کد خبر : ۴۰۸۲۳
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۹۳ - ۱۹:۱۱

پاداش خدمتگزاران مجلس امام حسین(ع)

کسی که در عزای ما بگرید و از مالش در عزای حسین صرف کند و در غم او بیخوابی کشیده و در حاجت عزادارانش بکوشد و در راه او تشنگان را آب دهد و به دشمنانش لعنت کند پاداشش بهشت است.
عقیق:یکی از اموری که دارای ثواب و پاداش بی مانندی می باشد، خدمت در برپایی مراسم عزای سید و سالار شهیدان عالم حضرت سیدالشهدا (عَلیه السَلام) می باشد؛ چنانچه در این باره روایت شده است که مردی از اهالی بحرین بیان داشته است: من خیلی راغب شنیدن مراثی امام حسین (ع) بودم، شب و روز در مجالس سوگواری آن حضرت شرکت می کردم و هیچ امری نمی توانست مرا از رفتن به مجالس عزای اباعبدالله باز دارد یک سال شب نهم محرم، آنقدر در مصیبت آن حضرت گریستم که خسته شده و در کناری نشستم، خواب چشمانم را فرا گرفت و در خواب دیدم که در باغ بزرگی مثل باغ های بهشت قرار دارم و انواع و اقسام درختان دیده می شود و مرغان بر سر شاخه ها مانند مادر بچه مرده نوحه می کنند!

گفتم: سبحان الله این مرغان چرا اینطور ناله می کنند؟!

با خود گفتم:این ناله ها نیست مگر به خاطر مولایم حسین(ع). به ناگاه صدای گریه ای شدید به گوشم رسید که نزدیک بود دلم شکافته شود. چند قدم به دنبال صدای گریه رفتم، کنار حوضی رسیدم دیدم بانویی کنار حوض نشسته پیراهن سفید پاره پاره ای در دست دارد و خون آن را می شوید! و به آثار جراحات نگاه می کند و می گرید چنانکه نزدیک است از گریه اش آسمان منشق شود و بر زمین فرود آید!

می گفت: پدرجان ببین این امت با ما چه کردند؟ تا من به دنیا بودم حق مرا ضایع کردند و پهلویم را شکستند و ارث مرا گرفتند سپس مصائب ابن عمش را بیان داشت تا آنجا که گفت: این ها بس نبود که حسینم را کشتند. بعد فرمود: فرزندم چرا از نام خود خبر ندادی؟ شاید جد و پدر تو را نمی شناختند که با لب تشنه شهیدت کردند؟! ناگاه در طرف مشرق بدن بی سری را دیدم که می گفت: به حق خودت مادرجان من جد و پدر خودم را معرفی کردم مقام مرا ملاحظه نکردند، آب فرات را به رویم بستند، خود و اهل بیتم را تشنه گذاشتند!

من قدم پیش نهاده و سلام کرده و عرضه داشتم این پیراهن پاره پاره و خونین و این بدن بی سر کیست؟!

ناله ای جانسوز از دل برآورد و فرمود: من مادر این شهید مظلومم، من دختر پیغمبر این امتم، من مادر حسینم که امت جدش او را کشتند و ناگاه دیدم که بانوان چندی سر از جانب درختان مانند آفتابی که طلوع کند مویه کنان آمده و اطراف آن بدن بی سر نشستند. من از پیراهنی که آن بانو می شست سؤال کردم، فرمود: پیراهن پسرم حسین است که در روز عاشورا پوشیده بوده.

گفتم: با آن چکار می کنی؟

فرمود: این پیراهن وسیله ی گریه ی من است تا روزی که آن را در دست گرفته و در عرصه محشر بایستم و به پروردگارم از ستم بنی امیه شکوه کنم و خدا از خشم من خشمگین خواهد شد و همه ظالمان به خانواده ی ما را جمع خواهد کرد و زبانه آتش آن ها را فرا گیرد.

عرض کردم ای سیده: پدرم نوحه خوان فرزندت حسین بود خدا با او چه کرد؟ فرمودند: کاخی در مقابل کاخ های ما دارد عرض کردم: کسی که در عزای شما بگرید و از مالش در عزای حسین صرف کند و در غم او بیخوابی کشیده و در حاجت عزادارانش بکوشد و در راه او تشنگان را آب دهد و به دشمنانش لعنت کند چیست؟ فرمودند: بهشت است. همه ی این کارها کمک به ماست و مژده و بشارت بده به کسانی که به این امور مشغولند که در بهشت همسایه ی ما خواهند بود به حق پدرم و همسرم و فرزندم که روز قیامت تا کودکی از آن ها بیرون باشد به بهشت نخواهم رفت و این پیغام را به آن ها برسان.



پی نوشت ها:
۱-دارالسلام، ترجمه کمره ای، ج۲: ۱۹۰.
سید رضا حسینی الازری، ۷۲ داستان از شفاعت امام حسین (ع): ۹۲-۹۳.
منبع:فارس


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین