد و بیان وعده‌های خداوند و غنیمت می‌خواهد. (طبرسی، همان: ۴ / ۸۵۷) و قتال در اینجا دلالتی بر جهاد ابتدایی ندارد.

ب) خداوند تأکید می‌کند که اگر کافران برای صلح و تسلیم، بال گشودند تو نیز برای آن بال گشای و بر خدا توکل کن. ازاین‌رو فرمان قتال مقید به عدم آمادگی کفار برای صلح و سازش است.

ج) آنچه مهم است آمادگی کامل نیروی نظامی مؤمنان برای ترساندن دشمنان خداست «وَ أ‌َعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّ ه وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْل‌ِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکم» (انفال / ۶۰) که این آمادگی بدون انگیزه دادن و تحریض میسر نمی‌شود و آمادگی برای ارهاب همیشه به‌معنای اقدام به قتال نیست.

سه. آیه ۴ سوره صف

إ‌ِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا کأ‌َنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوص.

در این آیه نیز خداوند:

الف) بر قتال فی سبیل الله تأکید می‌نماید؛

ب) محبت خود را نسبت به مقاتلین فی سبیل الله بیان می‌نماید؛

ج) نظم و استقامت آنها را می‌ستاید؛

د) با دقت در سیاق این آیه مشخص می‌شود که قتال فی سبیل الله با کسانی است که فاسق «وَ اللَّهُ لَا یهَْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِین» (صف / ۵)، از حق برگشته، ظالم و افترا زننده به خدایند و می‌خواهند نور خدا را خاموش کنند «وَ مَنْ أ‌َظْلَمُ مِمَّن‌ِ افْتَرَى عَلى اللَّهِ الْکذِبَ وَ هُوَ یُدْعَى إ‌ِلى الْاسْلَام‌ِ وَ اللَّهُ لَا یهَْد‌ِى الْقَوْمَ الظَّالِمِین یُر‌ِیدُونَ لِیُطْفُِواْ نُورَ اللَّهِ بأ‌َفْوَاهِهمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُور‌ِه‌ِ وَ لَوْ کر‌ِهَ الْکافِرُون» (صف / ۸ ـ ۷) ازاین‌رو قتال در آیه، مقید به فسق، اعراض، ظلم، افترا، دعوت شدن به اسلام و اراده خاموش کردن نور خداست.

چهار. آیه ۷۶ سوره نساء

الَّذِینَ آمَنُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبیل‌ِ اللّهِ وَالَّذ‌ِینَ کفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فى سَبیل‌ِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أ‌َوْلِیَاء الشَّیْطَان‌ِ إ‌ِنَّ کیْدَ الشَّیْطَان‌ِ کانَ ضَعِیفًا.

براساس این آیه و سیاق آن:

الف) قتال با اولیا شیطان باید فی سبیل الله باشد؛

ب) قتال با اولیا شیطان پاسخی به کید شیطانی آنهاست گرچه کید شیطان در مقابل کید الهی، ضعیف است؛

ج) مؤمنان باید برای نجات مستضعفین (که از خدا کمک می‌خواهند) از دست ظالمان اقدام کنند و با ظالمان که همان اولیا شیطان‌اند، قتال فی سبیل الله داشته باشند «وَ مَا لَکمُ لَا تُقَاتِلُونَ فى سَبیل‌ِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَال‌ِ وَ النِّسَاءِ وَ الْو‌ِلْدَان‌ِ الَّذ‌ِینَ یَقُولُونَ ربَّنَا أ‌َخْر‌ِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَ ه الظَّالِم‌ِ أ‌َهْلُهَا وَ اجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنک وَلِیًّا وَ اجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنک نَصِیرًا»؛ (نساء / ۷۵)

د) مؤمنان باید آماده دفاع باشند «خُذُواْ حِذْرَکمْ» (نساء / ۷۱)؛ یعنی آماده بیرون رفتن به‌سوی دشمنان خود شوید و معلوم است که آماده شدن برای جنگ به اختلاف عده دشمن و نیروی او مختلف می‌شود، اگر عدد نفرات دشمن کم است به‌طور دسته دسته بروید، و اگر زیاد است دسته جمعی بروید (طباطبایی، همان: ۴ / ۴۱۶) پس حذر اشاره به آمادگی برای دفاع دارد نه حمله و جهاد ابتدایی.

پنج. آیه ۶۱ سوره احزاب

مَلْعُونِینَ أ‌َیْنَمَا ثُقِفُواْ أ‌ُخِذُواْ وَ قُتِّلُواْ تَقْتِیلا.

براساس این آیه و سیاق آن ملعون‌هایی که دستگیری و کشته شدن آنها مطرح است، منافقینی هستند که در قلب‌هایشان مرض است و مسئله کشته شدن آنها هنگامی مطرح می‌شود که از کارهای مخرب خود دست نکشند و بخواهند همچنان به فعالیت‌های متزلزل‌کننده خود ادامه دهند «لَئن‌ِ لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذ‌ِینَ فى قُلُوبهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجفُونَ فى الْمَد‌ِینَ ه لَنُغْر‌ِیَنَّک بهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاو‌ِرُونَک فِیهَا إ‌ِلَّا قَلِیلا» (احزاب / ۶۰) یعنی اگر منافقین و بیماردلان دست از فساد انگیزی بر ندارند و کسانی که اخبار و شایعات دروغ در بین مردم انتشار می‌دهند تا از آب گل‌آلود اغراض شیطانی خود را به دست آورند و یا حداقل در بین مسلمانان دلهره و اضطراب پدید آورند، تو را مأمور می‌کنیم تا علیه ایشان قیام کنی و نگذاری در مدینه در جوارت زندگی کنند بلکه از این شهر بیرونشان کنی و جز مدتی کم مهلت‌شان ندهی. (طباطبایی، همان: ۱۶ / ۳۴۰)

شش. آیه ۴ سوره محمد

فإ‌ِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَاب‌ِ حَتَّى إ‌ِذَا أ‌َثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإ‌ِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإ‌ِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أ‌َوْزَارَهَا.

در این آیه نیز خداوند می‌فرماید: وقتی با کافران برخورد می‌کنید باید همت شما زدن گردن‌هایشان باشد تا آنان را از پای در آورید و سپس اسیران را به شدت در بند کشید و بعد یا بر آنان منت نهاده آزادشان کنید و یا فدیه بگیرید تا جنگ، سنگینی‌هایش را فرو نهد.

از عبارت «فإ‌ِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَاب‌ِ» جهاد مطلق برداشت نمی‌شود؛ زیرا براساس سیاق آیات، این‌ها کفاری هستند که مردم را از راه خدا باز داشته‌اند «الَّذ‌ِینَ کفَرُواْ وَ صَدُّواْ عَن سَبیل‌ِ اللَّهِ أ‌َضَلَّ أ‌َعْمَالَهُم» (محمد / ۱) و از باطل تبعیت کرده‌اند «ذَلِک بأ‌َنَّ الَّذ‌ِینَ کفَرُواْ اتَّبَعُواْ الْبَاطِلَ» (محمد / ۳) و از آنچه خداوند نازل فرموده کراهت داشته‌اند «ذَلِک بأ‌َنَّهُمْ کر‌ِهُواْ مَا أ‌َنزَلَ اللَّهُ فَأ‌َحْبَطَ أ‌َعْمَالَهُم» (محمد / ۹) ازاین‌رو آیه مورد بحث مقید است به کفاری که دارای این ویژگی‌ها هستند.

جمع‌بندی آیات قتال و جهاد

در جمع‌بندی بررسی آیات قتال و جهاد می‌توان گفت که همه آیات چه به‌طور مستقیم و صریح در خود آیه و چه به‌صورت غیر مستقیم سیاق آیه، مقیدند و چنین نیست که در قرآن مجوز جهاد ابتدایی علی الاسلام؛ یعنی جهادی که ابتدائاً برای تحمیل دین است صادر شده باشد، بلکه با توجه به قیود مذکور، جهاد ابتدایی از نگاه قرآن به‌عنوان شاخه‌ای از جهاد دفاعی است و حتی اگر مقید بودن همه آیات قتال و جهاد پذیرفته نشود، آیات مطلق جهاد و قتال با آیات مقید که قطعی است و تردیدی در آن نیست و با در نظر گرفتن قرینه نظارت، محدود می‌شود و طبق قواعد علم اصول باید مطلق را بر مقید حمل کرد. (مطهری، همان: ۲۶) بنابراین نمی‌توان گفت که هدف اسلام از جهاد، اسلام آوردن اجباری و اکراهی است (همان: ۳۷) بلکه جهاد اساساً در اسلام حالت دفاعی دارد و جهاد ابتدایی هم با اهدافی مانند کمک به مظلوم و مبارزه با اختناق و فراهم شدن زمینه انتخاب آزاد از بین دین خدا و دین غیر خدا صورت می‌گیرد.

نخستین آیه‌ای که در قرآن در باب جهاد آمده به اتفاق جمیع مفسرین «أ‌ُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأ‌َنَّهُمْ ظُلِمُوا» (حج / ۳۹) می‌باشد که دقیقاً بیانگر حالت دفاع است. ازاین‌رو قرآن، جهاد را نه به‌عنوان تهاجم و تغلب و تسلط، بلکه به‌عنوان مبارزه با تهاجم اعم از اینکه تهاجم در سرزمینی دیگر باشد یا در سرزمین خودی تشریع کرده و چنین جهادی، دفاع در برابر ظلم است و دفاع به‌معنای اعم؛ یعنی مبارزه با یک ظلم موجود. (مطهری، همان: ۲۲)

در هیچ یک از آیات جهاد، وجوب جهاد به منظور دعوت کافران به اسلام مشاهده نمی‌شود به این معنا که بر مسلمانان واجب باشد صرفاً به منظور دعوت مشرکان به اسلام جهاد کنند و اگر نپذیرفتند آنان را به قتل برسانند. اصولاً دعوت مشرکان به دامن اسلام، یک تکلیف است و جهاد با آنان، تکلیف دیگری است که هر کدام سازوکار خود را دارد. جهاد با مشرکان به منظور نجات مستضعفان از ظلم و رفع فتنه‌گری آنها و به منظور گسترش اسلام از آیات قرآن استفاده می‌شود و تردیدی در وجوب آن نیست، چنان‌که دعوت به اسلام هم تکلیف دیگری است که آن هم از آیات قابل استفاده است، اما از دایره بحث فعلی خارج می‌باشد. بنابراین آیات جهاد بر جهاد ابتدایی به‌معنای خاص آن یعنی جهاد ابتدایی علی الاسلام دلالت ندارد، گرچه جهاد ابتدایی به‌معنای عام آن؛ از آیات قرآن به روشنی قابل استفاده است (ورعی، ۱۳۸۶: ۴۳ و ۶۱) که همان جهاد دفاعی در معنای وسیع آن می‌باشد.

نتیجه

براساس مطالب مورد بحث نتایج ذیل حاصل می‌شود:

۱. مفسرین در تفسیر آیه لااکراه معتقدند که دین از امور قلبی است و اکراه در آن غیر ممکن است و چنین اکراهی پس از وضوح و تبیّن رشد از غی، اکراهی واقعی، معقول، مفید و مطلوب نمی‌باشد و خداوند امر دین را بر اجبار قرار نداده تا امتحان و تکلیف معنا داشته باشد و اساساً آنچه در ایمان معتبر می‌باشد اخلاص است که با اکراه منافات دارد. از سوی دیگر با توجه به معناشناسی این پژوهش، مراد خداوند از آیه لااکراه، نفی حقیقی هر امر مکروه در دین خدا (نه هر دینی) و نفی هر گونه اکراه درونی در پذیرش هر دینی (الهی یا غیر الهی) و نهی از اکراه بیرونی در قلمرو دین الهی (با سلسله مراتب آن) است و هیچ یک از این حالات مغایر با اراده و اکراه الهی بر حاکمیت دین خود نیست.

۲. مفسرین در حل شبهه تعارض جهاد ابتدایی با آیه لااکراه، راه حل‌هایی مانند لزوم حمل آیات مطلق جهاد بر آیات مقید، دفاعی بودن جهاد ابتدایی برای حفظ حقوق فطری و ارزش‌های انسانی و نیز رفع مزاحمت‌ها و موانع دعوت الهی، نفی اکراه بر دین خدا و اثبات هدفمندی جهاد برای حاکمیت دین الهی، رفع فساد و انحراف، نیکو بودن جهاد ابتدایی به‌عنوان اکراه به حق و معروف و بالاخره جهاد ابتدایی برای اکراه بر اظهار نه اعتقاد، اشاره نموده‌اند که از بین این دیدگاه‌ها، دیدگاه اول؛ یعنی حمل آیات مطلق جهاد بر آیات مقید بهترین پاسخ به نظر می‌رسد. گرچه دیدگاه‌هایی که بر دفاعی بودن جهاد ابتدایی و رفع موانع دعوت با این جهاد به‌عنوان مقدمه عرضه فرهنگ اسلام تأکید دارند، می‌توانند مکمل دیدگاه اول باشند.

۳. با بررسی آیات جهاد در قرآن مشخص می‌شود که جهاد ابتدایی در اسلام با آیه لااکراه تعارضی ندارد؛ زیرا از یک سو هیچ یک از آیاتی که فرمان به قتال با کافران و مشرکان را صادر نموده فرمان مطلق نیست و مقید به قیودی مانند: تعدی، قتال، ظلم، آزار و اذیت، اخراج مسلمین، پیمان شکنی، فتنه‌گری، طعنه‌زدن به دین خدا و خیانت آنهاست و از سوی دیگر جهاد ابتدایی برای اکراه در دین نیست، بلکه برای حاکمیت یافتن دین خدا و غلبه و سیطره آن و اظهار و اکراه علی الدین (نه اکراه فی الدین) است به این معنا که دین خدا باید در جهان حاکم باشد، گرچه کافران یا مشرکان از این حاکمیت و غلبه کراهت داشته باشند و این اکراه بر حاکمیت دین خدا از یک حقیقت خارجی حکایت دارد نه اکراه در دین خدا که امری درونی است و هیچ گاه چنین اکراهی واقع نمی‌شود تا همه افراد را در بر گیرد و با آیه لا اکراه مغایر باشد.


پی نوشتها:
الف) کتاب‌ها
قرآن کریم.
ابن‌فارس، احمد، ۱۴۱۱ ق، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دار الجیل.

ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، ۱۴۱۹ ق، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمی ه.
ابن‌منظور، محمد بن مکرم، ۱۴۱۴ ق، لسان العرب، بیروت، دار صادر.
ابن‌ناصر، عبدالرحمن، ۱۴۰۸ ق، تیسیر الکریم الرحمان، بیروت، مکتبه النهض ه العربی ه.
بحرانی، یوسف، بی‌تا، الحدائق الناضر ه فی الاحکام الشرعی ه، قم، نشر اسلامی.
بیضاوی، عبدالله بن عمر، ۱۴۱۸ ق، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
ثقفی تهرانی، محمد، ۱۳۹۸ ق، تفسیر روان جاوید، تهران، برهان.
الجبعی العاملی، زین‌الدین بن علی (شهید ثانی)، ۱۴۱۰ ق، الروضه البهی ه فی شرح اللمع ه الدمشقی ه با شرح سیدمحمد کلانتر، قم، کتابفروشی داوری.
جعفری، محمدتقی، ۱۳۷۵، فلسفه دین، تهران، مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر.
حجازی، محمدمحمود، ۱۴۱۳ ق، التفسیر الواضح، بیروت، دار الجیل الجدید.
حسینی همدانی، سید محمدحسین، ۱۴۰۴ ق، انوار درخشان، تهران، کتابفروشی لطفی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ۱۴۱۲ ق، المفردات فی غریب القرآن، بیروت و دمشق، دار العلم و دار الشامی ه.
راوندی، قطب‌الدین، ۱۴۰۵ ق، فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی.
زحیلی، وهبه بن مصطفی، ۱۴۱۸ ق، التفسیر المنیر فی العقید ه و الشریع ه و المنهج، بیروت، دار الفکر المعاصر.
زمانی، محمدحسن، ۱۳۸۸، مستشرقان و قرآن، قم، بوستان کتاب.
زمخشری، محمود، ۱۴۰۷ ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی.
سبحانی، جعفر، ۱۴۱۹ ق، العقید ه الاسلامی ه علی ضوء مدرس ه اهل البیت^، قم، مؤسس ه الامام الصادق×.
سیفی مازندرانی، علی‌اکبر، بی‌تا، دلیل تحریر الوسیله، بی‌جا، بی‌نا.
شبر، عبدالله، ۱۴۱۲ ق، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، دار البلاغ ه.
صافی، محمود بن عبدالرحیم، ۱۴۱۸ ق، الجدول فی اعراب القرآن، دمشق و بیروت، دار الرشید و مؤسس ه الایمان.
صدر المتألهین، محمد بن ابراهیم، ۱۳۶۶، تفسیر القرآن الکریم، قم، بیدار.
طالقانی، سید محمود، ۱۳۶۲، پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار.
طباطبایی، سید محمدحسین، ۱۴۱۷ ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
طبرسی، فضل بن حسن، ۱۳۷۲، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو.
طریحی، فخرالدین، ۱۴۱۶ ق، مجمع البحرین، تهران، کتابفروشی مرتضوی.
طوسی، محمد بن حسن، بی‌تا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
طیب، سیدعبدالحسین، ۱۳۷۸، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام.
عباس‌نژاد، محسن، ۱۳۸۵، راهنمای پژوهش در قرآن و علوم روز، مشهد، بنیاد پژوهش‌های قرآنی حوزه و دانشگاه.
فراهیدی، خلیل بن احمد، ۱۴۱۰ ق، کتاب العین، قم، منشورات الهجر ه.
فضل‌الله، سید محمدحسین، ۱۴۱۹ ق، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک.
فیض کاشانی، ملامحسن، ۱۴۱۸ ق، الأصفی فی تفسیر القرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
قاسمی، محمدجمال‌الدین، ۱۴۱۸ ق، محاسن التأویل، بیروت، دار الکتب العلمی ه.
قرشی، سید علی‌اکبر، ۱۳۷۷، تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت.
قمی، علی بن ابراهیم، ۱۳۶۷، تفسیر قمی، قم، دار الکتاب.
کاشانی، محمد بن مرتضی، ۱۴۱۰ ق، تفسیر المعین، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی.
کلینی، محمد بن یعقوب، ۱۴۰۷ ق، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامی ه.
کیاهراسی، ابوالحسن علی بن محمد، ۱۴۰۵ ق، احکام القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیه.
مراغی، احمد بن مصطفی، بی‌تا، تفسیر المراغی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
مصباح یزدی، محمدتقی، بی‌تا، حقوق و سیاست در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی+.
مصطفوی، حسن، ۱۳۶۰، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
مطهری، مرتضی، ۱۳۷۲، جهاد، تهران، صدرا.
مظهری، محمد ثناءالله، ۱۴۱۲ ق، التفسیر المظهری، پاکستان، مکتبه الرشدی ه.
معین، محمد، ۱۳۸۶، فرهنگ معین، تهران، زرین.
مغنیه، محمدجواد، ۱۴۲۴ ق، تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الاسلامی ه.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، ۱۳۷۴، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامی ه.
ـــــــــــــــ ، ۱۴۲۱ ق، الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، قم، مدرس ه الامام علی بن ابی‌طالب×.
مهیار، رضا، ۱۴۱۰ ق، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، تهران، اسلامی.
موسوی سبزواری، سیدعبدالاعلی، ۱۴۰۹ ق، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه اهل‌البیت^.
ورعی، سیدجواد، ۱۳۸۸، مبانی فقهی جهاد، قم، بوستان کتاب.
ب) مقاله‌ها
برزنونی، محمدعلی، ۱۳۸۴، «اسلام اصالت جنگ یا اصالت صلح»، مجله حقوقی، ش۳۳، تهران، معاونت حقوقی و امور مجلس ریاست جمهوری، ص ۱۵۸ ـ ۷۳.
پوراحمد، احمد و بهادر زارعی، ۱۳۸۴، «امکان سنجی احکام جهاد در فراسوی قلمرو ملی»، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ش۶۷، تهران، دانشگاه تهران، ص ۵۲ ـ ۳۷.
جعفری، یعقوب، ۱۳۸۴ ق، «باورهای دینی و آزادی انتخاب»، درس‌هایی از مکتب اسلام، ش۵۳۰، قم، مؤسسه در راه حق، ص ۲۵ ـ ۲۱.
جوادی آملی، عبدالله، ۱۳۸۱، «انسان و آزادی»، رواق اندیشه، ش ۷، قم، صداوسیمای جمهوری اسلامی، ص ۲۶ ـ ۷.
گلایری، علی، ۱۳۸۴، «نگاهی به رابطه احکام اسلام با ادیان دیگر»، رواق اندیشه، ش۴۰، قم، صداوسیمای جمهوری اسلامی، ص ۹۳ ـ ۸۱ .
منتظر قائم، مهدی، ۱۳۷۷، «آزادی اندیشه»، حکومت اسلامی، ش۷، قم، دبیرخانه مجلس خبرگان، ص ۶۹ ـ ۳۷.
نیک‌زاد، عباس، ۱۳۸۲، «آزادی عقیده و مذهب در اسلام»، رواق اندیشه، ش۱۸، قم، صداوسیمای جمهوری اسلامی، ص ۲۶ ـ ۷.
ـــــــــــــــ ، ۱۳۸۲، «جهاد ابتدایی و آزادی عقیده مذهب»، رواق اندیشه، ش۱۹، قم، صداوسیمای جمهوری اسلامی.
ورعی، سیدجواد، ۱۳۸۶، «مبانی فقهی جهاد ابتدایی»، حکومت اسلامی، ش۴۳، قم، دبیرخانه مجلس خبرگان، ص ۶۴ ـ ۱۶.
حسین کامیاب: استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان.
احمد قدسی: استادیار جامع ه المصطفی| العالمی ه.
فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری ۱۱
منبع:جهان

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین