عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۲۱۰۸
تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۳
باشد تا اگر کسی روزی، فردی را در بیابان دید که نیاز به کمک دارد از یاری او حذر نکند و رسم جوانمردی از میان نرود.
عقیق:جوانی گرسنه و تشنه در بیابان می رفت که ناگهان پیرمردی را دید، آیا سراب بود؟
به او نزدیک شد، نه، واقعیت داشت. پیرمرد به او آب و غذا داد و او در کنار آتشی که پیرمرد افروخته بود تا صبح خوابید.

صبح وقتی که پیرمرد بیدار شد، مرد جوان و اسب خویش را ندید. به اطراف نگاه کرد. مرد جوان را دید که سوار بر اسب او در حال دور شدن است. او را صدا زد و گفت: « از تو خواهشی دارم.»
جوان گفت: بگو.
لطفا در مورد این ماجرا با کسی سخن مگو.
جوان گفت: تو به من آب و غذا دادی شب را در کنار آتشی که افروخته بودی به روز کردم، اما خواستت تنها این است که درباره ی این موضوع با کسی صحبت نکنم.
پیرمرد با نگاهی تلخ به او پاسخ داد:
« باشد تا اگر کسی روزی، فردی را در بیابان دید که نیاز به کمک دارد از یاری او حذر نکند و رسم جوانمردی از میان نرود.»

ابوالحسن خرقانی می گوید: مردمان سه گروهند: یکی نا آزرده ای تو را آزارد، یکی بیازاری، بیازارد و یکی که بیازاری نیازارد.


پی نوشت:
عالمی دیگر بباید ساخت و زنو آدمی،ص۲۱
منبع:افکار

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین