۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۵ : ۰۷
عقیق:لازم است به موارد [کاربرد] این کلمه (تقوا) در آثار دینی و اسلامی بیشتر توجه شود تا روشن گردد که تقوا؛ یعنی چه؟ [برای روشن شدن معنای تقوا ]مقدمه ای ذکر می کنم: انسان اگر بخواهد در زندگی اصولی داشته باشد و از آن اصول پیروی کند، خواه آن اصول از دین و مذهب گرفته شده باشد یا از منبع دیگری، ناچار باید یک خط مشی معیّنی داشته باشد و هرج و مرج بر کارهایش حکم فرما نباشد. لازمه داشتن خط مشی معین و اهل مسلک و مرام و عقیده بودن این است که به سوی یک هدف و یک جهت حرکت کند و از اموری که با هوا و هوس های آنی او موافق است، ولی با هدف و اصولی که اتخاذ کرده منافات دارد، خود را «نگهداری» کند.
بنابراین، تقوا به معنای عامّ کلمه، لازمه
زندگی هر فردی است که می خواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل زندگی و از اصول معینی
پیروی کند. تقوای دینی و الهی؛ یعنی این که انسان، خود را از آن چه از نظر دین و
اصولی که دین در زندگی معین کرده، خطا و گناه و پلیدی و زشتی شناخته شده، حفظ و
صیانت کند و مرتکب آن ها نشود. چیزی که هست، حفظ و صیانت خود از گناه که نامش تقوا
است، به دو شکل ممکن است صورت بگیرد. به تعبیر دیگر، ما دو نوع تقوا می توانیم
داشته باشیم: تقوایی که ضعف است و تقوایی که قوت است.
نوع اول این که انسان برای آن که خود را از
آلودگی های معاصی حفظ کند، از موجبات آن ها [بگریزد] و خود را همیشه از محیط گناه
دور نگهدارد، شبیه کسی که برای حفظ [سلامتی] خود کوشش می کند، خود را از محیط مرض
و میکروب و از موجبات انتقال بیماری دور نگهدارد. پس سعی می کند مثلاً به محیط
مالاریا خیز نزدیک نشود یا با کسانی که به نوعی از بیماری های واگیردار مبتلا هستند،
معاشرت نکند.
نوع دوم این که در روح خود حالت و قوّتی به
وجود می آورد که به او مصونیّت روحی و اخلاقی می دهد. پس اگر فرضاً در محیطی قرار
بگیرد که وسایل و موجبات گناه و معصیت فراهم باشد، آن حالت و ملکه روحی، او را حفظ
می کند و مانع می شود که آلودگی پیدا کند؛ مانند کسی که به وسایلی در بدن خود مصونیّت
طبی ایجاد می کند که دیگر نتواند میکروب فلان مرض در بدن او اثر کند.
در زمان ما، تصوری که عموم مردم از تقوا
دارند، همان نوع اول است. اگر گفته می شود فلان کس آدم با تقوایی است، یعنی مرد
محتاطی است، انزوا اختیار کرده و خود را از موجبات گناه دور نگه می دارد. این همان
نوع تقوا است که ضعیف است.
شاید علت پیدایش این تصور این است که از اول،
تقوا را برای ما «پرهیزکاری» و
«اجتناب کاری» ترجمه کرده اند. تدریجاً پرهیز از گناه به معنای پرهیز از محیط و
موجبات گناه تلقی شده و کم کم به این جا رسیده که کلمه تقوا در نظر عامه مردم
معنای انزوا و دوری از اجتماع می دهد. در محاورات عمومی وقتی این کلمه به گوش می
رسد، یک حالت انقباض و یا پس کشیدن و عقب نشینی کردن در نظرها مجسم می شود. لازمه
این که انسان حیات عقلی و انسانی داشته باشد، این است که تابع اصول معین باشد. [هم
چنین] لازمه این که انسان از اصول معیّنی پیروی کند، این است که از اموری که با
هوا و هوس او موافق است، ولی با هدف او و اصول زندگانی او منافات دارد، پرهیز کند.
البته لازمه همه این ها این است که انسان اجتناب کاری از محیط و اجتماع را پیشه
سازد. راه بهتر و عالی تر این است که انسان در روح خود، ملکه و حالت و مصونیتی
ایجاد کند که آن حالت، حافظ و نگهدار او باشد.
پی نوشت:
مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران، صدرا، 1369، چ 6، صص 20 ـ 22.
منبع:جام
211008