عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۲۸۸۷
تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱۳۹۳ - ۲۰:۵۴
گذشت ایامی چند از واقعه كربلا، باعث فراموش کردن بزرگی مصیبت و غفلت از عبرت‌آموزی از پیامدهای آن نمی‌شود. واقعیت این است كه تأثیر مصیبت پس از وقوع آن، از احساس مصیبت پیش از وقوع آن دامنه‌دارتر است.
عقیق: روز عاشورا امام حسین(ع) و مردان همراهش، حتی جوانان و پاره‌ای از خردسالان نیز كشته شدند. از اهل بیت ایشان تنها دو مرد زنده ماندند. امام سجاد، اولین فرد بود. او بیمار بود و گمان بردند كه عمر او دیری نمی‌پاید. او را رها كردند و نیازی به كشتن او احساس نكردند.
جوان دیگری كه از مرگ نجات یافت، حسن مثنی، فرزند امام حسن(ع) بود. او به شدت مجروح شده، و در میان كشته‌شده‌ها بی‌هیچ حركتی بر زمین افتاده بود؛ پس از آنكه آتش نبرد فرو نشست، او را زنده یافتند. درمانش كردند و بدین ترتیب در میان اسرا ماند.
اما غیر از این دو، همه كشته شدند، و نقش اصلی برای به سرانجام رساندن رسالت امام حسین(ع) به عهده حضرت زینب(س) افتاد، و او آن را به بهترین شكل ممكن به انجام رساند.
پاسداری از عزّت و شرافت
بی شك او به همه مصیبت هایی كه در روز عاشورا بر امام حسین(ع) رفت، مبتلا شد؛ اما او در ورای این مصیبت ها وظایفی داشت.
نخستین آنها پاسداری از عزّت امام حسین(ع) و نمایاندن او به عنوان مظهر قدرت است، نه اینكه او را ناتوان، ترسو و ضعیف نشان دهد.
آنان بر مرگ پیشی می‌گرفتند، گویی به برترین هدف و زیباترین مقصود می‌رسیدند. خاندان حسین(ع) این‌گونه بر یكدیگر سبقت می‌گرفتند..
بی‌شك، پس از این موضعِ حضرت زینب(س) در برابر شهادتِ سیّد الشهدا(ع)، دیگر زنان تكلیف خود را در برابر شهدای خود دانستند. چرا كه زمان شیون و اظهارِ ناتوانی نبود، بلكه هنگام اظهار قدرت و صلابت بود و باید به جهانیان اعلام می‌شد که ما خود با آسودگی این مقصود را اراده كردیم و به سوی آن ره سپردیم.
این همه هدفمند بود تا در تاریخ روشن شود كه راه راست و اثر ایمان و معنای عزت و بزرگی چیست. امام حسین(ع) شخصاً به این مسئله به خوبی توجه داشت:  ناتوان در صحنه ظاهر نمی‌شد، بر فرزندان نمی‌گریست، و برای كشته‌شدگان مویه نمی‌كرد. در برابر دشمنان و غم ها و مصیبت ها ناتوانی نشان نمی‌داد.
لشکریان عمر سعد، اجساد ناپاک کشتگان خود را دفن کردند و اجساد امام حسین(ع) و خاندان و یارانش بر زمین ماندند.
هنگامی كه خواستند از كربلا به كوفه بروند، خاندان امام حسین(ع) را از كنار قتلگاه و كشتگان گذراندند؛ این کار را کردند تا خواسته امام حسین(ع) را بی‌اثر کنند.
امام حسین می‌خواست که در زندگی و پس از مرگش مقتدر جلوه کند، اما آنان می‌خواستند كه امام حسین را پیش و پس از مرگش ناتوان نشان دهند. می‌خواستند زنان را در برابر اجساد بیاورند، تا آنان بگریند و عجز و ضعفشان ظاهر گردد.
اربعین
این صحنه وحشتناک را تصور كنید. زنان و فرزندان را در برابر اجساد آورده‌اند، هر یك از زنان، برادر، همسر یا فرزندی در میان كشته‌شدگان دارد؛ اما گریه نمی‌كند.  آنان وظیفه داشتند كه از زینب پیروی كنند. پشت سرِ حضرت زینب(س) رفتند. زینب(س)، در جلوِ آنان به جسد پاره‌پاره امام حسی(ع) رسید، جسدی كه پوشیده از تیر و شمشیر و نیزه و سنگ بود و چیزی از آن پیدا نبود.
حضرت زین(س) آمد و بر بالای جسد امام حسین(ع) ایستاد و سنگ ها و نیزه‌ها و شمشیرها را كنار زد و جسد را با دو دست بلند كرد و گفت: خداوندا، این قربانی را از ما بپذیر.
حسین(ع) برای زینب(س) همه چیز است. بزرگان، پهلوانان و كوهها در برابر این صحنه ناتوان‌اند، اما زینب ابداً چنین نیست.
با این سخن، حضرت زینب(س) اعلام داشت كه این كار به اراده و خواست خود ما بوده است، نه اینكه بر ما تحمیل شده باشد. آنچه به دست آوردیم نتیجه خواستِ و اراده خود ماست. ما حسین(ع) را برای دین خدا قربانی كردیم و از خدا می‌خواهیم كه این قربانی را از ما بپذیرد.
جز این هیچ چیز مهم نیست. چنانكه در مجلس ابن زیاد، وقتی که از او پرسید: کار خدا را با برادرت چگونه یافتی؟ گفت: به خدا سوگند، جز نیکی ندیدم. آنان مردانی بودند که خداوند مرگ را برایشان مقدّر کرده بود و آنان به سوی آرامگاهشان شتافتند.
مردم خوارج را وسیله هرج و مرج می‌دانستند. از این رو، ممكن نبود كسی خوارج را دوست بدارد. وقتی گفته می‌شد خوارج، همه‌چیز پایان‌یافته تلقی می‌شد. این سخن وسیله تبلیغات و پنهان‌کاری و دور ساختن مناقشه از مراکز اسلامی بود. اما زینب(س) این توطئه‌ها را خنثی كرد
بی‌شك، پس از این موضعِ حضرت زینب(س) در برابر شهادتِ سیّد الشهدا(ع)، دیگر زنان تكلیف خود را در برابر شهدای خود دانستند.  چرا كه زمان شیون و اظهارِ ناتوانی نبود، بلكه هنگام اظهار قدرت و صلابت بود و باید به جهانیان اعلام می‌شد که ما خود با آسودگی این مقصود را اراده كردیم و به سوی آن ره سپردیم.
بنابراین، نقش حضرت زینب(س)این بود كه رسالت امام حسین(ع) را در اظهار عزّت و شرافتِ نبرد، تکمیل کند.
من به مصادیق عجز و ناله امام حسین(ع) یا زنان و خاندانش اعتقادی ندارم و آن را در حکم تحریف جنبش امام حسین(ع) و رسالت او می دانم. هرگز نشانی از نشانه‌های سستی بر امام حسین(ع) و یارانش نمودار نشد. این رسالت بزرگی بود كه حسین(ع) آن را به انجام رساند و كاری بود كه حضرت زینب(س) نیز در میان زنان انجام داد.
حضرت زینب(س) رسالت روشنگری
سپس حضرت زینب(س) نقش مهم دیگری به عهده گرفت و آن خنثی کردن توطئه بنی‌امیه بود. آنان می‌خواستند امام حسین(ع) را بكشند، بی‌آنكه كسی خبردار شود. آنها می خواستند تا حسین بیرون از كوفه كشته شود و كسی آگاه نشود؛ برای همین بود كه همه مردان را كشتند. می‌گفتند در صحرا توفان ها می‌آید، شن ها را با خود می‌برد و اجساد را می‌پوشاند، و هیچ كس خبردار نخواهد شد.
سپس امور را برای مردم وارونه جلوه می‌دهند و می‌گویند: «خوارج» را كشتیم.  مردم خوارج را وسیله هرج و مرج می‌دانستند. از این رو، ممكن نبود كسی خوارج را دوست بدارد.  وقتی گفته می‌شد خوارج، همه‌چیز پایان‌یافته تلقی می‌شد. این سخن وسیله تبلیغات و پنهان‌کاری و دور ساختن مناقشه از مراکز اسلامی بود. اما زینب(س) این توطئه‌ها را خنثی كرد.
او پس از نبرد، واقعه را برای مردم در محافل اسلامی بازگو كرد. او چگونه از عهده این کار برآمد؟
كوفیان آمده بودند تا خوارج و اسرا را تماشا كنند. از شهادت امام علی(ع) بیش از بیست سال نگذشته بود و بسیاری از مردم علی(ع) را می‌شناختند. ناگهان صدای او را شنیدند و آن را به جا آوردند و دانستند كه صدا، از جنس صدای علی(ع) است. اما این صدا از كجا بر می‌آمد؟
من به مصادیق عجز و ناله امام حسین علیه السلام یا زنان و خاندانش اعتقادی ندارم و آن را در حکم تحریف جنبش امام حسین(ع) و رسالت او می دانم. هرگز نشانی از نشانه‌های سستی بر امام حسین(ع) و یارانش نمودار نشد. این رسالت بزرگی بود كه حسین(ع) آن را به انجام رساند و كاری بود كه حضرت زینب(س) نیز در میان زنان انجام داد
گفتند از بانویی است كه می گویند «خارجی» است. زمانی كه از او خواستند تا سخن بگوید، دیدند كه به زبان علی(ع) سخن می‌گوید.
در این لحظه بود كه دریافتند كسانی كه اینان را کشته‌اند، همان فرزندان شان هستند؛ آنان را فرستاده بودند تا به دین خدا یاری برسانند؛ اما آنان رفته بودند و فرزند دختر رسول خدا و خاندانش را كشته بودند.
در این هنگام، کوفیان ناله‌ها و گریه‌ها را آغاز كردند. حضرت زینب(س) برای آنان سخن گفت و مردم شیون و زاری آغاز كردند.
خلاصه آنكه با ورود زینب(س) به كوفه، ماجرا برای همه كوفیان روشن شد؛ بدین‌گونه بود که زینب(س) از شهری به شهر دیگر می‌رفت.
در هر شهری همان قصه تكرار می‌شود: زینب(س) سخن می‌گوید و مردم جمع می‌شوند و از او درباره واقعه می‌پرسند. این كار تا سرزمین شام ادامه یافت. با اولین خطبه‌ای كه حضرت زینب(س) در قصر یزید گفت، همه چیز روشن شد؛ تا جایی كه همسر یزید پافشاری كرد که زینب و خاندان امام حسین(ع) وارد قصر شوند. جنبش از خانه یزید آغاز شد. آیا یزید می‌تواند همه را بكشد؟
هر كجا كه این بانو می‌رفت، مردم را تکان می‌داد و ماجرا را بر آنان آشكار می‌کرد. در اندك زمانی، همه جهان اسلام از ماجرا آگاه شدند.
بنابراین، پس از مصیبت امام حسین(ع)، نقش قهرمانانه حضرت زینب(س) در برابر ما قرار می‌گیرد. از این رو ما این زن را بزرگ می‌داریم؛ زنی كه مردان و قهرمانان بزرگ هم نمی‌توانند مانند او عمل کنند.


منبع:باشگاه
211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین