خوراک قلب، چیزی جز حکمت نیست
امام علی علیه السلام درباره فایده حکمت می فرمایند: "إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ / این دل ها نیز مانند بدن ها ملول و افسرده می شوند. پس برای شادی آن ها حکمت های نغز فراهم کنید."
عقیق: امام علی علیه السلام در حکمت 91 نهج البلاغه درباره فایده حکمت با ما سخن می گوید. این که چرا ما به حکیمان نیاز داریم. چرا باید به در خانه حکیمان برویم، کوبه در خانه شان را بکوبیم و از آن ها طلب حکمت کنیم. امام می فرماید: "إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ / این دل ها نیز مانند بدن ها ملول و افسرده می شوند. پس برای شادی آن ها حکمت های نغز فراهم کنید." روان و ذهن انسان نیز همانند بدن او نیاز به غذا دارد، همچنان که ما به سفره های سه گانه در روز دل می بندیم و در این سفره های سه گانه = صبحانه و ناهار و شام- سهم خوراک بدن را تأمین می کنیم، همچنان که وقتی ملالی به بدن مان می رسد دنبال آن هستیم که آن ملال را رفع کنیم، مثلا وقتی آثار و علایم سرماخوردگی را در خود می بینیم بلافاصله به دنبال راه علاج می گردیم و دنبال دارو و درمان هستیم قلب های ما – نه قلب صنوبری که قلب باطنی - نیز ممکن است در گذر ایام جراحت هایی بردارند. ممکن است که زخمی به آن ها برسد، به عبارت دیگر همچنان که جسم ممکن است دچار خونریزی شود روح و روان و قلب های ما نیز ممکن است دچار زخم و جراحت شوند که اگر به موقع روی این زخم ها مرهم گذاشته نشود چه بسا که آن ملال و فسردگی و فشردگی درون دایمی شود. این است که ما در مکتب انبیا و اولیای حق سفارش به اقامه نماز شده ایم یعنی به قدر وعده های جسمانی، وعده های روحانی هم وجود دارد که ما قلب هایمان را گرسنه نگه نداریم و به موقع خوراک شان را تأمین کنیم. اما خوراک قلب چیزی جز حکمت نیست.
پیش از آن که در سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان به حکمت 82 نهج البلاغه بپردازیم جا دارد این پرسش را بپرسیم که فایده حکمت چیست؟ در آیه 269 سوره بقره می خوانیم: "من یوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا / به هر که حکمت عطا شده نیکی فراوان عطا شده است." قرآن حکیم که خود بارزترین ظهور و تجلی حکمت است به این حقیقت صحّه می گذارد که حکمت خیر فراوان است و کسی که به حکمت برسد به خیر فراوان رسیده است.
امام علی علیه السلام در حکمت 91 نهج البلاغه درباره فایده حکمت با ما سخن می گوید. این که چرا ما به حکیمان نیاز داریم. چرا باید به در خانه حکیمان برویم، کوبه در خانه شان را بکوبیم و از آن ها طلب حکمت کنیم. امام می فرماید: "إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ / این دل ها نیز مانند بدن ها ملول و افسرده می شوند. پس برای شادی آن ها حکمت های نغز فراهم کنید."
حکمت، غذا و مرهم روح است
روان و ذهن انسان نیز همانند بدن او نیاز به غذا دارد، همچنان که ما به سفره های سه گانه در روز دل می بندیم و در این سفره های سه گانه = صبحانه و ناهار و شام- سهم خوراک بدن را تأمین می کنیم، همچنان که وقتی ملالی به بدن مان می رسد دنبال آن هستیم که آن ملال را رفع کنیم، مثلا وقتی آثار و علایم سرماخوردگی را در خود می بینیم بلافاصله به دنبال راه علاج می گردیم و دنبال دارو و درمان هستیم قلب های ما – نه قلب صنوبری که قلب باطنی - نیز ممکن است در گذر ایام جراحت هایی بردارند. ممکن است که زخمی به آن ها برسد، به عبارت دیگر همچنان که جسم ممکن است دچار خونریزی شود روح و روان و قلب های ما نیز ممکن است دچار زخم و جراحت شوند که اگر به موقع روی این زخم ها مرهم گذاشته نشود چه بسا که آن ملال و فسردگی و فشردگی درون دایمی شود. این است که ما در مکتب انبیا و اولیای حق سفارش به اقامه نماز شده ایم یعنی به قدر وعده های جسمانی، وعده های روحانی هم وجود دارد که ما قلب هایمان را گرسنه نگه نداریم و به موقع خوراک شان را تأمین کنیم. اما خوراک قلب چیزی جز حکمت نیست. قلب با حکمت است که از آن ملال و افسردگی بیرون می آید. با گشودن یک افق تازه در حیات درونی آدمی است که آدمی می تواند از آن ملال بیرون بیاید و به شادی درونی برسد.
حکمت های نهج البلاغه، فانوس های دریایی سلوک الی الله
اما همه حکمت های نهج البلاغه همچنان که از نام حکمت هویدا است حاوی نکته های بدیع و درخشانی هستند و می توانند نشانه ها و فانوس های دریایی درخشان در سلوک الی الله باشند. حکمت های نهج البلاغه از زبان سید عارفان و موحدان بیان شده است و اگر کسی با طهارت قلبی و اخلاص به این حکمت ها نزدیک شود و آیینه قلبش برای دریافت نکات نغز آن ها گشوده و صیقلی باشد در بحر نهج البلاغه غواصی ها خواهد کرد و به گوهرهای فراوانی خواهد رسید.
پنج سفارش برای عبور از نفس سرکش
حکمت های نهج البلاغه از این نظر بسیار کاربردی هستند که کاملا بی مکان و بی زمان هستند. مثل این می ماند که همین اکنون امام معصوم علیه السلام روبروی ما نشسته اند و سخن می گویند. انگار ما دور امام حلقه زده ایم و امام شمس الضحای جمع اند. حال هر کدام از ما سوالی از امام می پرسیم. به حکمت 82 نهج البلاغه این گونه می توان نگاه کرد. انگار کسی از میان جمع ما از امام می پرسد یا امیرالمومنین! اگر شما بخواهید به یک سالک الی الله که می خواهد به حقیقت وجودی خودش پی ببرد و بداند برای چه آمده و در این دنیا دنبال چیست و چه می کند پنج توصیه مهم داشته باشید که عصاره و چکیده همه سفارش ها باشد آن پنج توصیه چه خواهد بود. تصور کنید در برابر یک انسان کامل نشسته اید می دانید که او به فرموده رسول الله صلوات الله و سلامه علیه، باب مدینه علم است. می دانید که قلب او به علم الهی گشوده است و آنچه که بر زبان جاری خواهد ساخت کلید رهایی شماست. جز این است که همه ما که در اطراف امام حلقه زده ایم طالب این هستیم که گره های قلب مان باز شود و بتوانیم به حقیقت وجودی خودمان پی ببریم؟ جز این است که می خواهیم به سطوح عالی تر معرفت دست یابیم و توحید را از روزنه ای بازتر و بی غل و غش تر به نظاره بنشینیم؟ جز این است که می خواهیم آرام آرام از همه خودخواهی ها و خودبینی ها شسته شویم چون می دانیم که با وجود سیطره سایه خودخواهی ها به آفتاب حق نخواهیم رسید؟ حال از امام می پرسیم پنج سفارشی که می تواند ما را رها کند از نفس سرکش خودمان، از هرچه غیر حق باشد و ما را از حق دور کند چیست؟ پنج شاهراه رسیدن به حقیقت که در واقع وجوه یک منشور هستند. طالبان حقیقی حکمت و معرفت، چشم به دهان امام معصوم (ع) دوخته اند تا هر واژه اش را مثل خاک تشنه که به باران رسیده است ببلعند. امام می فرماید: اوصیكم بخمس لو ضربتم الیها اباط الابل لكانت لذلك اهلا / شما را به مراعات پنج چیز سفارش می کنم که اگر برای به دست آوردن آن ها سوار بر شتر شده و سخت بتازید سزاوار است.
جا دارد برای این پنج اصل، سر به بیابان بگذارید
چرا امام ابتدای سخن شان را این گونه شروع می کنند؟ امام می فرمایند من آن پنج اصل مهم را به شما خواهم گفت و بازگو خواهم کرد اما به خاطر آن که اهمیت این پنج اصل را در اذهان ما جا بیندازند می فرمایند اگر شما برای به دست آوردن این پنج گوهر ناب حیات، سوار بر شتر شوید و سخت به سمت آن ها در بیایان بتازید ارزش اش را دارد. نام بردن از مرکبی به نام شتر به خاطر آن است که مرکب رایج روزگار امام است اما در واقع امام می خواهد بگوید برای به دست آوردن این پنج گوهر شریف، جا دارد که هر سختی و مرارتی را متحمل شوید و این پنج اصل بر هر امر دیگری ترجیح داده شود، چون مطابق پیام الهی "اِنّ مع العُسر یُسرا / با هر دشواری آسانی ای هست." یعنی اگر کسی می خواهد به رهایی برسد این رهایی نمی تواند با لم دادن در یک گوشه و خوردن و خوابیدن به دست آید. اگر کسی می خواهد به مروارید برسد باید غواصی کند، با دریای خروشان و موج هایش رودرو شود، وگرنه به آن گوهرها نخواهد رسید.
منبع:شبستان