کد خبر : ۴۳۹۷۵
تاریخ انتشار : ۰۳ دی ۱۳۹۳ - ۰۵:۳۲
گفتاری از آیت‌الله العظمی جوادی آملی؛

شاخصه‌هاي برتري رسول اکرم بر پيامبران

به مناسبت رحلت پیامبر خاتم، حضرت محمد (ص) به شاخصه های برتری پیامبر اعظم، حضرت محمد مصطفی (ص) بر سایر انبیای بزرگ خدا که با دلایل مختلف قرآنی، روایی و عقلی ثابت می‌شود، اشاره می کنیم.
عقیق:در این نوشتار، برخی دلایل قرآنی این مسأله را از زبان و قلم استاد گرانقدر آیت‌الله العظمی جوادی آملی که در کتاب سیره رسول اکرم در قرآن، آمده است، را از نظر می گذرانیم .

ایشان آورده اند که با بررسی چند مطلب، برتری پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بر سایر پیامبران اولواالعزم اثبات می‌‌شود
 
1. بشارت حضرت مسيح
خداي سبحان از زبان حضرت عيسي (عليه السلام) مي‏فرمايد: ﴿ومبشراً برسولٍ يأتي من بعدي اسمه أحمد﴾[1]: به شما بشارت مي‏دهم وجود پيامبري پس از خود را که نام [مبارک] او احمدصلي الله عليه و آله و سلم است.
اگر پيغمبر خاتم در سطح انبياي گذشته يا در سطح رسالت عيساي مسيح (عليه السلام) سخن گفته باشد اولاً نيازي به آمدن پيغمبر نبود، ثانياً مجالي براي بشارت نبود چون پيغمبر جديد سخن تازه‏اي نمي‏آورد تا حضرت عيسي(عليه السلام) به آمدنش بشارت دهد.
سخن عيساي مسيح که من کتاب آسماني پيامبر گذشته را تصديق مي‏کنم و آمدن پيامبري را در آینده بشارت مي‏دهم، نشان می دهد که رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم از حضرت عيسي(عليه السلام) افضل و قرآن از انجيل بالاتر و ره‏آورد پيغمبر اسلام بيش از ره‏آورد مسيح (عليه السلام) است تا معناي بشارت تحقّق يابد.
 
2. هیمنه قرآن بر کتب انبیای پیشین
 خداوند مي‏فرمايد: همه انبيا حقّ آوردند ولي کتب انبياي گذشته، زير هيمنه و سيطره ونفوذ قرآن کريم حفظ مي‏شود؛ وقتي خدا قرآن را مُهَيْمن برکتب انبياي پيشين قرار داده، چون کمال علمي‏هر پيامبري در کتاب آسماني او و کمال علمي‏ پيغمبر خاتم نيز در قرآن ظهور مي‏کند، پس ره‏آورد رسول خدا بالاتر از کتب انبياي پيشين است.

مقام و شخصيت معنوي هر پيغمبر در کتاب آسماني او تجلي مي‏کند، مقام موساي کليم در حدّ تورات و مقام عيساي مسيح در حدّ انجيل جلوه‏گر شده است، انبياي پيشين نيز در حدّ کتب و صحف آسماني خود ظهور کرده‏اند، وقتي سيطره و فضيلت قرآن بر همه کتابهاي انبياي سلف ثابت شود سيطره و فضيلت رسول خاتم نيز بر ديگر انبيا ثابت مي‏شود، زيرا پيغمبر در حدّ قرآن است و قرآن، مهيمن است، پس پيغمبر اسلام مهيمن است.

«هيمنه» يعني سيطره ونفوذ علمي، و خداي سبحان اين معنا را در سوره مائده، پس از ذکر نام چند تن از انبيا، چنين بيان مي‏کند: بعد ازانبياي گذشته و به دنبال آثار آنان، عيسي، فرزند مريم را فرستاديم در حالي که تورات را تصديق مي‏نمود وبه عيساي مسيح انجيل داديم... سپس خطاب به پيغمبر خاتم مي‏فرمايد:  ما برتوقرآن فرستاديم که کتب آسماني پيشين را تصديق مي‏کند و بر آنها سيطره، اشراف ونفوذ علمي‏داشته ونمي‏گذارد آنها ازدست بروند، تحريف آنها را تصحيح مي‏کند، به طوري که موارد تحريف شده آنها را پس از عرضه بر قرآن کريم به خوبي مي‏توان تشخيص داده و اصلاح کرد.
 
3. خاتميت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم
از مزاياي رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم خاتميّت اوست، قرآن کريم در اين مورد مي‏فرمايد: ﴿ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول‏الله و خاتم النبيين﴾[2].

گذشته از اين، شواهد ديگري نيز دلالت قطعي بر خاتميت رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم دارد که صحيفه نبوت پيامبران به وسيله آن حضرت، به پايان رسيد. مقصود از خاتميت، هم تأخر و خاتميّت زماني و هم خاتميّت رتبي در قوس صعود است.

 «خاتم» يعني مُهر، که در پايان نوشته‏ها قرار مي‏گيرد؛ وقتي نويسنده هر آنچه لازم بود بيان داشت و مقاصد خود را عنوان کرد، پايان نوشتار خود را مهر کرده، ختم آن را اعلام مي‏دارد؛ خداي سبحان که با جهانيان سخن مي‏گويد، از راه فرستادن وحي براي هدايت انسانها برنامه دارد لذا نه تنها عيساي مسيح، بلکه همه انبيا کلمات الهي هستند انبيا کتاب حقّ و کلام حقّند. خداي سبحان با فرستادن آنها براي جوامع بشري پيام مي‏فرستد. پس از پايان گفتار و کلماتش، سلسله‏نبوتشان را با فرستادن پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم ختم، و صحيفه رسالت آنان را با وجود مبارک خاتم المرسلين مهر کرده است پس هرگز جا براي نبوت و رسالت ديگري نيست لذا مي‏فرمايد: رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم زيور همه انبيا و خاتم آنان بوده، و سلسله نبوت، با آن حضرت مهر شده و پايان پذيرفته است.

 پس همان طور که رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در قوس نزول سر سلسله انسان‏هاي کامل است چون «أوّل ما خلق الله»[3] است، در قوس صعود نيز، اوج و قلّه غايي رسالت است چون خاتم انبياست.

 ازاين جمله، نه تنها استفاده مي‏شود که پيغمبر اکرم‏صلي الله عليه و آله و سلم واجد همه مزاياي مشترک، و مزاياي فرد فرد انبيا، و بعضي از خصايص ويژه است که انبياي قبلي فاقد آن بوده‏اند بلکه نکته ديگري هم استفاده مي‏شود که تا روز قيامت احدي بهتر از پيغمبر اسلام نخواهد آمد، زيرا رسول خدا انسان کامل است و هر چند ميليونها سال بگذرد کاملتر از او نخواهد آمد، و اگر کاملتر از وي يافت مي‏شد، حتماً او به مقام خاتميّت مي‏رسيد نه رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، و چون تالي باطل است پس مقدّم هم، باطل خواهد بود.

4. عبوديت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم
بعضي از انسانها تحت تدبير اسماي جزئيّه حقّند، مثلاً بعضي درحقيقت،عبدالرزّاق،عبدالباسط،عبدالقابض، عبدالکريم، يا عبدالجليل هستند اما پيامبر اسلام «عبدُه» است و پروردگاري مدبّر و مربّي شخصي وي است که نهايي ترين مرتبه را داراست، و در قوس صعود، مقامي‏برتر از مقام مربوبيّت شخص رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نيست، و آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم منتسب به عاليترين اسم از اسماي حسناي خداي سبحان است، يعني «هو» که همان هويت مطلقه است، چون کاملترين عبوديت از آن اوست، جامعترين کلمه به او اشاره دارد و حضرت در قوس نزول از نزد همان مقام تنزّل کرده و هويت مطلقه مبدأ ارسال رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم است

5. کلام و سکوت آن حضرت، مظهر کلام و سکوت خداست
خصيصه ديگري که خداي سبحان، براي معرفي پيامبرش ذکر مي‏کند اين است که مي‏فرمايد: او حاملي است که کلام و سکوتش مظهر کلام و سکوت خداست، هر چه مي‏گويد وحي است، و هر آنچه با وحي دريافت نموده به مردم ابلاغ مي‏کند، نه از وحي مي‏کاهد و نه غير از وحي چيزي مي‏گويد.
از اين جمله معلوم مي‏شود در قانونگذاري و مسائل مربوط به سعادت مردم، اگر چيزي وحي نبود هوي است و هوي به باطل منتهي خواهد شد. از تقابل بين وحي و هوي معلوم مي‏شود که سخن، يا حقّ است و يا باطل؛ اگر حقّ شد برابر با وحي است و گرنه هوي و هوس. و چون گفته‏هاي نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم حقّ است پس آنچه را که در مسائل ارشادي و جهان بيني و هدايت بيان مي‏دارد وحي است، بحث در باره جزئيّات دنيايي نيست، و اين جمله، ناظر به مدعاي اوّل، يعني وحي بودن همه گفته‏هاي ديني آن حضرت است.

پس پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم هر چه را يافت به شما گفت و هر چه به شما گفت وحي بود، او هم در اثبات، معصوم است و هم در سلب، منتها افراد بايد در پرتو ارتقاي فکري، آنها را دريافت کرده بفهمند، اين دو اصل نيز از يکديگر جداست، يکي ناظر به امين بودن اوست که هرگز رسالت را ناقص نکرده، هرچه به او گفتيم ابلاغ مي‏کند. و اصل ديگر ناظر به آن است که هر چه مي‏گويد گفتار ماست، از خود چيزي بر وحي نمي‏افزايد.
 
6.پیامبر گرامی اسلام، قرآن ممثل
از برجسته ترين مزاياي علمي‏رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم آن است که خداي سبحان قرآن را به‏او آموخته و حقيقت آن را در قلب مطهر او القا کرده، پس زماني مي‏توانيم سيره علمي‏رسول گرامي‏را ارزيابي کنيم که حقيقت قرآن را بشناسيم.

هر پيامبري به اندازه کتابش مردم را به حقّ دعوت مي‏کند و هر آنچه به عنوان آيه تدويني کتاب اوست در وجود مبارک آن پيامبر، به عنوان آيه تکويني و وجود عيني متحقّق است، و اگر براي معارف کتاب آسماني درجاتي هست، براي ولايت و رسالت اوليا و فرستادگان خدا نيز مراتبي خواهد بود، و اگر اکتناه قرآن مقدور همه نيست، لااقل دسترسي به برخي از درجات آن مقدور محقّقان هست وبه همان ميزان مي‏توان رسول خدا و سيره علمي‏آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم را شناخت.
 
7. تجليل خداوند در خطاب به آن حضرت
خداي سبحان، از نظر ادب محاوره، حرمتي خاصّ براي خاتم انبيا قايل است که براي انبياي پيشين قايل نبوده، انبياي گذشته را با نام مخصوص آنها خطاب مي‏کند، امّا هرگز نام مبارک پيغمبر اسلام را به عنوان يا محمّد صلي الله عليه و آله و سلم نمي‏برد بلکه هميشه از او با تعبيرات تجليل آميز مانند: ﴿يا أيّها النبي﴾! ﴿يا أيّها الرسول﴾! ياد مي‏کند و اگر احياناً خطاب ﴿يا أيّها المزّمّل﴾ و ﴿يا أيّها المدّثّر﴾ هست، ناظر بر نکته لطيف تاريخي‏است.

مثلاً در باره آدم ابوالبشر مي‏فرمايد: ﴿يا ادم اسکن أنت و زوجک الجنّة﴾[4] و در باره نوح مي‏فرمايد: ﴿يا نوح إنّه ليس من أهلک﴾[5] و در باره موسي: ﴿يا موسي أقبل و لاتخف﴾[6] و در باره حضرت عيسي: ﴿و إذ قال الله يا عيسي ابن مريم﴾[7] و در مورد حضرت داود: ﴿يا داود إنّا جعلناک خليفة﴾[8]، ولي در باره رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم علاوه بر خطاب جلالت آميز خود، به بندگان نيز مي‏آموزد که: ﴿لا تجعلوا دعاء الرسول بينکم کدعاء بعضکم بعضاً﴾[9]: هرگاه خواستيد پيامبر را صدا بزنيد او را مانند مردي عادي صدا نزنيد، بلکه هم نحوه صدا زدن و هم اصل آن آميخته با تجليل و تکريم باشد.

8. عظمت در اخلاق
خداوند پيامبر خود را به عظمت اخلاقي مي‏ستايد: ﴿و إنک لعلي خلقٍ عظيمٍ﴾[10] با جمله اسميه و تأکيد، مي‏فرمايد: تو داراي اخلاق عظيمي هستي، وقتي خداي سبحان از چيزي به عظمت ياد کند، معلوم مي‏شود که از عظمت فوق العاده‏اي برخوردار است چون او هرچيزي را به عظمت نمي‏ستايد؛ بسياري از موارد را با صفت «ضَعف» يا «قلّت» ياد مي‏کند، سراسر دنيا را اندک مي‏شمرد: ﴿متاع الدنيا قليل﴾[11] و از دسيسه‏هاي شيطان به عنوان: ﴿إنّ کيد الشيطان کان ضعيفاً﴾[12] سخن مي‏گويد؛ امّا وقتي از خُلق رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نام مي‏برد مي‏فرمايد:اي پيامبر تو واجد همه ملکات نفساني در حدّ اعلا هستي!
 
9.رسالت پيامبر براي همه انسانها تا روز قيامت هست
 خداوند پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم را شخصيتي جهاني دانسته و در باره قلمرو رسالت او مي‏فرمايد: ما تو را براي جهانيان فرستاديم امّا بر مؤمنان منّت نهاديم. اين دو نکته در باره قرآن کنار هم آمده است که قرآن کتابي جهاني است: ﴿شهر رمضان الذي اُنزل فيه القران هدي للناس و بيناتٍ من الهدي و الفرقان﴾[13] ليکن تنها اهل‏تقوا از آن طرفي مي‏بندند: ﴿ذلک الکتاب لا ريب فيه هدي للمتّقين﴾[14] اين کتاب براي همه آمده، ولي عده‏اي به عمد خود را از آن محروم کرده‏اند، کتابي جهاني است ولي اهل‏تقوا و فضيلت از آن بهره مي‏گيرند.

در باره رسول خدا نيز اين دو تعبير را دارد، از طرفي مي‏فرمايد: تو پيامبري جهاني هستي: ﴿وما أرسلناک إلا کافةً للناس﴾[15]، و از طرف ديگر مي‏فرمايد: ﴿لقد منّ الله علي المؤمنين إذ بعث فيهم رسولاً من أنفسهم﴾[16]: خداوند بر مؤمنان منّت نهاده پيامبري را از خودشان در ميان آنها برانگيخت.

«منّت» عبارت است از نعمت سنگين و بزرگي که تحمّل آن آسان نيست، تنها مؤمن از عهده پذيرش نعمت پيامبري و اطاعت از آن، به خوبي برمي‏آيد، نعمت ايمان، رسالت و ولايت چنين است.
حاصل آنکه: رسالت پيامبر براي همه انسانها تا روز قيامت هست ولي تنها مؤمنان از فيض رسالت بهره‏مند مي‏شوند و خدا تنها بر آنان منت نهاده و رسول، از بين آنها مبعوث شده است. گرچه بعثت همه انبيا منّت است امّا دو ويژگي خاتميت و منت بودن بعثت تنها در خصوص پيامبر خاتم آمده است.

10. رأفت و رحمت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم
خداوند در مورد بعضي از انبيا تعبير برادر کرده مي‏فرمايد: «براي قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم[17]، «براي قوم عاد برادرشان هود را فرستاديم»[18]، «...آن هنگام که برادرشان نوح آنها را گفت... »[19] ولي درباره پيامبر اسلام تعبير برادر نيامده، بلکه مي‏فرمايد: ﴿هو الذي بعث في الأمّيين رسولاً منهم﴾[20] يا اينکه مي‏فرمايد ﴿لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزيزعليه ما عنتّم حريص عليکم بالمؤمنين رؤف رحيم﴾[21]: پيامبري براي شما آمده که از جانتان برخاسته، انحراف شما براي او بسيار سخت است، با حرص و شوق کوشش مي‏کند تا شما مؤمن بشويد، او مظهر رأفت و رحمت خدا براي مؤمنان است.  خداوند خطاب به پیامبر می فرماید، تو مبشّر جهانيان هستي امّا تنها مؤمنان از تو استفاده کرده آنان را به رحمت خاصه نويد مي‏دهي و گرنه توده انسانها از خُلق و سبک زيست مردمي‏تو بهره مي‏برند، هر چند به راه نيايند، حد اقل از تيرگي آنها کاسته مي شود.
 
علاقه مندان برای مطالعه بیشتر این بحث می توانند به کتاب سیره رسول اکرم در قرآن، حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، جلد دوم، صفحات 21 تا 64 مراجعه نمایند.
 

پی نوشت:

[1]  ـ سوره صف، آيه 6.

[2]  ـ سوره احزاب، آيه 40.
[3]  ـ قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «أوّل ما خلق اللهُ نوري» (بحار، ج1، ص97، ح7)
[4]  ـ سوره بقره، آيه 35.
[5]  ـ سوره هود، آيه 46.
[6]  ـ سوره قصص، آيه 31.
[7]  ـ سوره مائده، آيه 116.
[8]  ـ سوره ص، آيه 26.
[9]  ـ سوره نور، آيه 63.
[10]  ـ سوره قلم، آيه 4.
[11]  ـ سوره نساء، آيه 77.
[12]  ـ همان، آيه 76.
[13]  ـ سوره بقره، آيه 185.
[14]  ـ همان، آيه 2.
[15]  ـ سوره سبأ، آيه 28.
[16]  ـ سوره آل عمران، آيه 164.
[17]  ـ سوره اعراف، آيه 73.
[18]  ـ سوره هود، آيه 50.
[19]  ـ سوره شعراء، آيه 106.
[20]  ـ سوره جمعه، آيه 2.
[21]  ـ سوره توبه، آيه 128.
منبع:باشگاه خبرنگاران

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین