کد خبر : ۴۲۳۶۱
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۳۹۳ - ۱۸:۲۹
به مناسبت ورود اسیران کربلا به شام

خطبه آتشين حضرت زينب،زلزله‌ای درکاخ یزید

رفتار ننگين يزيد درمجلس اسیران بهترين فرصت را برای حضرت زينب (س) به وجود آورد تا دودمان بني‏اميه را براي هميشه در تاريخ رسوا کند...
عقیق:رفتار ننگين يزيد درمجلس اسیران بهترين فرصت را برای حضرت زينب (س) به وجود آورد تا دودمان بني‏اميه را براي هميشه در تاريخ رسوا کند وصولت و قدرت توخالي و پوشالي خونخوار و ستمگر تاريخ اسلام را درهم بشکند و به همه زنان آزاده و بلکه مردان روزگار درس بدهد.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه به مناسبت ورود اسیران کربلا به شام ، خطبه آتشين حضرت زينب(س) که مردم را با جنايات دستگاه جبار بني‏اميه آشنا کرد وآثار آن‏همه تبليغات وسيع معاويه و پس از او پسرش يزيد را بکلي از بين بردمنتشر می کند.

 حضرت زينب عليها السلام درمجلس یزید درنگ را جايز ندانست و براي ايراد يک سخنراني کوبنده و مهم از جا برخاست و سخنراني ذيل را که طبرسي و ديگر محدثّان شيعه، فريد وجدي در دائرةالمعارف و صاحب کتاب بلاغات النساء و ديگر نويسندگان اهل سنت به اجمال و تفصيل و با مختصر اختلافي نقل کرده‏اند ايراد کرد.

 [ستايش خداي را که پروردگار جهانيان است و درود خدا بر محمد و همه خاندانش. براستي که خداي سبحان درست فرموده که گويد: سرانجام کساني که عمل زشت انجام داده و کاربد کرده‏اند بدانجا مي‏انجامد که آيات خداي را دروغ مي‏شمارند و آنها را مسخره و استهزا مي‏کنند.

 *چنین مپندارکه فضاي آسمان و زمين را بر ماتنگ کرده‏اي

اي يزيد!

آيا مي پنداري که اينک فضاي آسمان و زمين را بر ماتنگ کرده‏اي و ما را همانند اسيران به هر شهر و ديار سوق داده و کشانده‏اي، مانزد خدا خوار و زبون هستيم و تو در پيشگاه خدا گرامي و عزيز هستي؟ و چيره‏گيت‏ برما به‏خاطر مقامت در پيش خداست؟ و به همين جهت باد به دماغ انداخته اي و با غرور و نخوت به اطراف خود مي‏نگري و از اينکه مي‏بيني دنيا بر وفق مراد و کام توست و کارها به دلخواه تو روبه‏راه و ملک و پادشاهي بر تو صاف و هموار شده است مسرور وشادماني! اندکي آهسته‏تر و آرامتر!مگر فراموش کرده‏اي که خداي عزوجل مي‏فرمايد: {وَلايَحْسَبَنّ الَّذينَ کَفَروُا اِنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لاَِنْفُسِهِمْ اِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزدادُوا اِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ(58)} آنان‏که کافر شدند گمان نکنند مهلتي که به آنها داده‏ايم برايشان خوب است (و خير آنها را مي‏خواهيم). خير ، بلکه ما آنها را مهلت مي‏دهيم تا برگناه خود بيفزايند و عذابي خوار کننده در پيش دارند.

* آيا اين قانون عدل و انصاف است

اي پسر آزادشدگان

 آيا اين قانون عدل و انصاف است که زنان و کنيزان خود را پشت‏پرده جاي‏دهي ولي دختران رسول‏خدا را به‏صورت اسيران بدين‏سوي و آن‏سوي کشاني؟ پرده حجاب ايشان را بدري و سرورويشان را بگشايي و دشمنان ، ايشان را از شهري به‏شهري ببرند و افراد بيگانه و فرومايه چهره آنها را بنگرند؟ نه مردي براي سرپرستي آنها به‏جاي گذارده‏اي و نه حمايت‏کننده‏اي دارند! آري چگونه مي‏توان اميد عاطفه و دلسوزي داشت از کسي که جگر پاکان را بجود؟ و از دهان بيرون افکند؟ و گوشتش از خون شهيدان اسلام روييده شده‏است؟ و چگونه کسي که همواره با ديده بغض و کينه به‏ما نگاه‏مي‏کند؟ از دشمني وعداوت نسبت به ما کوتاهي کند. و آن‏وقت با کمال گستاخي (اشعار پيروزي مي‏خواني) و بي‏باکانه و بدون آن‏که عمل خود را گران بداني اجداد خود را به‏يادمي‏آوري و مي‏گويي: لَاَهلَّوُا وَ اسْتَهلُّوا فَرَحاً ثُمَّ قالُوا يا يَزيدُ لاَتُشَل‏ و اين اشعار را درحالي مي‏خواني که چوب بر دندانهاي ابي‏عبداللَّه - سيد جوانان اهل بهشت - مي‏زني؟ وچرا چنين نگويي؟ تويي که با ريختن خون فرزندان پيغمبرصلي الله عليه وآله و ستارگان خاندان عبدالمطلب زخم دل را جريحه‏دار کردي و ريشه را سوزاندي؟ اکنون بزرگان خود را صدا مي‏زني و مي‏پنداري که آنها را مي‏خواني [و از آنها آفرين مي‏خواهي؟ ]غافل از اينکه خودت نيز بزودي به‏آنها ملحق مي‏شوي و مي‏پيوندي، و آن‏وقت درآنجا آرزومي‏کني که اي‏کاش دستت خشک و زبانت لال شده بود و آنچه را گفتي نمي‏گفتي و آنچه را کردي انجام نمي‏دادي!

* نمي‏تواني نام و نشان ما را محوکني

بار خدايا! داد ما را از اينان بستان، و انتقام ما را از اين ستمگران بگير، و خشم خود را بر کساني که خون ما را ريختند و ياران ما را کشتند فروريز!

 اي يزيد!

به خدا سوگند (با اين جنايتها) تنهاپوست بدن خود را شکافتي و تنها گوشت خود را پاره‏پاره کردي، و بزودي به‏نزد رسول خداصلي الله عليه وآله درآيي درحالي‏که بارسنگين ريختن خون و هتک حرمت خاندان او و پاره‏هاي تن او را به‏گردن داري! در آن روزي که خداوند پيغمبر و فرزندان و خاندانش را کنار يکديگر جمع‏کند و پراکندگيشان را برطرف سازد و داد آنها را [از دشمنانشان] بازستاند و گمان مبر کساني که در راه خدا کشته شده‏اند مرده‏اند بلکه آنان زنده‏اند و در پيشگاه پروردگارشان روزي مي‏خورند! و همين بس‏است که حاکم (و قاضي) خداست و دادخواه محمدصلي الله عليه وآله است، و جبرئيل پشتيبان است! اين را هم بدان آن کساني هم که مقدمات اين کار را براي تو فراهم ساختند و تو را برگردن مسلمانان سوارکردند به کيفر خود خواهند رسيد و بدانند که ستمگران را کيفري بد در پيش است و خواهند فهميد کدام‏يک از شما بدبخت‏تر و کدام سپاه ضعيفتر است. اگر مصيبتهاي روزگار کار مرا به اينجا کشانيده است که ناچار شدم تو را طرف سخن خود قرار بدهم و با چون تويي گفت‏وگو کنم، با اين‏حال بدان [وقعي براي تو قايل نيستم و] قدر و مقام تو را بسيار پست مي‏دانم و بسختي تو را سرزنش و نکوهش مي‏کنم و توبيخ بسيار! اما چه کنم [که با اين‏حال] چشمها گريان و سينه‏ها [در فراق عزيزان] سوزان است [و بي‏تابي ما بدان خاطر است نه آنکه از تو ترسي در دل داشته باشيم]! آه! اين ماجرا چقدر شگفت‏انگيز است که حزب خدا به‏دست حزب شيطان و آزادشدگان کشته مي‏شوند و دستهاي شما به خون ما آغشته مي‏شود و گوشتهاي ما از دهنهاي شما مي‏ريزد. و آن بدنهاي پاک و پاکيزه را در آن بيابان سرکشي کنند، و کفتارها در خاک بغلطانند. و اگر تو کشتن و اسارت ما را امروز براي خود غنيمتي مي‏داني به همين زودي بايد غرامت سنگين اين‏کار را بپردازي، آن هنگامي‏که چيزي جز همانچه به‏دست خود پيش فرستاده‏اي نيابي و پروردگار سبحان به بندگان ستم نمي‏کند! شکوه ما تنها به خداي تعالي است و بر او اعتماد داريم! [اي يزيد!] اکنون هر نقشه و توطئه‏اي داري درباره ما انجام ده و از هر کوششي در اين‏باره فرو گذار مکن، اما به خدا سوگند [هر چه کني ]نمي‏تواني نام و نشان ما را محوکني، و سروش ما را بميراني و به حد ما نتواني رسيد و ننگ اين اعمال ننگين و ستم‏ها را نتواني شست. و بدان‏که راي و تدبيرت سست و روزگارت اندک و انگشت‏شمار و جمعيتت روبه پراکندگي است و در آن‏روز که منادي خدا فرياد زند: أَلالَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي‏الظّالِمينَ ؛ [همانا لعنت خدا برستمکاران!] با اينهمه من خداي‏را ستايش مي‏کنم که آغاز زندگي ما را سعادت و آمرزش و پايان آن‏را شهادت و رحمت قرار داد. از خداي تعالي مي‏خواهيم که پاداش نيک خود را بر شهيدان ما کامل کند، که براستي او بهترين دوست و مهربان است، و هم او ما را کافي است که بهترين مدافع و وکيل است .

*زلزله درکاخ یزید

کساني که با ادبيات عرب سروکار داشته باشند مي‏دانند که استعارات، کنايات، فصاحت و بلاغت و در عين حال شجاعت در ايراد اين خطابه به حدّي است که نمي‏توان خصوصيات آن را در الفاظ فارسي ترجمه کرد.   چنانچه گفتيم بانوي شجاع کربلا با تمام محدوديّتها و فشارهاي ناشي از آن همه مصيبت و صدمات جسمي و روحي، در اين سخنراني نسبتاً کوتاه همه چيز را گفته و به گونه‏اي حساب شده و جامع سخن‏رانده و راه هرگونه عذر و بهانه را بر دشمن خونخوار و ضدّ انسان خود بسته و خلاصه ازاين فرصت کوتاه و حسّاس، حدّاکثر استفاده را براي محکوم ساختن و کوبيدن جبّار و ياغي زمان خود کرده است. تا آنجا که در دستگاه سلطنت پسر معاويه زلزله‏اي انداخت و او را ناچار کرد تا به نحوي براي اين تنديها و افشاگريهاي دختر علي عليه السلام توجيهي بتراشد، و افکار حاضران را از تدبّر در سخنان زينب و آثار آن به سوي ديگري متوجه سازد.

* پاسخ گویی یزید به همه حق‌گويي‌هاي زينب(س)

از همين روست که مي‏گويند يزيد پاسخ همه حقگويي‌هاي زينب را با يک شعرداد و گفت: يا صَيْحَةً تُحْمَدُ مِنْ صَوائِحِ‏ ما اَهْوَنَ المَوْتَ عَلَي النَّوائِحِ‏ فريادي است شايسته که از حلقوم فريادگري بيرون آيد و تحمل مرگ بر زنان نوحه‏گر آسان نيست! وي با خواندن اين شعر مي‏خواست به‏حاضران مجلس بفهماند که سخنان تند، سرزنشها، افشاگريها و اهانتها ناشي، از احساسات قلبي و تأثرات دروني اين زن است و روي حساب و اساسي نيست اما: زينب کار خود را کرده و رسالت سنگين و پرمخاطره خود را به‏انجام رسانيده و آبروي يزيد و خاندان کثيف بني‏اميه را برده و پرده از روي جناياتشان برداشته بود به گونه‏اي که ديگر با خواندن اين شعر و امثال آن جبران نمي‏شد.

* پيشنهاد يزيد به امام زين‏ العابدين و بانوان

طولي نکشيد که يزيد ناچار شد تا از جناياتش‏ اظهار ندامت و پشيماني کند و گناه را به گردن پسر بي‏اصل و نسب زياد بيندازد و خود را در قتل  سیدالشهداءعليه السلام بي‏گناه جلوه دهد و به‏دنبال آن درصدد دلجويي و نوازش خاندان پيغمبر برآمد و از آن مصيبتها و اهانتها عذرخواهي کند تا بدين‏وسيله احساسات مردم مسلمان شام که سخت برضدّ او تحريک شده بود و بيم يک انفجار و انقلاب از اين ناحيه مي‏رفت را آرام کند از اين‏رو مي‏نويسند: يزيد،امام زين‏العابدين و بانوان را خواست و پس از عذرخواهي و اظهار ندامت و پشيماني وقايع اخير و انداختن مسؤوليّت اين حوادث به گردن پسر زياد و ديگران، به آنها پيشنهاد کرد که هم‏اکنون مي‏توانيد با کمال عزت و احترام در شام بمانيد و يا به‏شهر و موطن اصلي خود مدينه بازگرديد. خاندان پيغمبر که مي‏دانستند اين پيشنهاد يزيد جز از روي ناچاري و ترس از عکس‏العمل مردم شام صورت نگرفته است و هدفي جز عوام‌فريبي ندارد بازهم از اين فرصت کوتاه به دست آمده بهره‏برداري بيشتر کردند، و در جهت کامل کردن رسالت تاريخي خويش به او گفتند: نخست ما را آزاد بگذار تا براي کشتگان خود عزاداري کنيم، چون از روز شهادت عزيزنمان، نگذاشته‏اند براي آنها گريه کنيم و اشک بريزيم. و طبق نقلي وقتي يزيد پيشنهاد مزبور را کرد حضرت زين‏العابدين عليه السلام فرمود: من بايد در اين مورد با عمه‏ام زينب مشورت کنم چون سرپرست يتيمان و غمگسار اسيران‏ اوست.

 چون با زينب در اين باره مذاکره کرد حضرت زينب اين پيشنهاد را داد. به هر صورت بانوي شجاع و قهرمان ما در تشکيل چنين مجلسي که بطور وضوح به‏رسوايي بيشتر يزيد و بني‏اميه منجر مي‏شد و تکميل‏کننده مجلس‏ها و تبليغات و سخنرانيهاي پيشين بود، نقش اصلي و اساسي داشته است که از ديد اهل تاريخ و آگاهان پوشيده و مخفي نيست. همچنين يزيد بخوبي مي‏دانست که تشکيل چنين مجلسي به زيان او و سلطنت او تمام مي‏شود، اما چون خودش قول داده بود که با هر خواسته آنها موافقت کند، به ناچار خانه وسيعي در اختيار اهل‏بيت پيغمبر گذاشت و مراسم عزاداري امام عليه السلام در کنار قصر يزيد برپا شد.

* حضرت زينب عليها  السلام مرثيه خوان مجلس   

مرثيه خوان مجلس نيز بيشتر همان بانوي بزرگوار يعني حضرت زينب عليها  السلام بود. از جمله مرثيه‏هاي منظوم آن مخدّره در مجلس مزبور اين است: اَما شَجاکَ يا سَکَن‏ قَتْلَ الحُسَينِ وَ الحَسَن‏ ظَمآنَ مِنْ طُولِ الحَزَن‏ وَ کُلُّ وَغْدٍ ناهِلُ‏ يَقُولُ يا قَومِ اَبي‏ عَلِيٌّ البَرُّ الوَصّي‏ وَ فاطِمٌ اُمّي اَلّتي‏ لَهَا التُّقَي‏ وَ النائِلُ‏ مَنّوُاعَلَي ابنِ المُصْطَفي‏ بِشَرْبَةٍ يُحْيي‏بِها اَطفالُنا مِنَ الظَّما حَيْثُ الفُراتُ سائِلُ‏ باري با تشکيل مجلس مزبور غُلغله‏اي در شام برپا شد و زنان هاشمي و ديگران دسته دسته و گروه گروه براي‏ عرض تسليت به زينب و بازماندگان ديگر امام عليه السلام به خانه مزبور مي‏آمدند و دختر اميرالمؤمنين عليه السلام نيز جزئيات شهادت امام عليه السلام و مصايب ديگر وارد شده بر آنها را در قالب نثر و نظم براي زنان شامي تشريح مي‏کرد. اين برنامه بنابر نقلي هفت روز ادامه داشت و يزيد ناچار شد به عناوين مختلف از ادامه آن وضع جلوگيري کند، چنان که برخي گفته‏اند وسايل حرکت خاندان عصمت را به مدينه فراهم کرد و به گفته برخي خود آنها رفتن به مدينه را برماندن در شام ترجيح دادند و يزيد نيز که منتظر چنين فرصتي بود آنان را بسرعت به مدينه فرستاد.

*متن عربی خطبه حضرت زینب(س)

متن از کتاب نفس المهموم مي‏آوريم: اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبّ العالَمين وصَلّي اللَّهُ عَلي رَسولِه وَ آله اَجمَعين صَدَق اللَّهُ سُبحانه کذلک يقول: (ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذينَ اَساؤا السُؤاي اَنْ کَذَّبوُا بآياتِ‏اللَّهِ وَ کانُوا بِها يَسْتَهْزِئونَ) اَظنَنتَ يا يَزيدُ! حَيْثُ اَخَذْتَ عَلَيْنا اَقْطارَ الاَرْضِ وَ آفاقَ السَّماءِ فَاَصْبَحْنا نُساقُ کَما تُساقُ الاُساري‏ اَنَّ بِنا عَلَي‏اللَّهِ هَواناً وَ بِکَ عَلَيهِ کَرامَةْ؟ وَ اَنَّ ذلِکَ لِعَظَمِ خَطَرِکَ عِنْدَه؟ فَشَمَخْتَ بِاَنْفِکَ وَ نَظَرْتَ في عِطْفِکَ جذلانَ مَسْرُوراً حيثُ رَأَيْتَ الدُّنيا لَکَ مُسْتَوثَقةً وَ الاُمُورَ مُتَّسقةً وَ حينَ صَفالکَ مُلکُناو سُلْطانُنا فَمَهْلاً مَهْلاً اَنْسِيْتَ قَولَ اللَّهِ عَزِّوَجَلَّ: (وَ لاَيَحسبنَّ الّذينَ کَفَرُوا اَنّما نُمْلي لَهُم خَيْرٌ لاَنْفُسِهِم اِنِّما نُمْلِي لَهُمْ لَيَزْدادُوا اِثْماً وَ لَهُمْ عَذاَبٌ مُهينٌ)! اَمِن العَدلِ يا ابنَ الطُلقاءِ! تَخْديرُکَ حرائِرَکَ وَ اِمائَکَ وَ سَوقُکَ بَناتَ رَسُولِ‏اللَّهِ سَبايَا قَدْ هَتَکْتَ سُتورَهُنَّ وَ اَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُوبِهِنَّ الأَعْداءُ مِنْ بَلَدٍ اِلي بَلَدٍ وَ يَسْتَشْرِفُهُنَّ اَهْلُ الْمناهِلِ وَ المَناقِلِ وَ يَتَصَفَّحُ وُجوهَهُنَّ الْقَرِيبُ وَ الْبَعيدُ وَ الدَنيُّ وَ الشَّريفُ، لَيْسَ مَعَهُنَّ مِن رِجالِهِنَّ وَليٌّ وَ لامِنْ حُماتِهِنَّ حَمِيٌّ وَ کَيْفَ تُرتجي‏ مُراقَبَةُ مَنْ لَفَظَ فُوه اَکْبادَ الاَزکياءِو نَبَتَ لَحْمُهُ مِن دِماءِ الشُهَداءِ؟ وَ کَيْفَ يُسْتَبْطَأُ في بُغْضِنَا اَهْلَ الْبَيْتِ مَنْ نَظَر اِلَيْنا بِالْشَنَفِ وَ الشَّنآن وَ الْاِحَنِ وَ الْاَضْغان؟ ثُمَّ تَقُولُ غَيْرَ مُتَأَثِّم وَ لا مُسْتَعْظِمِ: لاَهَلّوا وَ اسْتَهَلَّوُا فَرَحاً ثُمِّ قالوُا يا يَزيدُ لاتُشَلْ؟ مُنْتَحِياً عَلي ثَنايا اَبي عَبْدِاللَّهِ سَيّدِ شِبابِ اَهْلِ الجَّنَةِ تَنکُتُها بِمِخْصَرَتِکَ. وَ کَيْفَ لاتَقُولُ ذلِکَ؟ وَ قَدْ نَکأَتِ الْقُرْحَةُ وَ اسْتَاْصَلَت الشَّأفَةُ بِاِراَقتِکَ لِدِماءِ ذُرّيَة مُحمَّدٍصلي الله عليه وآله وَ نُجومِ الْاَرْضِ مِنْ آلِ عَبدالمُطَّلِبِ وَ تَهْتِفُ بِأشياخِکَ زَعَمْتَ اَنّکَ تُنادِيهم فَلِتِردَنَّ وَشِيکاً مورِدَهُمُ وَ لَتَودِّنَ اَنَکَ شَلَلْتَ وَ بکمتَ وَ لَمْ تَکُنْ قُلْتَ ما قُلْتَ وَ فَعْلَت ما فَعَلْتَ. اَللّهُمَ خُذْ لَنا بِحَقِّنا وَ انْتَقِم مِمَّنْ ظَلَمنَا وَ اَحْلِل غَضَبکَ بِمَن سَفکَ دِماءَنا وَ قَتَل حُماتَنَ . فَواللَّهِ مافَريْتَ اِلاّجِلْدَکَ، وَ لاَحَززتَ اِلاّ لَحْمَکَ، وَ لَتَردَنَّ عَلي رَسُولِ‏اللَّهِصلي الله عليه وآله بِما تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْکِ دِماء ذُرِّيَتِهِ، وَ انْتَهَکْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ في عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتهِ حَيْثُ يَجْمَعُ اللَّهُ شَمْلَهُم وَيَلُمَّ شَعثَهُم وَ يَأخُذُ بِحَقِّهِمِ (وَ لاتَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) وَ حَسْبُکَ بِاللَّهِ حاکِماً وَ بِمُحَمَّدٍصلي الله عليه وآله خَصيماً وَ بِجبْرَئيل ظهيراً. وَ سَيَعْلَمُ مَنْ سَوَّلَ لَکَ و مَکنکَ رِقابَ الْمُسْلِمينَ بِئْسَ لِلظّالِمينَ بَدَلاً وَاَيُّکُمْ شَرٌّ مَکاناً وَ اَضعَفُ جُنْداً وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَّي اَلدِّواهِي مُخاطَبَتکَ اِنّي لَاَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ وَ اَسْتَعْظِمُ تَقْريعَکَ وَ اَسْتَکْثِرُ تَوْبيخَکَ لکِنَّ الْعُيونَ عَبْري وَ الصُدّوُرَ حرَّي‏، اَلافالعَجَبُ کُلُّ العَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اللَّهِ النّجُبَاء بِحِزْبِ الشّيْطانِ الطُّلَقاءِ فَهذهِ الْاَيدي تَنْطِفُ مِنْ دِمائِنا وَ الْاَفْواهُ تَتَحلَّبُ مِنْ لحُومِنا، وَ تِلکَ الْجُثَثُ الطَّواهِرُ الزَّواکِي تَنْتابُها اَلْعَواسِلُ وَ تَعْفِرُها اُمَّهاتُ الْفَراعِلْ. وَ لَئِن اتَّخذتَنا مَغْنَماً لَتَجِدَنا وَشِيکاً مَغْرَماً، حِيْنَ لاتَجِدُ اِلاّ ماقَدَّمَت يَداکَ (وَ مارَبُّکَ بظَلاّمٍ لِلعَبيد) فَالِي اللَّهِ الْمُشْتَکي‏ وَ عَلَيهِ المُعَوّلَ، فَکِدْکيدَکَ، واسَع سعيَکَ، وَ ناصِبْ جُهْدَکَ، فَواللَّهِ لاتَمْحُو ذِکْرنَا، وَ لاتُميتُ وَحْينَا، وَ لاتُدْرِکُ اَمَدنا، وَ لاتَرْحِضُ عَنْکَ عارَها، وَ هل رَأيُکَ اِلاّ فَنَدٌ، وَ ايَّامُکَ اِلاّعَدَدٌ، وَ جَمْعُکَ اِلاّبَدَدٌ يومَ يُنادِي الْمُنادِي اَلالَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الْظالِمينَ، فَالْحَمْدُ للَّهِ‏ِ رَبِّ الْعالَمينَ اَلَّذي خَتَم لِاَوَّلِنا بِالسَّعادَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لآخِرِنا بِالشَّهادَةِ وَ الرَّحْمَةِ، وَ نَسألُ اللَّهَ اَنْ يُکَمِّلَ لَهُمُ الثَّوابَ وَ يُوجِبَ لَهُم الْمَزيدَ وَ يَحْسُنَ عَلَينا الْخِلافَةَ اِنَّهُ رَحيمٌ وَدُودٌ حسبُنااللَّهُ وَ نِعمَ الوَکيلُ.

 

پی نوشت:
زینب عقیله بنی هاشم (سید هاشم رسولی محلاتی)
منبع:حوزه

ارسال نظر
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۶
0
0
کاش قسمت مرثیه سرایی حضرت زینب رو هم ترجمه می کردین
حسن سلیمانی کشکولی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۳۱ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
0
0
خوبه ادامه بدید انشاالله تاظهوراقا
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین