عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۴۸۶۹
تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱۳۹۳ - ۰۶:۲۹
پیشگویی های امیرالمومنین(ع)؛
به خدا كه نه من دروغگو هستم و نه او، به من خبر داده است كه تو دست و پا و زبانم را قطع خواهى كرد!
عقیق:یکی از یاران باوفا و صمیمی امیرالمومنین(ع)، رشيد هجرى (1) بود به گونه اى كه حضرت او را لايق تعليم علوم غيب دانست.
از بلاها و مرگها آگاه بود و او را رشيد البلايا مى ناميدند، به بعضى خبر مى داد كه چگونه مى ميرد و يا چگونه كشته مى شود، و همانطور كه خبر داده بود واقع مى شد.
روزى اميرالمؤمنين(ع) با اصحاب خود به باغى رفت ، زير درخت خرمائى نشست و فرمود تا خرمائى چيدند و آوردند. رشيد گفت : يا اميرالمؤمنين چه خرماى خوبى است؟
حضرت فرمود: اى رشيد، بدان كه تو را بر شاخه همين درخت به دار مى زنند!
رشيد گويد: از اين به بعد صبح و شام كنار اين درخت مى آمدم و آن را آبيارى مى كردم تا اينكه اميرالمؤمنين از دنيا رفت.
روزى آمدم ديدم كه شاخه هاى آن درخت را بريده اند، با خود گفتم : اجلم نزديك است يك روز كه آمدم رئيس ماءمورين محله به من گفت : بيا نزد امير، وقتى وارد قصر شدم ديدم كه آن چوب به كنارى افتاده است ، روز ديگرى ديدم نصف آن را براى چرخ آب چاه استفاده كرده اند. با خود گفتم:
دوست من به من دروغ نگفت: تا اينكه ماءمور حاكم به سراغم آمد و مرا احضار كرد وقتى وارد قصر شدم آن چوب را ديدم با پا به آن زدم و گفتم : من براى تو بزرگ شدم و تو براى من رشد كردى وقتى او را بر عبيدالله بن زياد وارد كردند گفت:از دروغ رفيق خودت بگو! گفتم : به خدا كه نه من دروغگو هستم و نه او، به من خبر داده است كه تو دست و پا و زبانم را قطع خواهى كرد!
عبيدالله گفت : بخدا كه سخن او را دروغ مى گردانم ، سپس فرمان داد تا دستها و پاهايش را قطع كنند (اما زبانش را قطع نكنند تا به گمان خودش ‍ سخن حضرت امیرالمومنین(ع) را باطل نمايد) وقتى رشيد را به نزد خاندانش بردند در همان حال از سخنان شگفت و عظيم به مردم خبر مى داد، صدا زد: اى مردم از من سؤ ال كنيد، اين گروه نزد من دينى دارند كه هنوز پرداخت نشده است در اين حال به ابن زياد خبر دادند كه : ميدانى چه كردى؟ دست و پاى رشيد را بريدى و زبانش را آزاد گذاردى و او هم اكنون سخنان عظيم با مردم در ميان مى گذارد، عبيدالله دستور داد تا زبان او را نيز به همراه دست و پايش قطع كنند.(2)
شخصى به نام زياد بن نصر گويد: من نزد زياد بودم كه رشيد هجرى را آوردند زياد به او گفت : همراهت (يعنى على(ع) ) در مورد كار ما با تو چه گفته است؟
(معلوم مى شود كه خبرهاى غيبى حضرت چنان مشهور بوده است كه دشمنان ايشان نيز از آن مطلع گشته بودند)
رشيد گفت : حضرت به من خبر داده است كه شما دست و پاى مرا بريده و سپس مرا به دار آويزان مى كنيد، زياد گفت : به خدا سوگند كه سخن على [عليه السلام] را دروغ مى گردانم ، رهايش كنيد.
همينكه رشيد خواست برخيزد و بيرون رود، زياد گفت : بخدا كه شكنجه اى سخت تر از همان كه صاحب او خبر داده سراغ ندارم ، او را ببريد و دست و پاى او را بريده و سپس دارش زنيد.
رشيد گفت : هرگز، شما نزد من چيزى داريد كه اميرالمؤمنين عليه السلام به من خبر داده است!
زياد كه متوجه شده بود گفت : زبانش را قطع كنيد، رشيد گفت : بخدا كه الان تصديق خبر اميرالمؤمنين(ع) محقق شد.
شيخ مفيد (ره ) بعد از نقل اين خبر گويد: اين روايت را نيز موافق و مخالف از افراد مورد اعتماد خود از كسانى كه نام برديم ذكر كرده اند و اين خبر در نزد علماء شيعه و اهل سنت مشهور است.

 
پی نوشت ها:
1)هجر شهرى است در نواحى بحرين (نفس المهموم ).
2) نفس المهموم ، ص 83.
3) الارشاد، ص 316.
منبع:جام
211008

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین