عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۴۰۴۳
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۳۹۳ - ۲۱:۰۷
سيره رسول خدا (ص) در كلام خدا
هيچ يك از مورخين صحت تمامی آنچه را نقل می كنند تضمين نكرده و نمی كنند و اين پرسش مطرح مي شود كه بهترين و مطمئن ترين راه در مسير آشنايي به سيره رسول الله صل الله علیه و آله و سلم چيست؟
عقیق: براي اغلب مسلمانان، آگاهي از زندگي پيامبراكرم صلی الله علیه و آله و سلم جذاب است و چه بسيار كتابها و رسالات كه طي تاريخ اسلام جهت رفع اين نياز مسلمانان نگاشته شده. منتهي پيوسته نيز اين ابهام براي خوانندگان منابع مورد اشاره وجود داشته كه آنچه در تواريخ آمده تا چه حد مقرون به صحت است؟

در پاسخ به اين پرسش، آيت الله محمدرضا بحريني، ضمن اشاره به برخي اشتباهات يا سهل انگاريهایی كه مورخان مرتكب شده اند، قرآن كريم و مراجعه به آراء و گفته های اهل بيت را بهترين مرجع برای شناخت سيره پيامبراكرم صلی الله علیه و آله و سلم دانسته و در اين مقاله كوشيده تا راهنماي علاقمندان براي اطلاع صحيح از سيره رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم باشد.

توجه به بينش، منش ، روش ، اخلاق، رفتار و زيست نبي اكرم صلی الله علیه و آله و سلم از جهات مختلف لازم است و در خصوص علل ايجاب معرفت به سيره نبي اكرم صل الله علیه و آله و سلم به امور سه گانه ذيل ميتوان اشاره كرد:

1- معرفت و شناخت آن حضرت: ركن دوم ايمان، معرفت به مقام رفيع آن جناب و پذيرش قلبی و اعتقادی به آن و اقرار و اعتراف به زبان نسبت به اين امر است. زيرا برای شناخت آراء و افكار و آمال و ايده هر شخصيت، راهی جز توجه به گفتار و كردار و رفتار و اخلاق او نيست.

2- از منظر تبعيت: پيروی و تبعيت از آن حضرت و تأسی به آن جناب و الگو قرار دادن او در قرآن كريم از شرائط رستگاری و سعادت در دنيا و آخرت است و استعداد و قابليت بهره وری از عنايات و لطف و رحمت حق تعالی در ابديت، در گرو پيروی از آن نبی امّي است و اين صريح قرآن است كه ميفرمايد: « و رحمتي وسعت كل شيء فساكتبها للذين يتقون و يؤتون الزكوة و الذين هم باياتنا يؤمنون الّذين يتبعون الرسول النبي الامّيّ... (سوره اعراف، آيه 156 و 157)».

اين رحمت گسترده الهيه در اين عالم كه همه موجودات را فرا گرفته و همه انسانها نيز چه صالح و چه فاسد، چه نيك و چه بد، چه ابرار و اخيار و يا اشرار و فجار از آن بهره دارند، فرداي قيامت و در ابديت وقف عام نيست، بلكه ويژه پرهيزكاران و متقين است، آنها كه از خطا و لغزشها خودداري مي كنند و با پرداخت زكات، حقوق مالي الهي را پاس مي دارند و به آيات خدا ايمان مي آورند، همانان كه از نبي امّي پيروی و تبعيت می كنند...

البتّه دائره پيروی از نبی اكرم صل الله علیه و آله و سلم بسی وسيعتر است از دائرة اطاعت از او، و آيه كريمه صلاحيت و شايستگي بهره گيری از رحمت الهيه در ابديت را موكول به تقوا و اداء زكات و ايمان به آيات و تبعيت و پيروی از شخصيت پيغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است.

بنابراين، خروج از پيروی نبی اكرم صل الله علیه و آله و سلم برابر است با خروج از دائرة قابليّت و استعداد براي پذيرش رحمت الهيه در آخرت، و نتيجه اينكه هر كس از تبعيّت رسول الله جدا شود، محروم از رحمت ابدی مي شود و نصيب هر مسلمان از رحمت رحيميه و رحمانيه حق، به ميزان اهتمامش نسبت به پيروی و تبعيت از رسول اكرم صل الله علیه و آله و سلم است.

3- اسوه و نمونه قرار دادن: افعال و اخلاق پيامبر مكرّم صلی الله علیه و آله مانند شجاعت و ثبات و استقامت آن حضرت در ميدانهای كارزار با دشمنان و شكيبايی و پايداری اش در شدائد و مشكلات، و رأفت و رحمت و عطوفت و صفا و وفايش بر اهل ايمان برای قاطبه پيروان او الگو و اسوه است و خداوند در آيه مباركه 21 از سوره احزاب مي فرمايد: « لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكرالله كثيراً».

واژه اسوه در زبان فارسی نمونه و الگويی است كه بايد به آن تأسی جست و مانند آن عمل كرد، و اين آيه مباركه همان معني و مقصود آيه 157 سوره مباركه اعراف را بيان و تأكيد مي كند، زيرا ميفرمايد آنها كه اميدوار به خدا و روز قيامت اند، يعني اميد به پاداش و نعمتهای ابدی حق دارند و خواستار رحمت الهی در سرای آخرت هستند، بايد از پيامبر اكرم صل الله علیه و آله و سلم پيروی و به آن حضرت تأسّي كنند.

اين دو فرمان پيروی از رسول الله بدون هيچ قيد و شرط و تأسی به نبی اكرم بطور گسترده و مطلق و بي قيد و شرط، به مثابه آيه مباركه «اطيعواالله و اطيعوا الرسول...» و فرمان اطاعت مطلق از پيامبر، بر عصمت رسول اكرم صل الله علیه و آله و سلم از هرگونه سهو و خطا و لغزش و گناه  دلالت دارد.

 

آيه مباركه احزاب مطلبي كه افزون بر آيه شريفه اعراف دارد، جمله « و ذكرالله كثيراً» است كه همراه رجا و رحمت حق، اهل ايمان را توجّه ميدهد كه خداي را فراوان ياد كنند، زيرا هر كس خدای را فراوان ياد كند و توجه قلبی او به حق تعالي باشد، ملازم طاعت پيامبر شده و مقيّد به تأسّي و پيروی از او مي شود.

در اينجا بيان تفاوت مفهوم «پيروی و تبعيت و تأسي» با «طاعت» قابل توجّه است. طاعت عبارتست از انقياد در برابر دستوراتی كه حضرت صادر مي فرمايد و امر و نهی او در هر زمان و در هر حال، و به بيان ديگر تسليم شدن در برابر فرمان آن گرامي ، امّا تأسي يعنی در تمام اعمال و اخلاق در پی آن حضرت رفتن، مگر عملي كه اختصاص به آن جناب داشته باشد، زيرا خداوند متعال او را برگزيده و منزلت عظمای نبوت خاتميه را به او داده است و از این جهت آن حضرت به تكاليف خاصی افزون از وظائف همه مكلّف است كه چون خاص آن حضرت مي باشد، از دائره وجوب تأسي و پيروی بيرون است.

با توجه به اين سه اصل، يعني وجوب معرفت نبي صلی الله علیه و آله و سلم،  لزوم پيروی و تبعيت از او و ضرورت تأسي به افعال و اخلاق آن گرامی، توجه به سيره آن راهبر آسمانی لازم است.

اما اين كه از چه طريق مي توانيم سيره و روش آن حضرت را به يقين و يا اطمينان بيابيم و راه علم و اطمينان به سيره آن حضرت كدام است، خود موضوعي است كه نيازمند دقت و ژرف نگري است. آيا نوشته هاي سيره نويسان يا اخبار و روايات تاريخی همه قابل اعتماد و استناد است؟ و يا بايد از رهگذر تأمّل در آيات مبارك قرآن به ابعاد و جوانب مختلف سيره آن گرامي راه يافت؟

دراین جا توجه به اموري چند لازم است، اموری كه موجب پيدايش آثار و اخبار خلاف واقع در نوشته های سيره نويسان شده است:

نخست اينكه از آغاز تشكيل نظام اجتماعي اسلام در مدينة النبي، گروهي از مخالفان و معاندان تظاهر به اسلام كردند، تا بتوانند از پشت به نبي اكرم صلی الله علیه و آله و سلم خنجر بزنند و در متن و بطن جامعه اسلامی به سود دشمنان اسلام گام بردارند !

قرآن كريم اين گروه را منافق ناميد و در طول ده سال زيست نوراني رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در مدينه طيّبه، آنان همواره كار شكني مي كردند و به شهادت آيات مبارك قرآني (از سوره بقره كه نخستين سوره نازل شده در مدينه است تا سوره مائده كه آخرين سوره مدني است) پيوسته جامعه اسلامي عرصه تاخت و تاز اين قشر تبهكار بوده است.

 

 انصاف ايجاب مي كند كه بگوييم از آغاز حكومت اسلام تا به امروز هيچ عصر و برهه اي را سراغ  نداريم كه در آن، مجتمع اسلامي از مغرضين و منافقين و آلودگان داخلي پاك بوده باشد، و مسلمين در طول اين دوران طولاني، هماره مواجه با دشمنان داخلي بوده اند و از اين رو ، روايات نگارش يافته در كتب سيره نمي تواند به كلي خالي و عاري از بافته ها و ساخته هاي اين گروه باشد.

موضوع دوم به نويسندگان و مورخين بيگانه و شرق شناسان و اسلام شناساني باز ميگردد كه همواره به سمپاشي و تخريب افكار اهل ايمان و ترور شخصيت عظيم نبي اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان و اهل بيت آن گرامی و نيكان از صحابه آن حضرت چون ابوذرها و عمارها اهتمام ورزيده و قلم را در اين مسير شوم به چرخش آورده اند.

 

موضوع سوم حوادث و وقايعي است كه بعد از رحلت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم پديد آمد و موجب شد ملت اسلام از صراط مستوی و مستقيم الهي جدا شود و دولتمردانی ظاهر شدند كه متعهد به پيروی و تأسّی از پيامبر نبودند، به شهادت تخلّف آنان از پيوستن به لشكر اسامه و جلوگيری و منع شان نسبت به رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم از نگارش وصيّتی كه مسلمين را از ضلالت و گمراهی مصونيت می بخشيد، و نپذيرفتن خلافت خليفه منصوب از جانب نبي صل الله علیه و آله و سلم .

امّا عامل چهارم كه نظر اهميّت در عرض عوامل فوق قرار دارد، اجتهاد دولتمردان مسلمين بود در ظرف بيست و پنج سال نخست بعد از رحلت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در برابر نصّ قرآن و حديث و استناد به آراء خودشان و به اصطلاح اعتمادشان به مصلحت، آن هم به تشخيص شخص حاكم و خليفه بدون مشورت با دانايان از اهل ايمان ! ... به شهادت منع سهم «مؤلفة قلوبهم» از زكات، با اينكه صريح قرآن كريم است، و منع «ذوي القرباي پيامبر» از خمس كه آن نيز صريح بيان الهي است، چنان كه آيه 41 سوره انفال بر آن تصريح كرده و فرموده است: « و اعلموا انما غنمتم من شيء فان لله خمسه و للرسول و لذي القربي...»

همچنين به گواهي تاريخ، اين دولتمردان پاره اي از حدود الهي را بر اساس رأي شخصي تعطيل كردند! ابوبكر از اجراي حد زنا بر خالد بن وليد در داستان تجاوز او به همسر مالك بن نويره خودداری كرد و مصلحت در آن ديد كه «شمشير حاكميّت» اش را غلاف كند، و عمر بن خطّاب از شهادت شهود مبنی بر زنای مغيره جلوگيری كرد، زيرا مصلحت نديد مغيره را از گروه مهره هاي قدرت بردارد. همچنين وی گفتن « حيّ علي خير العمل» را در اذان و اقامه منع كرد و مصلحت چنان ديد به جای آن در نماز صبحگاه بگويند: «الصلاه خير من النوم!».

اين جدايي دولتمردان از تعهد به طاعت پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و دخالت دادن آراء خود در دين، جوی پديد آورد تا ديگر صحابه نيز به خود اجازه دهند و در دين به فكر و رأی خويش سخن بگويند، يا درباره شخص نبي اكرم صلی الله علیه و آله و سلم با تكيه بر انديشه و افكار خود و تجزيه و تحليلهای ذهنی رايزنی كنند.

از سوی ديگر، ساختن و پرداختن شخصيتهای كاذب برای برخی از صحابه، آن هم بر پايه مصلحت و رأی دولتمردان ايجاب كرد برخی از سخنان مجعولِ صحابه غير متعهد به موجب حسن ظنّ به آنها مقبول عوام افتد و از آنها بپذيرند و برای ديگران نيز نقل كنند. به ويژه آنكه حاكميّت وقت مايل بود مردم را سرگرم كرده، متوجه به خود سازد. اين قرباني كردن حقيقت در مسلخ مصلحت را بايد نخستين سنگ انحراف در بناي دين ناميد.

 بدين ترتيب با توجه به اموري كه گفته شد، مشخّص مي شود نگارش سيره خاتم الانبيا صلی الله علیه و آله و سلم كاری خطير و حقاً نيازمند تحقيق و تتبع و ژرف نگری در اخبار و متون تاريخي است و تعمق و تأمل در آنها و جدا ساختن صحيح از سقيم و درست از نادرست، تنها از دانشوران بزرگ ساخته است.

ناگفته نماند كه درباره زندگي رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم نگارندگان بسياری قلم به دست گرفته و سيره آن حضرت را رقم زده اند، اما آنچه فراهم آمده از آنچه شايسته شخصيت عظيم آن بزرگوار است، هنوز بسيار فاصله دارد، و درست است اگر گفته شود آثار بر جاي مانده هنوز اندكي از پرتو خيره كننده آن خورشيد نوراني را ترسيم نكرده است.

در اين فضاي نوراني هر چه پرنده افكار و عقول بيشتر پر بكشد و محققان بكوشند و كتابها بنگارند و بر ذخائر موجود بيافزايند، شايسته و ارزنده است زيرا عظمت شخصيت حضرت ختمي مرتبت فزونتر از عظمت آسمانها و زمين است، و گرچه احاطه به همه ابعاد شخصيتي آن مصطفاي خدا ميسّر و ممكن نيست، اما هر محققی مي تواند اندكي از ابرهاي فاصل بين او و چشم خردمندان را بكاهد و نتيجتاً از نور وجود او بيشتر بهره بگيرد.

 اي كاش گروهي از حوزويان غايت و هدف تلاش عالمانه خويش را تحقيق در زندگي رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و تاريخ او و رسيدن به حقايق زيست او قرار دهند و همانگونه كه در فقه درخشندگي فقها كاملاً محسوس است ، در عرصه شناخت روايات تاريخي مربوط به زندگي نبيّ مكرّم و ائمّه هدي علیهم السلام نيز اين درخشندگي حاصل آيد، زيرا بدون ترديد كتابهاي تاريخي همه نيازمند نقد و بررسي است و نويسندگان اين كتابها هيچ يك صحّت و درستي تمامي وقايعي را كه از اين منبع و آن مأخذ نقل شده تضمين نكرده، بلكه به تحقيق بيشتر و عميقتر در پيرامون نقليات اعتراف دارند. مثلاً علي بن برهان الدين حلبي در سر آغاز كتاب معروفش «السيرة الحلبيّه» به نقل از دانشمند معروف زينالدين عراقي ميگويد: « وَ ليَعلَم الطالبُ أنّ السِيَرات تجمع ما صحَّ و ما قد أُنكِرَ». پژوهشگر بايد بداند كه كتابهاي سيره آثار صحيح و ناصواب هر دو را جمع كردهاند، اما قبول و رد آن بستگي به اجتهاد دارد كه راه آن باز است.

ما به روشني مي بينيم نسبت به يك حادثه تاريخي، يك مورّخ روايات گوناگوني را نقل ميكند و براي هر روايت نيز اسناد خاص خود مي آورد، تا خواننده محقق به اسناد نگريسته، تحقيق كند و صحيح را از ناصحيح باز شناسد. كتب تاريخي قدماي از مورخين اسلامي عمدتاً مجموعه هايي است از گفته هاي تاريخي ديگران كه نويسنده منحصراً آن را نقل مي كند نه آنكه آنچه نقل كرده ضرورتاً صحيح باشد!

 طبري ابوجعفر (متوفاي 310 قمري) مورخ معروف در مقدمه كتاب تاريخ خود مي گويد: «هر مطلبي كه ما از گذشتگان نقل كرده ايم، اگر براي خواننده امري ناشدني و يا براي شنونده مطلبي ناشايسته و شنيع جلوه كند، بايد بداند كه ما گوينده آن نبوده ايم، بلكه آن سخنان از جانب برخي ناقلان به ما رسيده و ما نيز نقل كرده ايم».

مي بينيم كه طبري رسماً مسؤليت صحّت همه نوشته هايش را رد مي كند. نيز احمد بن ابي يعقوب مشهور به يعقوبي از نويسندگان دوره بني عباس (متوفاي 275 قمري) و صاحب تاريخ يعقوبي در اثر خود آورده كه او نيز به رسم ديگران آنچه را مورخين ديگر گفته اند ذكر كرده، و هرگز درستي تمام گفته هايش را ضمانت نمي كند و تصريح دارد كه پاره اي از اخبار وارده با برخي ديگر سازگاري ندارد. وي مي گويد: « ما كوشيده ايم تا سخنان و روايات گوناگون را در كتاب خويش گردآوريم زيرا راويان گذشته را در بيان احاديث و اخبار و رفتار و نيز سال وقوع حوادث بسيار مختلف يافتيم.

اين امر بيانگر آن است كه بعضي از روات حداقل از حافظه درستي نيز برخوردار نبوده و گاه سال و ماه و روز يك واقعه، مانند ولادت يك شخصيت را مختلف نقل كرده اند. حا ل آنكه سال و ماه و روز يك حادثه امري است غير قابل تكرار. بدين جهت است كه صاحب تاريخ يعقوبي مي گويد: « زاد بعضهم و نقص بعض فاردنا ان نجمع ما انتهي الينا مما جاء به كل امرٍ منهم.»2

بنابراين هيچ يك از مورخين صحت تمامي آنچه را نقل مي كنند تضمين نكرده و نمي كنند. با توجّه به واقعيتهاي ياد شده، اين پرسش مطرح ميشود كه بهترين و مطمئن ترين راه در مسير آشنايي به سيره رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم چيست؟

به نظر می رسد در اين خصوص بهره گيري از سه عامل مي تواند اميدبخش و اطمينان زا باشد: اول قرآن كريم كه هر امري در معارف و اصول و فروع اسلام مورد نياز بوده در آن آمده است. عمرو بن قيس ميگويد: از حضرت باقرعلیه السلام شنيدم كه ميفرمود: خداوند سبحان هيچ امري از اموري كه امت نيازمند به آن بوده اند، وانگذارده و به نيازهاي امت عنايت داشته و در قرآن خويش آورده و براي رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آن را بيان فرموده است.»

بويژه قرآن كريم آيات بسياري درباره سيره و روش و حوادثي كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم با آن مواجه شده در خود دارد و اين آيات نه فقط از آغاز رسالت خاتم پيامبران و دعوت خلق به خروج از ذلت پرستش غير خدا به عزت بندگي حق سخنها دارد ، بلكه در توصيف اخلاق عظيم آن حضرت و علو همّت و صداقت و امانت و عطوفت و رحمت و رأفت و كرم و ايثار نبي اكرم و حتي حوادثي كه ارتباطي به شأن او داشته نظير حادثه فيل و ابرهه و نيز وقايع دوران نوجواني او و فقدان پدر و مادر و يتيمي آن جناب و حتي اشاره به ايمان پدران آن گرامي، گفتني هاي ارزنده اي را براي خواننده خويش بيان مي کند.                                                                                                                                                                                                                                                                                                    

 

دومين عاملي كه در شناخت سيره رسول اكرم صل الله علیه و آله و سلم شايسته اتّكا و اقبال است، مراجعه مستقيم به اهل بيت آن بزرگوار و توجه و تأمّل نسبت به سخنان آن گراميان در وصف سيره نبوي است، و به راستي براي معرفي راه و رسم نبي اكرم چه كسي شايسته تر است از شخصيت اول آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم و شخص دوم عالَم اسلام اميرالمؤمنين علیه السلام، همان وارث علوم الهيِ رسول و رازدار رازهاي الهي و جانشين به حق او؟ و البتّه فرزندان معصوم آن گرامي نيز كه وارثان دانش اويند، از چنين شايستگي به تمام برخوردارند.

سرانجام بايد از تاريخ و آنچه از سيره حضرت به طور قطع از متون تاريخي بدست مي آيد اشاره كرد، زيرا به واسطه فزوني روايات و اتفاقشان بر بسياري از امور مربوط به زندگي آن حضرت، ابعاد مختلف حيات آن جناب مستنداً روشن مي شود.

بدين ترتيب با اتكاء به سه عامل ياد شده ، محقّق در نگارش سيره آن حضرت از نص روايات ضعيف و بي سند و يا گاه معيوب السند و ناصحيح بي نياز مي شود.

اين وظيفه امروز ماست كه با ارج نهادن به زحمات مورخين گذشته، بدون تحقيق در پي آنها نرفته، نقليّات آنان را تكرار نكنيم و بنا را بر اين بگذاريم كه سيره و روش نبي صلی الله علیه و آله و سلم شايسته دقت و فهم و درك و برتر از آن ست كه هر ناقل مجهول الهويه و آلوده اي سخني راجع به پيامبر و زندگيش بگويد و ما نيز بدون بررسي آن را نقل كنيم، كه در اين صورت به جاي ياري پيامبر به ياري دشمنان اسلام و مهاجمين به مسلمين و به کمک مغرضان شتافته ايم! ...

 

پرواضح است انجام اين پژوهش و بررسي اسناد احاديث و روايات و نيز توجه به درستي و نادرستي متون آنها، وظيفه تخصصي بلكه رسالت خطير دانشمندان اسلامي است و نه بيگانگان، و روشن است كه آنچه از قرآن و روايات مورد اطمينان مستفاد شود ، قابل اعتماد و استناد خواهد بود، و چنانچه مطلبي خلاف آن در متون تواريخ يافت شود، بايد از آن اعراض كرد، زيرا قرآن ميزان براي تشخيص حق از باطل است: « الله الذي انزل الكتاب با الحق و الميزان».4

بنابراين، هرگاه پژوهشگري بخواهد سيره نبي اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را بشناسد، نمي تواند منحصراً به كتابهاي تاريخي مراجعه كند، زيرا فحول مورخين نيز نوشته هايشان مخلوط است و هر آنچه با غير خود آميخته شود، معيوب مي شود، از اين رو، ناظر به تاريخ بايد از توانايي شناخت معايب آن نيز بهره مند باشد، در غير اين صورت، بايد از قضاوت غير محققانه بر اساس نوشته مورخ بپرهيزد، زيرا مورخين خود نيز اين واقعيت را مي پذيرند كه همه آنچه در نقل آن كوشش كرده اند، قابل اعتنا و اعتماد نيست.

 ابن خلدون در مقدمه تاريخش در اين خصوص مي گويد: مورخين برجسته اخبار را جمع كرده، در كتابها نگاشته، به آيندگان سپردند، ولي ريزه خواران خوان تاريخ آنها را به نيرنگهاي باطل در آميخته، در كار آنها بدعتها نهاده، سخنان باطل و بي اساس را با آثار صحيح تلفيق كردند و علاوه بر آن كساني كه از پس آنها آمدند، از بافته هاي آنان پيروي كردند و همانگونه كه از آنها شنيده بودند به ما رساندند. بدون آنكه در اسباب و علل وقايع بيانديشند...»6

البته اين نگارنده نيز، در اين مقاله، بناي اجتهاد در تاريخ نبي اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را ندارد وانجام اين مهم بر مورخين فرهيخته و دانا و توانا لازم است و هرگاه در اين نوشتار از يعقوبي جمله اي و از طبري سخني و از ابن خلدون كلامي آورده شد، صرفاً براي اثبات اين مدعا بود كه تمامي آنچه در متون تاريخ آمده، ارزنده نيست و با واقع مطابقت ندارد...».

 

پي نوشت ها :
1- تاريخ طبري ج 1، ص 8 .

2- تاريخ يعقوبي ج 2 ،ص 5.
3- تفسير صافي نقل از كافي .
4- سوره 42/آيه 17.
5- سوره 6/ آيه 115
6- مقدمه ابن خلدون ص4.
نشريه گلستان قرآن شماره 131 ؛ نويسنده : محمدرضا بحريني
منبع:ایسنا


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین