قصیده عطش سعیدیراد برای محرم
گمان مبر که در آن سرخی غروب و عطش/ رسیده است به پایانِ داستان آتش
عبدالرحیم سعیدی راد از شاعران کشورمان همزمان با روزهای سوگواری اباعبدالله الحسین(ع) و یاران شهیدش شعر جدیدی سروده است.
عقیق:عبدالرحیم سعیدی راد از شاعران کشورمان همزمان با روزهای سوگواری اباعبدالله الحسین(ع) و یاران شهیدش شعر جدیدی سروده است. این قصیده که برای انتشار در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفته، به شرح زیر است:
هنوز میچکد از چشم آسمان آتش
زمین و هر چه در آن میکشد فغان آتش
صدای طبل عزا بین کوچه میپیچد
دوباره سنج و دهل بسته بر دهان آتش
صدای شیون شمشیر میرسد بر گوش
میان معرکه برپاست بیگمان آتش
فغان و آه بلند است و العطش جاری
به جان خسته دلان بانگ: الامان آتش!
کنار علقمه افتاده دست ساقیِ مست
کنار خیمه ولی، آه، ارغوان، آتش
چقدر شکوه کند رود، با لبی تشنه
چقدر گریه کند مشکِ بی زبان آتش
گلوی کودک شش ماهه ای غزلخوان شد
دمیکه تیر، به خون خفت و شد کمان آتش
کسی ندیده چنین رسم میهمانداری
کسی نداده چنین دست میهمان آتش
چه شعلهها که به پاهای کودکان پیچید
چه زخمها که چنین میزند به جان آتش
چه کرده شمر به گودال قتلگاه مگر
که ناگهان شده دلهای شیعیان آتش
مگر چه آمده بر نعشهای در گودال
که شعله میکشد از عمق استخوان آتش
صدای نالهای از عرش میرسد بر گوش
رسیده است مگر تا به کهکشان آتش؟
گمان مبر که در آن سرخی غروب و عطش
رسیده است به پایانِ داستان آتش
چهها گذشت بر آن کاروان نیزه و سر
گذشته است گمانم، ز هفت خوان آتش
چهها گذشت به بانوی صبر و بی تابی
دمی که داشت به لب چوب خیزران آتش
بپاست خطبه آتش میان کاخ یزید
تمام شام بلا سوخت از همان آتش
منبع:فارس
211008