عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۵۹۸۲
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۶:۰۲
خادم نمونه «فرهنگ رضوی» از لاهور:
در نیمه شبی مهتابی در چند متری بارگاه دوست داشتنی امام مهربانی‌ها درباره لحظه های شیرین زیارت بارگاه امام رئوف با یک بانوی مسلمان خارجی گفت و گو می‌کنم.
عقیق:روبه‌رویم «مدیحه رسول» خادم نمونه فرهنگ رضوی جشنواره امام رضا(ع) نشسته. از لاهور آمده و برایم از سرزمین امام رضا(ع) و حس ناب زیارت حرف می زند. خانم عرب که استاد  و مترجم اوست حرفهایش را برایم ترجمه می کند. حرفهایی که مرا به عالمی دیگر می برد.

«مدیحه» می کوشد برایم لحظات بی تکرار زیارتش را شرح دهد، از سحرگاهی یاد می کند که برای نخستین بار انگشتانش را به شبکه های پنجره فولاد حلقه کرد  و با امام رضا(ع) سخن گفت.

انگشتر فیروزه ای که در دستش است را نشانم می دهد و می گوید: وقتی همراه بقیه میهمانهای جشنواره به نیشابور رفتم این فیروزه را هدیه گرفتم. این انگشتر یادگار سفرعزیزی است و همیشه همراهم خواهد بود.

وقتی به اومی گویم چقدر آرام و صبور است، سری تکان می دهد و می گوید: زیارت به آدم  آرامش می دهد.

 نخستین زیارت و راه رفتن روی ابرها

خانم «مدیحه رسول» از شهر لاهور پاکستان آمده. پایتخت فرهنگی کشور همسایه. هنرمند است و نقاش، با روحیه ای لطیف و زنانه. ذوق می کند وقتی غذاهای ایرانی را می بیند و بو و طعمشان را تجربه می کند. هیجان زده می شود وقتی می خواهد هر آنچه در این سفر دیده  و برایش تا همیشه یادآور ایران خواهد بود را وصف کند.

45 سال دارد، اما جوانتر به نظر می آید، لبخند از روی لبانش پس نمی رود، لباس محلی صورتی رنگی پوشیده، وقتی ذوق کردنم را بابت لباسش می بیند، می گوید: اتفاقا من در این سفر بارها به چادر مشکی زنان ایرانی غبطه خوردم و حس جالبی به من می دهد، من این مدل چادر را فقط  در ایران دیده ام.

او طبعی شاعرانه  دارد و مدام  در گوش مترجم شعرهای اقبال لاهوری را می خواند و اصرار دارد خانم مترجم شعرها را برایم به فارسی بخواند.

می شود پرده چشمم پر کاهی گاهی/ دیده ام هر دو جهان را به نگاهی گاهی

جاده عشق بسی دور و دراز است ولی

طی شود جاده صد ساله به آهی گاهی

در طلب کوش و مده دامن امید ز دست/ دولتی هست که یابی سر راهی گاهی

پس از دقایقی که در فضایی زنانه و شاعرانه دم می زنیم وقتی  از او درباره این سفر و تجربه زیارت می پرسم ناگهان فضای گفت و گوعوض می شود، لحن مدیحه که خانم عرب به زبان اردو به او «مدیحا»
می گوید، جدی می شود و انگار کلماتش رنگ اندوه می گیرند.

احساسش از زیارت حرم مطهررضوی را این گونه شرح می دهد: زیارت حرم امام رضا(ع) برایم مانند راه رفتن روی ابرهاست. درحرم، آرامش و سکون خاصی حاکم است، هم ظاهر وهم باطن آن فضا حس عجیبی  به انسان منتقل می کند. همان جا آرزو کردم کاش هر سال امام رضا(ع) مرا بطلبند و این سفر روزی ام شود.

 زیبایی های حرم

زیبایی های معماری حرم مطهر رضوی، «مدیحه رسول» را سخت تحت تاثیر قرار داده . او با هیجانی که در چشمها و صدایش نمایان است، می گوید: من همیشه از حضور در خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در لاهور لذت برده ام. چون آنجا همیشه حس خوبی به من می داد. خانه فرهنگ مرا با هنر و معماری ایرانی آشنا کرد.

هنری که زیبا و بی نظیر است و معنویت در آن موج می زند. در خانه فرهنگ جمهوری اسلامی بود که کتابهایی درباره امام رضا(ع) و بارگاهشان دیدم و از طریق آنها با حرم امام رضا(ع) آشنا  و مبهوت معماری این مکان مقدس شدم.

«مدیحه رسول» در حالی که نقاشی هایش از حرم زیبای امام هشتم(ع) را به من نشان می دهد، می گوید: من براساس تصاویر کتابهایی که در خانه فرهنگ دیدم این طراحی ها و نقاشی ها را  انجام داده ام.

 فراتر از آرزو

وقتی  به «مدیحه رسول» می گویم در میان ما ایرانی ها باوری هست که می گوید زائری که برای نخستین بار به زیارت امام هشتم(ع) می آید هر چه از ایشان بخواهد دعایش مستجاب خواهد شد، چشمانش خیس اشک می شود، به نقطه ای مبهم خیره می شود و طوری که انگار همین حالا دارد با امام رضا(ع) مستقیم حرف می زند با احساس خاصی که مرا هم تحت تاثیر قرار می دهد، می گوید: نخستین باری که حرم رفتم به ایشان گفتم من بیشتر از هر زمانی به دعای شما نیاز دارم از شما می خواهم هم برای این دنیای من  و هم برای آن دنیایم دعا کنید.

مدیحه با لحن مظلومانه ای ادامه می دهد: از امام رضا(ع) خواستم برای مسلمانان مظلوم پاکستان دعا کنند خودشان  بهتر از هر کسی می دانند ما با چه مشکلات عجیبی دست و پنجه نرم می کنیم.

 یکی از خوش شانس ترین انسانهای روی زمین

وقتی از احساسش درباره اینکه به عنوان خادم نمونه فرهنگ رضوی انتخاب شده سوال می کنم، می گوید: در طول سفر خودم را یکی از خوش شانس ترین انسانهای روی زمین  
می دیدم، چون می دانستم از بین صدها هنرمند مسلمان انتخاب شده ام و این را هم خوب می دانم که نظر لطف امام رضا (ع) بوده تا من این عنوان را به دست بیاورم.

من تا پیش از شرکت در جشنواره بسیار نگران بودم چون نمی دانستم چه اتفاقی می افتد اصلا خودم را لایق و شایسته این عنوان نمی دیدم. با گذشت زمان احساس رضایت و خشنودی و آرامش بیش از حد در من به وجود آمد. به علت بیماری که دارم باید داروهای متعددی مصرف کنم، ولی در این سفر حتی از آنها غافل شدم، ولی حالم خوب تر از هر زمانی بود و اینها همه از برکات وجود امام رضا (ع) است.

وقتی از او می پرسم ایران را در این سفر چطور دیدید، لبخند می زند و با هیجان
 می گوید: این نخستین سفرم به ایران بود، همان طور که در کتابها خوانده بودم ایران کشوری هیجان انگیز است، من از دیدن پیشرفتهای ایران حیرت کردم. ایرانی که من در این سفر دیدم کشوری مدرن و پیشرفته بود با معماری های مدرن و حیرت انگیز.

 بی توقف تا افقهای روشن آینده

وقتی از او به عنوان یک بانوی هنرمند درباره مشاهداتش از وضعیت زندگی زنان در جامعه ایران می پرسم، انگار که سوالم او را سر ذوق آورده باشد، می گوید: زنان ایرانی را فراتر از انتظارم دیدم، اصلا پیش بینی نمی کردم زنان در جامعه ایران تا این حد رشد کرده باشند و در همه صحنه ها حضور داشته باشند. من با تصور دیگری درباره زنان ایرانی به کشور شما آمدم. زنی را در حرم امام رضا(ع) دیدم و با او حرف زدم که محجبه بود، تحصیلات دانشگاهی داشت و با عشق زندگی مشترک تشکیل داده بود و بچه داشت. در سیمای او مهربانی یک مادر،عشق یک همسر، تعهد یک زن ایرانی موج می زد و من با طبع زنانه ام می توانستم بفهمم او چقدر خوشبخت است. آن زن و بقیه زنان ایرانی تصویر ذهنی مرا دگرگون و مرا با واقعیت جامعه ایران روبه‌رو کردند. زنانی که بی توقف تا افقهای روشن آینده در حرکت و رشد هستند.

 روحم هزار تکه می شود

گفت و گو که تمام می شود «مدیحه» جمله ای می گوید که روحم را هزار تکه می کند. مدیحه می گوید: دلم برای امام رضا(ع) تنگ می شود. بیمارم و نمی دانم  زنده می مانم  تا  دوباره بیایم و زیارتشان کنم یا این نخستین و آخرین دیدار ما بود. اما از شما می خواهم  هر وقت یاد من افتادید سلامم را به عالم آل محمد(ص) برسانید.


منبع:قدس

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین