کد خبر : ۳۸۷۶۴
تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۳
پای درس اخلاق محمد شجاعی

حالت‌های سه‌گانه‌ انسان‌ها در مقام عبودیت

یک استاد اخلاق می‌گوید: انسان آگاه، با آغوش باز از قضاهای پروردگار استقبال نموده و با هیچ اتفاق، مصیبت و قضای سختی، به اضطراب و بی‌قراری مبتلا نمی‌شود و هرگز رابطه‌ عاشقانه‌ خود را با اِله خویش از دست نمی‌دهد.

عقیق:محمد شجاعی از اساتید اخلاق و مدیرعامل مؤسسه منتظران منجی در تازه‌ترین درس اخلاق خود با محوریت «خانواده آسمانی» به سخنرانی پرداخت که در ادامه می‌خوانیم:

شرک؛ نقطه‌ مقابل تسلیم

در جلسه‌ گذشته با استناد به فرمایشی از امام صادق (ع)، آموختیم که یکی از پایین‌ترین مراتب شرک، زیر سؤال بردن احکام و دستورات خداوند و یا به عبارت دیگر چراهایی است که در ذهن انسان در مواجهه با هر حکم و یا جریانی از جریانات ربوبی پروردگار ایجاد می‌شود. همین پایین‌ترین مرتبه شرک، فاصله‌ بسیار عمیقی میان انسان و خداوند ایجاد نموده و او را از مقام قرب الهی دور می‌کند. برای توجیه این موضوع به بررسی آیه 65 از سوره نساء که در جلسه‌ گذشته اندکی پیرامون آن سخن گفتیم، می‌پردازیم؛

«فلا و ربِّک لا یؤمنونَ، حتی یحکِّموکَ فیما شجر بینهم، ثمّ لا یجدوا فی أنفسهِم حَرَجاً ممّا قَضَیت و یُسلّموا تسلیما»؛ نه، به پروردگارت قسم، هرگز مردم ایمان نمی‌آورند، مگر آنکه در اختلافاتِ میان خود، تو را حاکم قرار دهند. و پس از حکم تو، در قلب خویش، هیچ نارضایتی نیابند و با رضایت دل تسلیم آن شوند.

ایمان به الله، مستلزم پذیرش حاکمیت، اظهار نظر و رأی متخصص معصوم است. ایمان حقیقی، زمانی در قلب انسان رسوخ نموده و تثبیت می‌شود که او در زمان اختلاف با فرد و یا گروهی به متخصص معصوم مراجعه نموده و تنها حکم او را پایان‌بخشِ این اختلاف بداند.

اگر انسان برای دستوری از دستورات خداوند، چه در ذهن و یا قلب خود، و چه بر زبان خود چرایی آورده و تسلیم احکام دین نباشد، گرفتار شرک است. البته بسیاری از انسان‌ها در ظاهر احکام الهی را رعایت می‌کنند اما در قلبشان نسبت به آن حکم، احساس نارضایتی دارند.

تمام انسان‌ها موظف به رعایت ادب و تسلیم در برابر احکام دین هستند. فراموش نکنیم که هر دستور از دستورات دین، تنها برای تشبّه انسان به الله (قربت) وضع شده است و هدف انسان نیز از اجرای احکام نباید چیزی جز این باشد.

هر نارضایتی در قلب انسان برای اجرای یک دستور، نشان می‌دهد که شخص اساساً به واسطه‌ این عمل قصد تشبّه به الله را نداشته است. زیرا وقتی انسان با عشق به هدف، کاری را آغاز می‌کند، قلباً به انجامِ آن شاد و راضی است مقام تسلیمی که مورد نظر خداوند در این آیه است، تسلیم از سر رضایت و شادیِ دل است، نه تسلیم و اطاعتی که با نارضایتیِ قلب همراه است.

حال با توجه به آنچه که تا کنون در مورد این آیه آموختیم در می‌یابیم که چرا خداوند در ابتدایِ این آیه به نام ربّ خویش سوگند خورده است. (فلا و ربّک...). او مربّی تمام انسان‌هاست و تربیت آنها را تا مقام سلطنت و پادشاهیِ بهشت بر عهده دارد. اگر انسان‌ها حقیقتاً الله را به عنوان ربّ (مربّی) خویش بپذیرند، یقین می‌یابند که تمام دستورات و تمارینِ این مربی تنها برای پرورش و تربیت روح آنها تا مقام خودش است، و دیگر در ذهن و قلب و زبانشان، جایی برای هیچ «چرایی» باقی نمی‌ماند.

باید تمام تلاشمان را به کار گیریم تا قبل از تولدمان به برزخ، حداقل این پایین‌ترین مرتبه‌ شرک را از روحمان پاک کنیم.

اعتماد به ربوبیت پروردگار

نبی اکرم (ص) می‌فرمایند:

«یا عبادالله، أنتم کالمرضی، و الله ربّ العالمین کالطّبیب. فَصلاحُ المَرضی فیما یعلمُهُ الطبیب و یدبرهُ، لا فیما یشتهیهِ المریض و یقترهُ، ألا فسلّموا لله أمرَه، تکونوا مِن الفائزین»

ای بندگان خداوند، شما مانند بیمارانید و ربّ العالمین مانند طبیب. صلاح بیمار در آن چیزی است که طبیب می‌داند و تجویز می‌کند، نه در چیزی که مریض درخواست می‌کند. آگاه باشید که تسلیم امر خدا باشید باشد تا از رستگاران باشید.

اگر کسی همین یک روایت پیامبر (ص) را قلباً باور کند، چنان قدرتی در او حاصل می‌شود که به راحتی در انجام تک تک دستورات خداوند موفق شده و امراض اخلاقی‌اش را به آسانی ترک خواهد کرد.

استفاده از لغت ربّ العالمین در این روایت نیز، درست مانند استفاده از کلمه‌ «رب» در آیه‌ی قبل، نشانه‌ اعتماد به ربوبیت و تدبیرِ تنها مربّی عالمیان است. ربوبیّتی که هرگز در آن «چرایی» راه ندارد.

تمام انسان‌ها همواره برای انجام امورات گوناگون، به نظر و علم متخصصین همان امر، اعتماد نموده و دستورات آنها را بی‌چون و چرا اجرا می‌کنند. اما برای اطاعت از ربّی که بی‌نهایت عالمتر، قدرتمندتر و متخصص‌تر از مخلوقاتش است، دائماً چون و چرا می‌نمایند.

پیامبر اکرم (ص) در این روایت از ما می‌خواهد تا حداقل همان اندازه که به پزشک خود اعتماد می‌کنیم، به خداوند نیز اعتماد نماییم... تمام درگیری‌های انسان با خداوند، به خاطر آرزوهایی که برآورده نشده، توسلاتی که ظاهراً نتیجه نداده و ... نشانه‌ی عدم اعتماد انسان به ربوبیت پروردگارش است و این عدم اعتماد، همان شرک به پروردگار است.

باید بیاموزیم تا به پروردگارمان، بیشتر از اسباب و علل طبیعی اعتماد داشته باشیم. او تنها قدرتِ عالم است و همه‌ امور تحت فرمان اویند. تمرین کنیم تا حقیقتاً جز او را نپرستیم و جز از او یاری نجوییم.

ربوبیت الله، عبودیت انسان

در تمام رشته‌ها که انسان‌ها برای کسب علوم و مهارت‌های گوناگون به یک مربی اعتماد نموده و از او برای رشد کمک می‌گیرند، رعایت این نکته‌ی مشترک، عامل اصلیِ موفقیت و پیشرفت آنان محسوب می‌شود؛ هر چه ضریب مقاومت انسان در برابر استاد پایین‌تر بوده و در عمل به توصیه‌های او به انجام تمارین خود جدّی‌تر و دقیق‌تر پیش رود، در فرصت زمانیِ کوتاهتری مهارت‌های استاد خویش را آموخته و به او شبیه‌تر می‌شود. اما کسانی که با مقاومت‌های بیهوده و تنبلی‌ها و بی‌حوصلگی‌ها از حرکت جدّی بازمانده و از انجام تمارین خود سرباز زده‌اند، و یا دائماً از انجام آنها ناراضی و غمگین بوده‌اند، هرگز به استاد و یا مربی خود شبیه نمی‌گردند.

در مسیر نیل به هدف خلقت، ربّ تک تک انسان‌ها، الله است و همین انتساب، بزرگترین افتخار و شرافت انسانی است که او را به عنوان ربّ خویش پذیرفته است؛

علی (ع) می‌فرمایند: «الهی، کفی بی عزّاً أن أکونَ لکَ عبداً، و کفی بی فخراً أن تکون لی ربّا...»

تنها کسی می‌تواند افتخار ربوبیّتِ الله را برای خود کافی بداند که هیچ افتخار وهمیِ (زیبایی، ثروت، پست و مقام و ...) دیگری را در خویش راه نداده و نپذیرفته باشد. چنین کسی جز به ربوبیت پروردگار خود، به هیچ مربی دیگری در مسیر انسانی اعتماد ننموده و از هیچ کسِ دیگری سبک زندگی خویش را دریافت نمی‌کند (ایّاک نعبد و ایّاک نستعین). او از شخصیت‌ انسانیِ والایی برخوردار بوده و عزت عظیم خود را مستقیماً از خداوند دریافت می‌کند.

اساساً دین، به معنای سبک زندگی است و شرافت انسان، به الگوهای زندگی او بستگی دارد. از همین رو، مهمترین سؤال روز قیامت، سؤال از الگو و امام انسانهاست. اگر کسی از تمام سؤالات قیامت نیز سربلند بیرون بیاید اما الگوی او، همان متخصص معصوم (ع) مورد تأیید الله نباشد، رستگار نخواهد بود، زیرا انسان‌ها در قیامت به صورتِ فردی محشور نمی‌شوند، بلکه به صورت گروهی و با امام خویش محشور می‌شوند.

کسی که الله را خوب شناخته است، مَحال است از الگویی غیر الهی تبعیت نموده و یا از اجرای حکمی سرپیچی کند.

چنین انسانی به محض شنیدن دستوری از دین، سریعاً و با طیب‌خاطر به آنها عمل می‌کند. او بسیار زیرکانه در مسیر حرکت به سمت ابدیت از دیگران سبقت می‌گیرد، زیرا هر مسابقه‌ دیگری را دونِ شأنِ خویش می‌داند.

حالت‌های سه‌گانه‌ انسان‌ها در مقام عبودیت

امام صادق (ع) می‌فرمایند:

«العبد بین ثلاثٍ بین بلاءٍ و قضاءٍ و نعمه؛ فَعلیهِ للبلاءِ مِن الله، الصّبرُ فریضه؛ و علیهِ للقضاءِ مِن الله التسلیمُ، فریضه؛ و علیه للنعمه من الله، الشّکر فریضه»

بنده در میان سه حالت زیر است؛ بلا، قضا، نعمت. بر اوست که در هنگام بلاء از سوی خداوند، صبر (درست عمل کردن، خوب رفتار نمودن) کند. در برابر قضای اللهی، راضی باشد. و در مواجهه با نعمت خداوند شکر کند.

* بلاء؛ به آزمایشات الهی اطلاق می‌شود و ممکن است در دو صورت بر انسان وارد شود. گاه بلا در لباس نعمت بر انسان وارد می‌شود (زیبایی، ثروت، همسر خوب، تقوا، عبادت و ...) و انسان به واسطه‌ این نعمات مورد آزمایش قرار می‌گیرد. آیا این نعمت می‌تواند عاملی برای غفلت انسان از خدا شود؟ که اگر اینگونه شد، انسان تا پست‌ترین مراتب سقوط خواهد کرد. امام رضا (ع) می‌فرمایند:

انسان پست کسی است که با نعمتی از نعمت‌های خدا، از او غافل شود.

فراموش نکنیم که تمام چیزهایی که در ظاهر نیز زیبا و دوست‌ داشتنی‌اند، اما انسان را از یاد خداوند غافل می‌کنند، بلایی عظیم به شمار می‌روند.

اما بلاها گاه در لباس سختی‌ها و مشکلات بر انسان نازل می‌شوند (مصیبت، فرزندان بَد، شکست‌های مالی، عاطفی و ...) و می‌توانند انسان را با الله درگیر نموده و رابطه‌ عاشقانه‌ او را با خداوند تحت تأثیر خود قرار دهند. اگر کسی با نزول بلاء به ضعف ارتباط با خداوند و خانواده‌‌ آسمانی‌اش رسید، یعنی در چنین آزمونی، شکست خورده است.

* قضاهای خداوند نیز، تنها جریانی از جریانات ربوبیِ پروردگار بوده و نتیجه‌ای جز پرورش روح انسان و شباهتش با یگانه مربی‌اش ندارند. انسان آگاه، با آغوش باز از قضاهای پروردگار استقبال نموده و با هیچ اتفاق، مصیبت و قضای سختی، به اضطراب و بی‌قراری مبتلا نمی‌شود و هرگز رابطه‌ عاشقانه‌ خود را به اِله خویش از دست نمی‌دهد. خداوند بزرگ به حضرت داود وحی فرمودند که:

«یا داود، ترید و أُرید، و لا یکونُ إلا ما اُرید، فإن أسلمتُ لِما اُرید، أعطیتک ما تُریدُ و إن لم تُسلّم لما اُرید، أتعبتک فیما تُرید...»

ای داود؛ تو چیزهایی را می‌طلبی، و من نیز چیزهایی را اراده می‌کنم. پس همان چیزی اتفاق می‌افتد که من اراده می‌کنم. اگر تو در برابر اراده‌ من تسلیم شوی، تو را در برابر چیزی که می‌خواهی کفایت می‌کنم. و اگر تسلیمِ اراده‌ من نشوی، تو را در چیزهایی که می‌خواهی به رنج می‌افکنم.

پذیرش قضاهای خداوند در نهایت تسلیم، نشانه‌ رهایی انسان از شرک است.

شناخت صحیح انسان از خود، از خداوند و از غیب، همه و همه انسان را به مقام تسلیم می‌رساند.

* شکر بر نعمت‌های پروردگار نیز، وظیفه‌ تک تک انسان‌ها در هنگام نزول نعمات الهی است که سبب ازدیاد نعمت می‌شود


منبع:فارس

211008

 


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین