کد خبر : ۳۹۰۰۱
تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۶

شگفتا از شما كه...

نماز جماعت تمام شد . چشم ها همه به سوى او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.

عقیق:صاحب دلى،براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران ، همه او را شناختند؛ پس ، از او خواستند كه پس از نماز، بر منبر رود و پند گويد . پذيرفت .
نماز جماعت تمام شد . چشم ها همه به سوى او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت : مردم !هر كس از شما كه مى داند امروز تا شب خواهد زيست و نخواهد مرد، برخيزد!
كسى برنخاست.
گفت : حالا هر كس از شما كه خود را آماده مرگ كرده است ، برخيزد! باز كسى برنخاست.
گفت : شگفتا از شما كه به ماندن اطمينان نداريد؛ اما براى رفتن نيز آماده نيستيد!


پی نوشت:

(تذكرة الاولياء - عطار نیشابوری)

منبع:جهان

211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین