کد خبر : ۳۷۳۸۱
تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۳

توصیه های حاج آقا مجتبی(ره)دربارۀ«حیاء»

«حیا» آن ودیعه الهی و غریزه انسانیه است که انسان را از اعمال زشت باز می دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می کند و چه بعد از عمل، حیا نقش بازدارندگی دارد.

عقیق:«حیا» آن ودیعه الهی و غریزه انسانیه است که انسان را از اعمال زشت باز می دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می کند و چه بعد از عمل، حیا نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو می شود و وقتی که عمل زشت را تصویر می کند، منفعل و منکسر می شود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا می شود.

حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» می باشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.

در باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم و یک بحث تربیتی. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعددی داریم که «حیاء من الله» را در روابط گوناگون مطرح می فرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.
خدا می بیند!

یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح می کنند. انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش می آید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذره معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را می بینند و اعمالش را ثبت و ضبط می کنند، نیز حیا می کند. دسته اول روایات، «حیاء من الله» را در همین رابطه مطرح می کنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که می کنی باید از خدا شرمت بیاید.
از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!

حالا من به عنوان نمونه چند روایت می خوانم که بعضی هایشان هم اشاره به آیات قرآن دارد. روایت اول از حضرت زین العابدین(ع) است که می فرماید: «خف الله عز و جل لقدرته علیک؛ از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است.» این طور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن. خیال نکن می توانی از عذابی که وعده کرده است فرار کنی. بعد دارد «و استح منه لقربه منک؛ از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است.» این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است.
تو مرا نمی‌ بینی ولی من!

در آیه شریفه هم می فرماید «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری»(علق، آیه 14) در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد، مثلا می فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَری» یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ»(واقعه، آیه 85) شماها نمی بینید ولی ما به او نزدیک ‌تر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمی بینی ولی من که می بینم که چه کار داری می کنی.
گریه شدید محبوب ‌ترین بنده خدا

در سوره یونس در آیه ای هست «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً؛ هیچ کاری نیست که شما انجام دهید مگر اینکه ما آن را می بینیم.»(یونس، آیه 61) کارهایتان در مرئی و منظر ما است و ما داریم می بینیم. من نمی خواهم بحث تفسیری کنم، ولی این را بگویم که «عمل» در اینجا اطلاق دارد، یعنی هم اعمال درونی ات را می گیرد و هم اعمال بیرونی ات را می گیرد. من بعد می رسم که شهود خدا هم سرّ انسان را در بر می گیرد و هم علن او را می گیرد. هر چه را که او انجام دهد، خدا می ‌بیند. «ما من عملٍ» استثنا ندارد. همه را می گیرد.

در ذیل این آیه روایتی آمده است که «کان رسول الله(ص) اذا قرأ هذه الآیه بکی بکاءً شدیدا؛ پیغمبر اکرم وقتی به قرائت این آیه می رسید، به شدت گریه می کرد.» این آیه خودش خیلی روشن است. اینها یک دسته از روایت در باب «حیاء من الله» است که عرض کردم به آیات هم اشاره دارد و جنبه های اعتقادی دارد و هم ریشه های ایمانی و درونی دارد.
خدا سِرّ و عَلَنت را می ‌بیند!

یک دسته دیگر روایاتی هستند که به چگونگی قُرب خداوند اشاره می کند که من هم الآن به آن اشاره کردم و از اطلاق آیه آن را گرفتم. قُرب خداوند سرّ و علن ندارد. حیاء از مردم در جایی است که در منظر مردم باشد، ولی در خفا چه؟ آنجا کسی نیست. اما در باب خدا، اشتباه نکنید! حیای از او مثل «حیاء من الخلق» نیست. اشتباه نکنید! روایت از امام هفتم علیه السلام است «فَاسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ فِی سَرَائِرِکُمْ کَمَا تَسْتَحْیُونَ مِنَ النَّاسِ فِی عَلَانِیَتِکُم» خیلی روشن است. از خدا در سرّتان خجالت بکشید، همان طور که در علن از مردم خجالت می کشید! همه کار را جلوی مردم نمی کنید، در برابر خدا هم همین طور باشید.
«بزرگی ناظر» و «همراهی او» دلیل حیا

یک دسته ای از روایات هم در باب «حیاء من الله تعالی» اینها هستند که من دسته بندی  کردم. اینها خودشان دو جهت دارند که بحثش مفصّل است؛ یک، در ارتباط با جایگاه خدا نزد انسان است و دو، در ارتباط با نحوه برخورد خدا با انسان است. ما در باب اعمال میان انسان ها فرق می گذاریم «حیاء من الخلق» متناسب با افراد مختلف است. من تعبیر ساده می کنم و سطح مطلب را پایین می آورم؛ مثلاً ما از بعضی ها به خاطر جایگاهشان، خیلی شرم نمی کنیم. چون جایگاه زیاد مهمّی برایشان نمی بینیم.

مثلاً می گوییم فلانی خودمانی است. حالا چون جلوی او رو در بایستی نداریم، - نعوذ بالله - چه بسا کارهایی انجام دهیم که درست نبوده و حاضر نیستیم جلوی همه آن کارها را انجام دهیم و اگر شخص بزرگی حاضر باشد که ما با او رو در بایستی داشته باشیم این کار را نمی کنم. اینها همه اش مربوط به حیاء بوده و نسبت به ناظر است.

امّا در مورد دیگر حیاء به خاطر جایگاه نیست بلکه به خاطر برخورد با او است. مثلاً کسی که تنها گاهی اوقات چشممان به هم می افتد و او را می بینیم، با کسی که هر روز و هر شب با او برخورد می کنیم، چشم مان در چشمش می افتد، فرق دارد. آدم از این فرد خجالت می کشد. در مورد اوّلی شاید بگوییم: فلانی رفت دنبال کارش! شاید کلاه مان هم پیش او نیافتد و دیگر همدیگر را نبینیم و ... امّا کسی که همیشه همراه آدم است، فرق می کند و انسان از او شرم می کند. ما میان این دو نفر فرق می گذاریم.
نحوه حیاء از خداوند

در بخشی از روایاتِ ما این مسأله مطرح است که حیای بندگان از خداوند، هم از نظر جایگاه و هم از نظر برخورد، از این سنخ باشد. یعنی مانند جایگاه کسانی که پیش شما شایستگی دارند، نه کسانی که - نعوذ بالله - سطحشان خیلی پایین است. نگاهتان به جایگاه خدا، مانند نگاه به جایگاه افراد شایسته باشد. خود ما هم این گونه هستیم که وقتی با افراد بزرگی رو به رو می شویم، خودمان را جمع و جور می کنیم، که نکند یک وقت حتی اشتباهاً خلافی از ما سر بزند!

حال اگر فرد شایسته بود و بعد هم هر روز آدم با او سر و کار داشته باشد، خیلی مراقبت بیشتر می شود. آدم از او شرم می کند که عمل بدی در مرئَی و منظر او کند. در یک روایتی داریم از پیغمبر اکرم که دارد؛ «اسْتَحْیِ مِنَ اللَّهِ اسْتِحْیَاءَکَ مِنْ صَالِحِی جِیرَانِک» حضرت دو کلمه را کنار هم گذاشته است که اوّلی به یک مطلب اشاره داشته و دومی هم مطلب دیگری را بیان می کند. ایشان می فرماید: از خدا خجالت بکش، همانطور که از همسایه ای که جایگاه رفیعی نزد تو دارد و از شایستگان است خجالت می کشی!

گاهی انسان همسایه ای دارد که - نعوذ بالله - بدتر از خودش است؛ لذا جایگاهی ندارد و حیاء از او معنا ندارد. نه! گاهی اوقات همسایه، آدم بزرگ و شایسته ای است، از صلحا و نیکان است. یک انسان صالح که همسایه است و هر روز و هر شب، چشمم به چشمش می افتد، انسان چگونه از او حیاء می کند!؟


منبع:باشگاه

211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین