به روضه عشق خوش آمدید؛
اینجا اشکهای ساده دستت را میگیرند
روضه، شاید همان جایی است که با یک استکان چای و خرما، تو را به میان خیمههای یک دشت میبرد و از بندهای نامریی دنیایی که بهشت نیست، دور میسازد.
عقیق: شاید جایی است با شمعهای سفید روشن که به روح خسته ات زیبایی میبخشد... به رؤیاهایی که شال سیاه انداخته اند و از تب میسوزند، اما لحظه ای «عطشان حسین» از لبانشان فرو نمی افتد.روضه، شاید درمان قلبی است که دردها به آن سرازیر شدهاند و در آن رخت میشویند... جایی که سفرههای سبز «یا حسین(ع)» و «یا قمربنی هاشم(ع)» دارد و مداحانی که با ناله، مقتل و زیارت عاشورا میخوانند و سخن از زلف خونین یار میگویند. از ظهر عاشورا و از شام غریبان.آنجاست که بوی اشک و گلاب میدهد و صدای سلام و صلوات. شاید سفر به کربلا مدام در این خانهها و اتاقها اتفاق میافتد، سفر به مرثیهای که اهل دل، هربار آن را دلشکسته تر برسر و سینه میکوبند .شبیه ریسمان است این روضه ها... وقتی یک به یک دردهای کربلا را به جان میخری و اشک میشوی. وقتی در تاریکی دنیا، گوشه ای مینشینی و از مصایب اهل بیت یاد میکنی .حالت انگار عوض میشود با این ریسمان نوری که از آسمان میآید، با جماعت سیاه پوشی که همسفران محزون تو در «غریب حسین(ع)»های این محفل اند .انگار «مظلوم فاطمه(س)» را که با ارادت در این روضه ها صدا میکنی، مقدس ترین احساس حزن به سراغت میآید که شبیه به دعوت شدن به مجلس عشق است .آن وقت اشکهای ساده، دستت را میگیرند و تمام روضه ها و دعاها به دادت میرسند . شاید روضه، رفتن به همان جایی است که یادت میدهند خود را برای سربازی صاحب الزمان(عج) ادب کنی و نفسی از عاشقی غفلت نورزی . از کربلایی که حسین(ع) و زینب(س) و ابوالفضل(ع) و حُر دارد...منبع:قدس211008