نوشتاری از امام موسی صدر؛
پیامبر(ص) سرچشمه حیات دائمی
سیره محمدی دومین رکن مکتب اسلام است. این سیره باید در سطحهای گوناگون به قشرهای گوناگون مردم در هر کجا ارائه شود تا سرتاسر زندگی مسلمانان را فراگیرد و آن را یکپارچه حرکت و دهش کند.
عقیق: متن پیش رو، مقدمۀ امام صدر است به کتاب سیرة الرسول نوشتۀ استاد زکی بیضون. امام صدر این مقدمه را در تاریخ ۱۹۶۹/۱۲/۷ (۱۳۴۸/۹/۱۶) نگاشته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربالعالمین والصلوة علی قائد الخلق و الرسول الأمین محمد و آله الأطهار مصابیح الهدی وسفن النجاة.
یکی از اصولی که در سیرۀ پاک محمدی به آن برمیخوریم، اصلِ حرکتِ پیوسته و ثمربخشیِ پیوسته است. پیامبر(ص) این اصل را چنین تبیین فرموده است: «اگر زمان مرگ انسان مؤمنی فرا رسد و در دست خود نهالی داشته باشد، پیش از آنکه بمیرد، آن را میکارد.» این حدیث پیامبر دربارۀ مرد مؤمنی است که رسالت او در زندگی، کشاورزی و درختکاری است. این مؤمن وقتی که در باغش در حال کار است و نهالی در دست دارد، مرگش فرا میرسد. آنگونه که پیامبر(ص) میگوید، این مؤمن در برابر مرگ تسلیم نمیشود، بلکه آخرین لحظۀ باقیمانده از زندگی خود را نیز غنیمت می شمارد. او جوهرۀ همین یک لحظه را بیرون میکشد و آن را به حیات دائمیِ تازهای تبدیل میکند. او زمان را در جایی که حقیقت زمان را جاودانه سازد، متوقف میکند.
در گفتۀ پیشوای ما این مؤمن، نهالی را که در دست دارد، میکارد و حیاتی نو را بنیان میگذارد. با رشد نهال آن حیات نیز بالنده میشود و سایهسار آن درختِ دارای شاخهها و برگها و میوههای گوارا، آسایش را برای خستگان فراهم میآورد و هوایی پاک و غذایی کافی به انسان و به کسانی که «شما روزیدهندۀ آنان نیستید» تقدیم میکند. بدینترتیب، حیاتی که آن مؤمنِ درختکار پدید آورده، در تولید بشری نمود پیدا میکند؛ تولیدی که از آسایش و غذا ابزاری برای دهش و بخشندگی فراهم میآورد و این چنین است که درخت پاک ما از خاک سر بر میآورد تا به آسمان برسد و لحظهای گذرا از عمر انسانِ محمدی به جاودانگی تبدیل میشود.
این لحظه نمونهای از آن عمری است که حضرت محمد(ص) برای امت خویش میخواهد: حرکتی پیوسته از گهواره تا گور؛ هر لحظهای چشمهای است؛ هر آنی کلیدی است برای جاودانگی. حیاتی معجزهگر؛ هر دمی فرصتی است برای محقق ساختن آرمان بیپایانی که آرام نمیگیرد و نمیایستد و سیریناپذیر است.
حضرت محمد(ص) چنین حیاتی را به انسان مسلمان پیشنهاد میدهد. حیات او نیز حیات نمونهای از همین رنگ بود: الگویی نیک برای انسان زنده. پیامبر بزرگوار اسلام همواره این اصل را در زندگی خود دنبال کرد و آن را به امت خویش نیز آموخت، همانگونه که همۀ دستورات خداوندی را به انسان ابلاغ کرد و خود نیز در حیات تابناکش آنها را به کار بست و از این روست که زندگی او رسالتی الهی برای خوشبخت کردن انسان شده است. از این روست که مرتبۀ سیرۀ پیامبر(ص) پس از قرآن کریم است و اعمال این آفریده با سخنان خداوند قرین میشود و قلب او چنان به وحی الهی نزدیک شد که پیامآورنده و پیامگیرنده با یکدیگر درآمیختند و عاقل و معقول با هم متحد شدند.
سیرۀ محمدی دومین رکن مکتب اسلام است و در مرتبۀ بعد از قرآن کریم و دانشهای نهفته در آن قرار میگیرد. این سیره باید در سطحهای گوناگون به قشرهای گوناگون مردم در هر کجا ارائه شود تا سرتاسر زندگی مسلمانان را فراگیرد و آن را یکپارچه حرکت و دهش کند.
حال که گمشدۀ مطلوب خود را در این کتاب ارزشمند مییابیم، احساس امید و اطمینان میکنیم، زیرا میبینیم که مؤلف ارجمند و فاضل آن کوشیده است که زندگی جوانان تحصیلکردۀ ما را آکنده از گلهای خوشبوی محمدی کند و پرتوهای نور آن را بر عقل و دل تودههای آگاه انعکاس دهد. خدا از او خوشنود باشد و پیامبر(ص) پاداش این کار را به او عطا فرماید. خوشبختی امتی که خود را دنبالهرو پیامبر میداند، دستاوردی بزرگ و هدفی شرافتمندانه است که استاد زکی بیضون در آن مشارکت جسته است و خودِ کتاب گواهی است بر تلاش گرانقدر او.
آنچه در این کتاب شگفتانگیز است، اینکه همان اصل محمدی که این گفتار را با آن آغاز کردیم، به شکلی کمنظیر در مقدمۀ آن نمود یافته است. مؤلف محترم این کتاب را به مرحوم حجةالاسلام علامۀ مجاهد سید اسماعیل صدر داد تا آن را بخواند و بر آن مقدمه و نقدی بنگارد و نظر خود را دربارۀ آن بگوید، ولی زمان مرگ او فرارسید، در حالی که او این نهال، یعنی این کتاب را در دست داشت. او- که خدایش رحمت کند- در برابر مرگ تسلیم نشد و این نهال را کاشت و مقدمه و نقد خود را نوشت، و سپس، از دنیا رفت و این واژهها و سطرها را که آخرین لحظات زندگی او را به تصویر میکشد، از خود به جا گذاشت و از دنیا رفت و این همان نهال است.
منبع:مهر