۰۸ دی ۱۴۰۳ ۲۷ جمادی الثانی ۱۴۴۶ - ۵۸ : ۱۰
عقیق: یکی از مواردی که همواره درباره آن بحثهایی بود، مقتلخوانی امام حسین(ع) و واقعه جانسوز کربلاست. در همین زمینه و نیز ابعاد مظلومیت امام حسین(ع) گفتوگویی ویژه داشتیم با آیتا... سید محمد یثربی که ایشان با بزرگواری بسیار پاسخ گفتند:
سابقه مقتلخوانی به چه زمانی باز می گردد؟
- مقتلخوانی سابقه دیرینهای دارد که به ظهر روز عاشورا برمیگردد. حضرت زینب(س) در روز عاشورا، مقتلخوانی را در مظلومیت حضرت سیدالشهدا(ع) آغاز کردند. سپس در مجالس عبیدا... بن زیاد و یزید در کوفه و شام، وقایع کربلا را تشریح و مردم را به گریه و زاری وادار نمودند.
همچنین منش و گفتار حضرت امام سجاد(ع) در مواقف مختلف، بیانگر احیای وقایع جانسوز روز عاشورا است.
نقل میکنند حضرت امام زین العابدین(ع) زمانی که آب یا طفل شیرخواری را میدیدند گریه میکردند یا زمانی که میدیدند گوسفندی ذبح میشود به یاد وقایع کربلا میافتادند و اشک میریختند؛ تا جایی که ابوحمزه ثمالی به ایشان(ع) فرمودند: مظلومیت و شهادت در خاندان شما امری بیسابقه نبوده است، پس گریه و جزع فراوان شما برای چیست؟ حضرت(ع) در پاسخ، وقایع جانسوز کربلا را بازگو نموده و فرمودند: اگر قتل و شهادت عادت ماست، اما اسارت خاندان رسولخدا(ص) امر بدیع و جدیدی به شمار میرود. مقتل خوانی تا عصر حضرت امام محمد باقر(ع) ادامه داشت و در مجالسی که مؤمنان و شیعیان ایشان حضور داشتند شاعرانی همچون کمیت ، مقتل حضرت سیدالشهدا(ع) را میخواندند و حاضران مجلس اشک میریختند. در عصر حضرت امام صادق(ع) نیز این سنت حسنه تداوم یافت. عبدا... بن سنان میگوید:
«من در روز عاشورا به حضور حضرت امام صادق(ع) مشرف شدم و آن بزرگوار را دیدم که چهره شأن تغییر نموده و محزون هستند و اشکهایشان از چشمان ایشان(ع) فرو می ریزد، عرض کردم: ای پسر رسول خدا (ص)! برای چه گریانی؟ خداوند چشمان شما را گریان نکند! حضرت(ع) فرمودند: آیا نمیدانی که حضرت حسین بن علی(ع) در چنین روزی دچار مصیبت گردیدند».(بحارالأنوار، جلد 45، صفحه 63)
در مورد حضرت امام کاظم(ع) نقل میکنند هیچ فردی ایشان را در ایام محرم خندان ندیده است. در عصر حضرت امام رضا(ع) که شرایط اجتماعی نسبت به گذشته مساعد بود، مقتلخوانی فراوانی از ایشان همانند روایت «ریان بن شبیب» نقل شده است؛ نمونه دیگر، اشعاری که دعبل در حضور حضرت امام رضا(ع) در مناقب حضرت سیدالشهدا(ع) سروده است. در زمان حیات حضرت امام هادی(ع)، ایشان نیز اصرار فراوانی بر احیای سنت مقتلخوانی داشتند؛ تا جایی که حضرت، نذر کردند در صورت بهبود کسالت شان به زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) بروند.
این سنت تا زمان حضرت بقيه ا...(عج) تداوم پیدا کرد و به ایشان زیارتی به نام زیارت ناحیه مقدسه نسبت داده شده است که خود مقتلی کامل و جامع است. در این زیارت، عمده وقایع روز عاشورا و نامهای شهدای خاندان بنی هاشم و اصحاب حضرت سیدالشهدا(ع) ذکر شده است.
بنابراین، معصومین(ع) تلاش فراوانی نمودهاند تا وقایع عاشورا از اذهان مردم پاک نشود و این سنت تداوم داشته باشد. پس از زمان حیات حضرات معصومین(ع) و در عصر غیبت حضرت امام زمان(عج) مقتلخوانی جزو سنتهای رایج و شایع در بین علما و دانشمندان بوده است؛ بویژه زمانی که دیالمه موفق شدند پایتخت حکومت(بغداد) را تصرف کنند، مسأله تعطیلی بازار در روز عاشورا و اقامه عزای حضرت سیدالشهدا(ع) به سنتی حسنه تبدیل شده بود و بتدریج مقتلخوانی حضرت سیدالشهدا (ع) موجب اشتغال افراد خاصی شده بود تا این سنت را محافظت کنند. سپس مجالس مقتلخوانی، در محافل و منازل علمای دین بر پا میشد و در کتابهایشان، وقایع روز عاشورا را بیان میکردند. مرحوم شیخ مفید( قدسسره) در کتاب «ارشاد» بخش عمدهای از وقایع عاشورا را بیان نموده است؛ همچنین سیدمرتضی و سید رضی، قصیدههایی در رثای وقایع عاشورا سروده و در کتابهایشان ذکر کردند.
بنابراین، سابقه مقتلخوانی بسیار روشن و چشمگیر بوده و به صورت یک سنت در میان علمای شیعه وجود داشت. عمدهترین و مهمترین دلیل برای خواندن مقتل سیدالشهدا(ع) این است که واقعه عاشورا فراموش نشود و در قرون آینده نیز نام و یاد حضرت امام حسین(ع) باقی بماند.
سند کدام یک از کتابها، معتبرتر است؟
- کتابهای تاریخی معمولاً تحت نظر حاکمان وقت یا عوامل آنان تدوین شده است. بدیهی است که حکومتهایی همانند حکومت بنیامیه و بنیعباس علاوه بر اینکه مدافع اهل بیت (ع) نبودند؛ به دشمنی با ایشان نیز میپرداختند؛ بنابراین مورخان زیر سلطه حاکمان دست به قلم می شده و به تدوین وقایع تاریخی اهتمام می ورزیدند. قدیمی ترین مقتلی که امروز وجود دارد، «مقتل ابی مخنف» است . متأسفانه به دلیل عدم نگهداری از محتوای مواریث و کتابهای قدیمی، اصل این مقتل در دسترس نیست. آنچه امروزه به عنوان «مقتل ابی مخنف» موجود می باشد، بخش هایی است که از طبری یا ابن اثیر نقل شده است. حال آیا طبری یا ابن اثیر، بدون تصرف و کم و زیاد، محتوای مقتل ابی مخنف را در کتاب هایشان نقل کردند یاخیر، مشخص نیست؟ بنابراین، این کتاب برگرفته از کتابهای اهل سنت است و همین اندازه که آنان به وقوع حادثه جانسوز عاشورا اقرار و اذعان کردند، قابل اعتنا و احترام است.
بعضی افراد می گویند باید مقاتل به صورت مکتوب و دارای شهرت و اعتبار باشد. در پاسخ به این افراد باید گفته شود هیچ یک از نویسندگان مقاتل در روز عاشورا حاضر نبودند و فقط به نقل از دیگران به صورت شفاهی اعتماد و در کتابهایشان ذکر میکردند. زمان وفات ابی مخنف که اولین مقتل را در مورد وقایع جانسوز کربلا نوشته است، سال 157 هـ.ق میباشد؛ بنابراین وی، وقایع عاشورا را در زمان حیات خود درک نکرده است. آنچه در مقتل خود ثبت نموده است به نقل از دیگران و اعتماد او به گفتار دیگران است. اما معلوم نیست کسانی که ابومخنف از آنها نقل نموده است، ثقه و مورد اعتماد بوده اند یا خیر. از طرفی به دلیل اینکه فاصله زمانی طبری و ابن اثیر(نقلکنندگان کتاب مقتل ابی مخنف) با ابی مخنف زیاد بوده است، نمیتوان به نقل این افراد اعتماد نمود. اما در عین حال چارهای جز اعتماد کردن به آنان نداریم. ابیمخنف به دلیل موانعی که برای ثبت و ذکر کتبی مقاتل وجود داشت، به نقل شفاهی از دیگران اعتماد نمود؛ بنابراین، باید به نقل راویان و بیان تاریخ شفاهی اعتماد کنیم. اعتماد به تاریخ شفاهی، باعث می شود مطالبی از نسلی به نسلهای آینده منتقل شود. بر همین مبنا، میتوان به کتابهای مقاتل دیگران؛ همچون مقتل لهوف(سید بن طاووس)، مثیرالأحزان، مقاتل الطالبین اعتماد کرد؛ زیرا نویسندگان این کتابها، انسانهای موثقى بودند و از روى هواهاى نفسانى چيزى را جعل و نقل نمىکردند. اين افراد به مشهوراتى كه در بين مردم به صورتى شفاهى رايج بوده، اعتماد مىنموده و در كتابهايشان مكتوب مىكردند. لذا هيچ دليلى بر ضعف اين مقاتل نداريم، تا مطالب آن را مورد نقد و بررسى قرار دهيم؛ زيرا در زمان حيات نويسندگان آنها، موانع جدى براى ثبت و ضبط مطالب وجود داشته است. به عنوان نمونه، كسى كه مقدمه صحيفه سجاديه را مطالعه كند، به دشوارى و مشقت كتابت اين ادعيه پى مىبرد؛ زيرا وقتى به فضاى حاكم در آن زمان رجوع مىكنيم، می بینیم كتابت اين كتابها، عملى بسيار دشوار بوده است و تمام افراد نمىتوانستند به جرگه نويسندگان بپيوندند. به دليل اينكه بسيارى از مطالب به صورت شفاهى دست به دست مىشد و به کتابت در نمی آمد، با وفات صاحبان آن، اين مطالب نيز مدفون مىشده است.
نقل واقعه كربلا مثل مطالب فقهى يا اصولى نيست كه نیازمند سند صحیح اصطلاحی باشد. بر اساس مبنايى كه گفته شد، مطالب مقاتل ديگر مثل روضه الشهدا، روضه الواعظين و اسرار الشهاده مورد اعتماد قرار مىگيرد؛ زيرا در خلوص و ديانت و فقاهتِ بعضی از نويسندگان اين كتاب ها، هيچ ترديدى وجود ندارد. زيرا آنان مشهوراتى را كه در بين مردم رواج داشته، ثبت و ضبط نمودند و مردم نيز اين مطالب را به صورت شفاهى از نسلهاى قبل گرفته بودند.
نكته مهم ديگر اين است که اگر محتوای مقاتل با شخصيت حضرات معصومين(ع) و جايگاه والاى مقام عصمت سازگار نباشد، قابل پذيرش نيست. همچنين، در نقل تاریخ و به طور خاص در مورد مقاتل، دقتهای عقلانی کاربرد و جایگاه خاصی ندارد؛ زيرا اگر صحت و سقم وقايع تاريخى را با موازين و دقتهای عقلى محاسبه كنيم، اصل واقعه عاشورا نیز قابل پذیرش نخواهد بود. عقل نمىپذيرد كه جمعيتى حدود 100 نفر با لشكر 30هزار نفرى بجنگند، اما در عين حال اين حادثه در تاریخ اتفاق افتاده است.
بعضى افراد مىخواهند واقعه عاشورا را طبق معيارهاى عقلى بسنجند. نتيجه اين نوع نگرش اين است كه يا مىخواهند بنىاميه را از انجام اين واقعه هولناك تطهير كنند يا با نفى اين قضايا، چيزى به ساحت ائمه اطهار(ع) اضافه نمايند. در جواب بايد گفت با نفى كردن اين مسائل، نه چيزى به ساحت حضرات معصومين(ع) اضافه مىشود و نه وحشىگرىهاى بنىاميه در واقعه كربلا از تاريخ پاك مىشود. اشعار حماسى كه در كتابهاى قدیمی شيعه وجود دارد، حاكى از آن است که بنی امیه بدترين جنايات را مرتكب شدند و بر اجساد شهدا اسب تاختند.
ابعاد مختلف مظلوميت امام حسين(ع) را توضيح دهيد و اينكه چرا صفت «مظلوم» براي ايشان به كار ميرود؟
- معيار براى تشخيص و شناسايى ظالم و مظلوم اين است كه اگر كسى حقوق فردى يا اجتماعى را از شخصى سلب كند، او ظالم و كسى كه حقوقش ممنوع شده است، مظلوم مىباشد. با اين تعريف، به خوبى مظلوميت حضرت سيدالشهدا(ع) آشكار مىشود؛ زيرا ايشان و ديگر ائمه اطهار(ع) از حقوق شخصىشان محروم بودند، چه برسد به حقوقی كه خداوند متعال به عنوان افراد برگزيده براى ايشان در نظر گرفته بود. به همين دليل در اغلب زيارات، ظالمين آل محمد را لعن مىكنيم بويژه در زيارت صحيح السند عاشورا آمده است. «اللهمّ العن اوّل ظالمٍ ظلم حقّ محمد وآل محمد وآخر تابع له على ذلك».
بنابراين، مظلوميت، مخصوص حضرت سيدالشهدا(ع) نبوده است بلكه تمام خاندان رسول خدا (ص) مورد ظلم و ستم قرار گرفتند. البته ويژگى خاصّى كه حضرت سيدالشهدا(ع) را از ديگر حضرات معصومين(ع) ممتاز مىسازد، به نحوه شهادت ايشان و برخورد آن جماعت درندهخو و وحشى برمىگردد كه براى رسيدن به اموال ناچيزى، تمام معيارهاى اخلاقی و انسانی را زير پاگذاشتند. لذا در اغلب زيارتهای مخصوص حضرت اباعبدا... الحسين(ع) مىخوانيم: «أيّها المظلوم ، يابن المظلوم ، لعن ا... اُمّه قتلتك وظلمتك».
حضرت امام صادق(ع) مىفرمايند: «روزى از عيد مسلمين همچون قربان و فطر نيست كه بيايد و در آن روز مصيبت اهل بيت علیهمالسلام تازه نشود زيرا آنان مىبينند كه حقشان در دست ديگران است».(وسائل الشيعه ، جلد 7 ، أبواب صلاه العيد ، باب 31 ، حديث 1 ، صفحه 475)
فلسفه گريستن بر امام حسين(ع) چيست؟ چرا به گريستن در ماه محرم و بر امام حسين (ع) توصيه شده است؟
- گريه براى مظلوميت حضرت سيدالشهدا(ع) به زمان حضرت آدم(ع) باز مىگردد. در روايات آمده است كه اول مقتل خوان حضرت سیدالشهدا(ع)، جبرئيل بوده است و حضرت آدم و حضرت حوا براى مصيبتهاى حضرت اباعبدا...(ع) اشك ريختند. (بحارالأنوار، جلد 44، صفحه 245، حدیث 44) علاوه بر ایشان حضرت نوح و حضرت ابراهيم نیز با شنيدن مصائب حضرت امام حسين(ع) گريستند. بنابراين، گريه كردن شيعيان براى حضرت اباعبدا...(ع) بعد از روز عاشورا امرى بديع و نو نبوده است.
حضرت امام صادق(ع) مىفرمايند:«هر نوع گريه و ضجهاى كراهت دارد غير از گريه و ضجّه براى حضرت امام حسين(ع)». (وسائل الشيعه ، جلد 3 ، صفحه 282)
بنابراين، اولين ثمره در اشك ريختن بر حضرت سيدالشهدا(ع) احياى امر اهل بيت(ع) مىباشد.
ثمره دوم: اشك و جزع مصداق تولى اهل بيت(ع) و اظهار تبرى و بيزارى از دشمنان اهل بيت(ع) مىباشد؛ زيرا گريستن نوعى فرياد بر سر مشركين و ظالمينى است كه بر حق اين خاندان ظلم كردند. نواصب و وهابيت از بر پا كردن مجالس روضه، اظهار ترس مىكنند و روز عاشورا را جشن مىگيرند تا اينكه اين واقعه فراموش شود، فراموش شدن اين واقعه يعنى فراموش شدن كسانى كه به حق اين خاندان ظلم و خيانت كردند. اما شيعيان معتقدند تولى و ولايت، بدون تبرى و بيزارى كامل نمىشود.
ثمره سوم : نصرت و يارى كردن به مكتب اسلام و معارف اهل بيت(ع) است. حضرت اميرالمومنين على(ع) مىفرمايند : «خداوند تبارك و تعالى متوجه زمين شد و ما را انتخاب نمود و شيعيانى براى ما برگزيد كه ما را يارى مىكنند. براى شادمانی ما خوشحالاند و براى غم ما غمگین مىگردند. جان و مال خود را در راه ما مىبخشند. ايشان از ما مىباشند و به سوى ما باز خواهند گشت». (بحارالأنوار ، جلد 10 ، صفحه 114)
طبق این روایت، يكى از مصاديق يارى كردن به اهل بيت(ع) اظهار شادى در هنگام شادى ايشان و اظهار غم و اندوه در ماتم ايشان مىباشد.
ثمره چهارم : حضرات معصومين(ع) صاحبان حق بر شيعيان مىباشند و حقوق صاحب حق بايد ادا شود. شيعيان با اشك و گريه، اداى اين حق عظيم را بجا مىآورند . حضرت امام صادق(ع) مىفرمايند:
«هيچ شخصى براى حضرت امام حسين(ع) گريه نمىكند، مگر اينكه به حضرت فاطمه عليهاالسلام خواهد رسيد و ایشان را خوشحال مىكند و همچنين به رسول خدا (ص) مىرسد و اين شخص گريان، حق ما را ادا خواهد كرد». (بحارالأنوار ، جلد 45 ، صفحه 207)
ثمره پنجم: شيعيان با گريه بر مصيبتهاى حضرت سيدالشهدا(ع)، فرمان خداوند را عمل مىكنند. پروردگار متعال در قرآن مىفرمايد: «بگو من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىكنم جز دوست داشتن نزديكانم (اهل بيتم)». (سوره شورى، آيه 23)
مودت و محبت از امور باطنى است و اين امور براى آشكار شدن به واسطهای مادی نیاز دارد . انسان با اشك ريختن، مودت و دوستى قلبى خود را به حضرات معصومين(ع) آشکار می سازد. امام سجاد(ع) مىفرمايند: «هر گاه چشم مؤمنى براى شهادت حضرت امام حسين(ع) به قدرى پر از اشك شود كه به گونههاى صورتش بچكد، خدا او را دائم در غرفههاى بهشتى جاى خواهد داد . هر مؤمنى كه چشمش براى آن اذيتهايى كه در دنيا به ما اهل بیت رسيده، به قدرى پر از اشك شود كه به گونههاى صورت وى برسد خدا او را در جايگاه صداقت در بهشت جاى خواهد داد». (بحارالأنوار، جلد 44، صفحه 281)
منبع:قدس
211008