۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۲ : ۰۸
عقیق:آيات
متعدد و روايات مختلفى حاكى از اعتبار عصمت امام است كه اكنون به بررسى برخى از
آنها مى پردازيم.
«وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ
فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي
قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ بياد آور هنگامى كه خداوند ابراهيم را به
امورى چند امتحان فرمود و او همه را به جاى آورد. خدا به او گفت: من تو را به پيشوايى
خلق برگزينم. ابراهيم عرض كرد: اين پيشوايى را به فرزندان من نيز عطا خواهى كرد؟
فرمود: عهد من هرگز به مردم ستمكار نمى رسد.»1
شيعه كه نصب امام را از جانب خدا با نص، واجب مى داند،
امامت، عهد خداست و عصمت، با اين آيه ثابت مى شود.چرا که خداوند تبارك و تعالى
ابا دارد كه اين مقام منيع را به كسى بدهد كه ملكه عصمت در او رسوخ نكرده و صدور
معصيت از او ممكن باشد. 2
علامه طباطبايى (رحمه اللّه علیه ) درتفسیر این آیه مى
فرمايند:
شخصى از يكى از اساتيد ما پرسيد: به چه بيانى اين آيه بر
عصمت امام دلالت دارد؟
او در جواب فرمود: مردم به حكم عقل، از يكى از چهار قسم بيرون
نيستند و قسم پنجمى هم براى اين تقسيم نيست؛ يا در تمام عمر، ظالمند و يا در تمام
عمر، ظالم نيستند، يا در اول عمر، ظالم و در آخر، توبه كارند و يا بالعكس، در اول،
صالح و در آخر، ظالمند. ابراهيم عليه السّلام شأنش اجلّ از اين است كه از خداى
تعالى درخواست كند كه مقام امامت را به دسته اول و چهارم از ذريه اش بدهد. پس به
طور قطع، دعاى ابراهيم عليه السّلام شامل حال اين دو دسته نيست. باقى مى ماند دوم
و سوم؛ يعنى آن كسى كه در تمامى عمرش ظلم نمى كند و كسى كه اگر در اول عمر، ظلم
كرد، در آخر، توبه كرده است. از اين دو قسم خدا قسم دوم را نفى كرده، باقى مى
ماند يك قسم و آن كسى است كه در تمامى عمرش، هيچ ظلمى مرتكب نشده است.
پس، از چهار قسم بالا، دو قسمش را ابراهيم عليه السّلام
از خدا نخواست و از دو قسمى كه خواست، يك قسمش مستجاب شد و آن، كسى است كه در
تمامى عمر، معصوم باشد. 3.
«قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: إنّى
تارك فيكم الثقلين، كتاب اللّه و عترتى، ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا و إنّهما لن
يفترقا حتّى يردا علىّ الحوض و إنّى سألت اللّه عزّ و جلّ أن لا يفرّبينهما حتّى
يوردهما علىّ الحوض؛ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمودند: من در بين
شما، دو چيز گرانبها به يادگار مى گذارم: يكى قرآن و ديگرى، عترت من است. تا
زمانى كه به اين دو تمسّك كنيد، گمراه نمى شويد و اين دو هرگز از همديگر جدا نمى
شوند تا اين كه بر سر حوض كوثر بر من وارد مى شوند و من از خدا خواستم كه بين اين
دو تا وقتى كه بر سر حوض كوثر بر من وارد مى شوند، جدايى نيندازد.»4
روايت ثقلين به طور متواتر، از شيعه و سنى نقل شده است.
از دو جمله «ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا» و جمله «إنّهما لن يفترقا» مى توان
براى عصمت، استدلال كرد؛ زيرا چنگ زدن به كتاب و عترت، براى هميشه از گمراهى،
جلوگيرى مى كند و لازمه اين، عصمت عترت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است
و همچنين، جدا نشدن و عدم افتراق از قرآن، آن هم به صورت «لن يفترقا» به معناى
عصمت آنهاست. 5
پی نوشت ها:
1-بقره،۱۲۴.
2 - رک: امامت پژوهی،ص۱۵۸و۱۵۹.
3-طباطبايى،سید محمد حسین، الميزان، ترجمه موسوى همدانى،
ج ۱،
ص ۴۱۵.
4 - مجلسی،محمد ،بحارالانوار،بیروت،موسسه الوفاء،ج۲۳،ص۱۰۸.
5 - حسین،میر سید حامد،عبقات الأنوار في إثبات
إمامة الأئمة الأطهار،بی جا، کتابخانه امیر المومنین(ع)،ج۲۰،ص۸۵.
منبع:افکار
211008