عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۸۷۹۵
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۲
کعبه دارای هندسه مقدس است؛ به آن چیزی تعلق دارد که می توان آن را هنر ازلی خواند، خانه کعبه همچون حلقه ای ارتباطی میان اسلام با ادیان ابراهیمی پیشین همچون محور است.
عقیق: از نگاه پدیدارشناسانه هندسه کعبه فراتر از یک چهارگوش است، مکعب قرار گرفته در مسجدالحرام نماد ثبات و نماد معبد چهارگوشی است که در بهشت قرار گرفته و نمایان گر هنری ازلی است. مکعب که مرتبط با مفهوم مرکز است، ترکیبی از همه فضاهاست و هریک از سطوح آن با یکی از جهات چهارگانه اوج و حضیض و چهارسمت مطابقت می کند و به تعبیر برخی از مورخان هنر در چنین حالتی اگرچه طرز قرار گرفتن کعبه کاملا با طرح مذکور تطبیق ندارد جهت کعبه اریب وار است و چهارگوشه آن و نه چهار جانب آن روبه روی چهار جهت اصلی قرار گرفته است، از آنجاکه چهارجهت اصلی در تصور اعراب به معنای چهار رکن عالم است مرکز عالم خاکی نقطه ای است که محور آسمان آن را قطع می کند.

عمل طواف به دور کعبه نیز یکی از اَشکال آن است که در اکثر اماکن مقدس قدیم دیده می شود، به منزله بازآفرینی گردش آسمان به دور محوری است که دارای مرکزیت و قطبیت است. بدیهی است این تفسیر درباره هندسه کعبه، اختصاص به نگرش اسلامی ندارد و در یک جهان بینی متعالی که همه ادیان گذشته در آن مشترک هستند، به صورت مشترک وجود دارد.

آیاتی همچون حدیث معراج، آیه الکرسی  و آیه نور و دیگر احادیث نبوی، کیهان شناسی ای را در فرهنگ اسلامی شکل می دهد که در آن روح انسانی در مرکز جهان قرار گرفته و فرشتگان پایه های عرش الهی را بر دوش می کشند و معماری قدسی همچون ساخت مسجد و سازه های آن ترسیمی از این جهان بینی اسلامی است.

گنبد نماد اصل وحدت و در سطحی پایین تر نماد روح، دیوارهای هشت وجهی نماد نظم آسمانی و پایه های چهار وجهی نماد زمین و عالم مادی است. «بوکهارت» پیرامون معماری خانه کعبه، از هندسه به کار رفته در خانه، جنبه رمزی و عرفانی ارایه می دهد. وی معتقد است که کعبه دارای هندسه مقدس است و با وجود آنکه خانه کعبه اثری هنری به معنای خاص نیست، ولی به آن چیزی تعلق دارد که می توان آن را هنر ازلی خواند، هنری که ساحت معنوی آن با رمز، تمثیل و با وحی تطبیق می کند. خانه کعبه همچون حلقه ای ارتباطی میان اسلام با ادیان ابراهیمی پیشین همچون محور و مرکزی، تمامی آنچه را که در هنر مقدس وجود دارد، در خود قرار می دهد و به یک معنا، مبنا و اصل ادیان ابراهیمی و توحیدی است.

رمزها و نمادها

یکی از ویژگی های فکری سنت گرایانی همچون «بوکهارت» اعتقاد به رمز و نماد است. از نظر او هنر دینی قالب و صورت است و رازهای دینی همیشه با رمز و نماد است. از نظر او هنر دینی قالب و صورت است و رازهای دینی همیشه با رمزها و نمادها جلوه گر می شوند، به طوری که محور و عمق حکمت اسلامی با همین راز و رمزها بیان می شوند. بوکهارت درباره جایگاه نماد می گوید: نماد ماهیتاً همواره در مرکز قرار دارد زیرا تجلی مستیم و غیرنظری واقعیت روحانی است و بدین ترتیب از مقامی مشابه با امر قدسی برخوردار است، اما این دو امری واحد نیستند.

از نظر او در هنر اسلامی، همه عالم ظاهر، رمزی از عالم باطن و معناست و هنرمند مسلمان با شکل، رنگ، حجم، فضا و تزیین می خواهند معنا را به نمایش بگذارد. در همین راستا «کومارا سوامی»، از سنت گرایان برجسته می گوید: وجود رمز عبارت است از وجود همان چیزی که رمز آن را بیان می کند، از همین رو، رمزگرایی سنتی هرگز عاری از زیبایی نیست و چون مطابق بینش روحانی جهان، زیبایی یک چیز همان شفافیت پوشش های وجودی و مادی آن چیز است. هنر واقعی زیباست زیرا حقیقی است.

بر این اساس هیچ تمایزی میان زیبایی اشیا طبیعی و زیبایی مصنوعات نیست، زیبایی  در هر دو مورد وجهه مرئی و جذاب کمال نوعی شئی است، همه اشیاء طبیعی یا مصنوع تا جایی که به راستی همان باشند که به نظر می آیند، حصه ای از زیبایی مطلق علت نخستین و صوری همه اشیا را دارند. به باور او هنر سنتی ظهوری است که از یک حقیقت ازلی که زیبایی آن با معرفت حقیقی مربوط است و اینکه حتی تقلید می بایست از یک اصل ثابت تبعیت کند و آن اصل پیش  طرح الهی است.

از این زاویه می توان دلیل زیبایی مکان های مقدس را در واقعی بودن آن جست وجو کرد چنانکه «بوکهارت» می گوید: کعبه هم مرکز است و هم اصل که دو جنبه یک حقیقت معنوی واحد را نشان می دهد، همچنانکه پوشاندن آن به منزله زنده تلقی نمودن آن است. در نگاهی کلی وی معتقد است معماری مقدس از آن رو زیباست که وابسته به مرکزی ترین کانون وظایف بشری که همانا پیوند دادن و نزدیک ساختن آسمان و زمین است.

وی همچنین خانه کعبه را مرتبط با معنویت و نسبت میان انسان با عالم فرامادی می داند که همچون تابوت سکینه در تفکر یهودیان دارای معنای رمزی است و معتقد است که اعراف برای خانه کعبه و سنگ حجرالاسود که در آن قرار گرفته بود، همان تقدس و معنویتی را قائل بودند که یهودیان برای تابوت سکینه که حامل الواح تورات بود قائل بودند.

بوکهارت درباره تقدس و معنای رمزی خانه کعبه می گوید: خداوند گویی در مرکز درک نشدنی عالم قرار است، چنان که او در درونی ترین مرکز انسان مآوی دارد. و درباره رمز مکعب بودن خانه کعبه نیز می گوید: مکعب با مفهوم مرکز ارتباط دارد، زیرا آن ترکیب متبلوری از همه فضاهاست و هریک از سطوح آن با یکی از جهات اصلی یعنی اوج و حضیض و چهار سمت مطابقت می کند.

وجه نمادین دیگر خانه کعبه مکانی شدن نمادین وحدت تاریخی ادیان ابراهیمی است زیرا خانه کعبه نوعی پیوند معنوی و تاریخی بین دو پیامبر توحیدی بزرگ حضرت ابراهیم (ع) و حضرت محمد (ص) ایجاد می کند و فاصله زمانی این دو پیامبر حدود 24 قرن است، کعبه به عنوان قبله مسلمانان زنجیره زمانی 2400 ساله دو پیامبر توحیدی است که نه تنها میان این دو دینف بلکه بین سایر ادیان الهی پیوند ایجاد می کند.

از منظر دیگر خانه کعبه، نماد تلاقی محور عمودی روح و صفحه افقی حیات انسانی است، این خانه که یک مکعب میان تهی از سنگ است، محور دنیوی کیهان شناسی اسلامی  است چنانچه تیرک چوبی یا ستون سنگی در ادیان دیگر همین نقش را ایفا می کنند.

این محور بنیادین در نظام هستی شناسی مسلمانان در رابطه با تعامل مکان قدس و اجزای درونی آن گسترش معنایی پدیده ها را پدیدار می سازد زیرا هرچیز مقدس دارای ماهیتی قدسی است، در نسبتی که با حقیقت مقدس پیدا می کند، به همین جهت است که زمان، مکان، انسان، حیوان، جماد، نبات و هرآنچه که «وجودی» پیدا می کند، دارای قابلیتی است که آن قابلیت امکان مقدس بودن اش را فراهم می کند.

پدیده مذهبی خصلت قدسی دارد و سنگ مقدس در جایگاهی که قرار می گیرد از سنگ های دیگر ممتاز و تبدیل به چیزی متبرک می شود. حجرالاسود نگین کعبه و حجراسماعیل (ع) و مقام ابراهیم(ع) در درون دایره طواف قرار می گیرند و مرکزیت پیدا می کنند. کعبه تمثیلی از نقطه (پرگار وجود) است. مکه معظمه به برکت کعبه و حضور انسان قدسی، شهر مکان مقدس است و معماری کعبه معماری قدسی است.

از دیگر وجوه برجسته و نمادین کعبه به عنوان محوری قدرتمند گردش گردش انسان ها به دور آن است، این ویژگی غیرقابل چشم پوشی به نشانه گردش و به عبارت روشن تر به وجه نمادین چرخ اشاره دارد. چرخ به طور کلی نماد جهان است و محیط پیرامونی آن باز نمود شکلی است که با پرتوافشانی کانون چرخ ایجاد می شود. در بعضی از متون چنین آمده است که محور ارابه کیهانی تنها خاصیتی جداکننده دارد که با اشغال فضای میانی، زمان و آسمان را در جای خود نگاه می دارد و در عین جدا کردن آنها از یکدیگر ، همچون یک پل، زمین و آسمان را به یکدیگر متصل می کند و گذار از یکی به دیگری را میسر می سازد. اگر دو چرخ را زمین و آسمان فرض کنیم، چرخ لاهوتی متصل گنبد در قالب بخشی از یک حجم کروی نمود می یابد در حالی که چرخ ناسوتی، مسطح است.

با این توضیح آشکار می شود که کعبه نه یک چهارگوش، بلکه نماد ثبات و نماد معبد چهارگوش است که در بهشت قرار گرفته از آنجا که چهار جهت اصلی در تصور اعراب به معنای چهار رکن عالم است، مرکز عالم خاکی نقطه ای است که محور آسمان آن را قطع می کند، همچنان که عمل طواف به دور کعبه نیز به منزله بازآفرینی گردش آسمان به دور محوری است که دارای مرکزیت و قطبیت است.

ساختار فضایی مسجدالحرام

باتوجه به مباحث مقدماتی، فضای مسجدالحرام ترکیب بسیار پیچیده ای از ویژگی های ممتاز هر یک از سه بعد و تعامل زمان با یکدیگر است که به تفکیک به آن اشاره می شود:

الف) عناصر مادی مسجدالحرام: مسجد از سازمان بسیار ساده و در عین حال پیچیده ای برخوردار است. مسجد عبارت است از یک مکعب مستطیل بلند که در این مکعب مستطیل ناودان، پرده سیاه رنگ به دور کعبه و حجرالاسود تنها زینت های آن هستند. در حیاط مسجد حجر اسماعیل به شکل یک زائده نیم دایره در  ذیل ناودان و در ساختار اصلی چاه زمزم که در حال حاضر در حاشیه حیاط به شکل شیرهای آن قرار دارد و علاوه بر کعبه به عنوان نقطه کانونی در میانه مسجد، دالانی در حاشیه مسجد که محل پیاده روی(سعی) است. حد فاصل حیاط با خیابان های اطراف شبستان هایی در دو طبقه قرار دارند. مجموعه این عناصر مادی بسیار اندک از نظر فضایی مبین مواردی است که عبارت اند از:

1) این مسجد فاقد سقف و در نتیجه جزو معابد روباز محسوب می شود.

2) این مسجد از تزئینات و هنرنمایی معروف و برجسته مسلمانان تقریبا بی بهره است. این امر در مقایسه با هنرنمایی مسلمانان در مساجدی مانند «ایاصوفیه»، مسجد جامع اصفهان، مسجد شیخ راشد در امارات و صدها مسجد حتی محلی قابل توجه است .

3) شبستان های مسجد نسبت به حیاط و کعبه دارای نقش بسیار حاشیه ای است و صرفا فضایی کارکردی محسوب می شود که آشکارا با نگاه به کعبه هدف گذاری، طراحی و ساخته شده اند، لذا مسلمانان هیچ گونه تمرکز یا توجهی به شبستان ها ندارند.

ب) تحلیل بخش مادی: مجموعه عناصر فوق به عنوان وضعیت های قابل مشاهده، تحلیل بخش مادی مسجد را بدین گونه رقم می زند:

شکل ساده خانه، یک مکعب مستطیل فاقد هرگونه عنصر یا عناصر جزئی برای توجه است در نتیجه تنها می توان به کلیت یک پارچه آن متوجه شد. مکعب مستطیل به قدری ساده است که در عین تمرکز بخشیدن به اندیشه خدا در ذهن مسلمانان مانع انطباق با ذهنیت و تجسد خداوند است.

 سادگی و فقدان عناصر جزئی به خانه محوریتی کانونی می دهد یعنی خانه هم مرکزی است که توجه را به خود جلب می کند و هم محوری است که گردش دایره وار را معنا می بخشد و پوشش سیاه خانه با محیط سفیدرنگ عمیق ترین کنتراستی است که می توان به وجود آورد. این مساله در وضعیت حضور طواف کنندگان که لباس سفید بر تن دارند مجددا در صورتی خیره کننده تر ظهور می یابد زیرا در این شکل گویی زمین در حال حرکت است. فقدان سقف و گشودگی مسجد به آسمان نیز بدان وجهی استعلایی می بخشد. یعنی بسته بودن پیرامون و محدودیت محور افقی در کنار نامحدود بودن محور عمودی، اوج بهره مندی از این ویژگی بنای مذهبی است. چنانکه همه فضاهای مشابه برای ارتقاء حس معنویت و انتقال حس تعالی به پیرامون خود تا حد ممکن سقف را مرتفع می سازند.

این ویژگی حتی در دوران قدیم که سازه های محدودکننده فعلی وجود نداشته است به دلیل محوری بودن خانه توسط کوه های پیرامونی باز هم همین بازتاب را داشته است.

ادامه دارد. . .


منبع:شبستان

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین