کعبهی اهل صفا، روی علی موسی الرّضاست
قطرهای از دریای فضل رضوی ...
امام رضا(ع) اندک میخوابید و بسیار روزه میگرفت و آن حضرت، احسان فراوان میکرد و پوشیده صدقه میداد و بیشتر صدقات آن حضرت و احسانهای او در شبهای تار بود، با غلامان طعام میخورد و تلافی احسان مردم را به چندین برابر میفرمود.
عقیق:از نجمه خاتون مادر امام رضا(ع) روایت است که فرمود: چون به فرزندم، علی، بارور شدم، ثقل و سنگینی حمل را در خویشتن احساس نمینمودم و هر وقت به خواب میرفتم، صدای تسبیح و تهلیل و تمجید یزدانِ مجید را از شکم خود میشنیدم و از این حال، در شگفت بودم. چون آن نور ایزدی را فرو گذاشتم، دست بر زمین و سر به سوی آسمان برد و لبهای مبارک را متحرک داشت، گویا سخن همی کرد و من فهم آن نمیکردم، پس در همان ساعت، پدرش موسی بن جعفر بر وی درآمد و فرمود: گوارا باد به تو ای نجمه! کرامت پروردگار تو.
پس آن مولود مسعود و ولی خداوندِ وَدود را در جامه سفیدی پیچیده، به آن حضرت دادم و امام موسی(ع) در گوش راست وی اذان گفت و در گوش چَپَش اقامه گفت، آنگاه آب طلب کرد، کامش را به آن آب برداشت و او را به من داد و فرمود: بگیر این را که بقیه خداوند است در زمین و حجت خدا بعد از من است.
هنگام ولادت آن حضرت، خوارق عادت از آن حضرت به شهود رسید، از جمله آنکه رو به قبله، خدای را سجده و شهادتین گفت و به امامت آباء گرامیاش و خودش شهادت داد.
*قطرهای از دریای فضل رضوی
هر چه از حضرت امام رضا(ع) میکردند، بیتأمل پاسخ میداد و سؤال کننده را از جواب وافی، راحت میبخشید. بدون انتظار عطا میکرد و جواب سؤال و تمثیلات آن حضرت، به جمله از آیات قرآنی بود، سخن هیچ کس را قطع نمیکرد و پای مبارک را نزد احدی دراز نمیکرد و ملازم را دشنام نمیداد و با خدمه و غلامان، طعام میخورد و تلافی احسان مردم را به چندین برابر میفرمود.
امام رضا(ع) اندک میخوابید و بسیار روزه میگرفت و آن حضرت، احسان فراوان میکرد و پوشیده صدقه میداد و بیشتر صدقات آن حضرت و احسانهای او در شبهای تار بود و در تابستان بر روی حصیر و در زمستان بر فراز پلاس مینشست، در هر ماه، سه روز را به روزه میگذرانید و میفرمود: این سه روز در هر ماه به روزه بردن، چنان است که تمام روزگار را به روزه بسپارند.
*خدمت به مهمان
میهمانی به حضرت ابیالحسن(ع) رسید و امام، شب هنگام با میهمان خود نشسته و حدیث میفرمود، وقتی چراغ روشنایی به حالت خاموش شدن در آمد، آن مرد دست دراز کرد تا اصلاح فرماید. حضرت ابوالحسن او را از آن کار بازداشت و خود به نفسِ مبارک، مبادرت فرموده چراغ را درست کرد و فرمود: ما جماعتی هستیم که رضا نمیدهیم میهمانهای خود را به خدمت بداریم.
*همراه با غلامان
در بحارالانوار از عبداللّه بن صلت روایت است که مردی از اهل بلخ به من گفت: گاهی که حضرت امام رضا(ع) به طرف خراسان سفر میفرمود، در رکاب همایونش بودم. هنگام غذا سفره طعام که پهن میشد غلامان خود را از سیاهان و غیره کنار هم در یک سفره اطعام میکردند.
عرض کردم: فدایت بگردم! چطور میشد با سیاهان بر سر یک سفره جلوس نمیکردی و رعایت حشمت و عظمت خود را ملحوظ میداشتی.
فرمود: پروردگار عالم یکی است و مادرِ جهانیان یکی است و پدر مردمان یکی است؛ یعنی پدر ما به جمله، آدم و مادر ما، حَوّا است و پاداش هر چیزی بر حَسب عمل است.
به مناسبت میلاد فرخنده این امام همام اشعاری در وصف امام رئوف در ادامه میآید:
حَبّذا زین بارگاه و مرحبا زین آستان
کآسمانش آستانست، آستانش آسمان
آستانِ سبط پیغمبر علی بن علی
قبلهی هفتم، شَه هشتم، امام انس و جان
زادهی موسی بن جعفر، آنکه اندر گلّهاش
خواهد از جان، موسی عمران که تا باشد شَبان
جَدّْ نبی، اُمْ فاطمه، جدّه خدیجه، اَب علی
غیرِ این حضرت که دارد این جلال و فَرّوشأن
شیر یزدان، ضامن آهو، رضای مرتضی
سبط احمد، شبلِ حیدر، والی هر دو جهان
وَهْم بر قصرِ جَلالش ره نیابد راستی آری
آری بآسمانْ نتوان شدن با نردبان
آنکه خوانندش زُحَل بر هفتمین بام فَلک
هست بر بام حریمِ حرمت او دیدهبان
والی مُلک خراسان، حکمران ماسوا
آنکه از جودش به پا باشد زمین و آسمان
ای امام هشتمین ای اولین نور وجود
ای که باشد آستانَت مأمن خُرد و کلان
از همه سو رو سوی درگاه تو آوردهام
با تنِ زار و دل غمگین و جسم ناتوان
دستِ من گیر و زِ غرقاب غم و محنت
برآرای شهنشاه خراسان ای ولی مُستعَان
میرزامحمد نصیر «طَرَب» اصفهانی
*شهریار توس
ای باد، خاکِ من برسان در دیار توس
از من ببَر سلام سوی شهریار توس
در دیده جای سرمه کشد دست حور عین
خاکی که باد صبح بَرَد از دیار توس
باغ بهشت اگر چه مَثَل در طراوت است
طَرْفی بُوَد ز روضهی فردوسوار توس
تا باد صبح بویی از آن خاکم آوَرَد
چشمم سپید شد به ره انتظار توس
دامن کِشد به ساحت گردون زمینِ او
پهلو زَنَد به بارهی کیوان حصار توس
دریای هفتگانه به هنگام جزر و مد
کمتر ز قطرهای بود، اندر شمار توس
اورنگ توس پایهاش از عرش برتر است
تا ثامن الائمه بود شهریارِ توس
او پور موسی است و مزارش چو کوه طور
در روشنی است سینهی سینا مزار توس
فرمان پذیرِ توس بود جمله ماسوا
تا بوالحسن به حق شده فرمانگذار توس
*گلستان بوتراب
امروز روز مولد مولای هشتم است
کافاقْ پرنوا و جهان پر ترنُّم است
در شش جهت نشاط و سرور است
خلق را کامروز روز مولد مولای هشتم است
هشتم امام، قبلهی هفتم که نور او
نور حق است و نور دِهِ ماه و انجم است
هم خُرَّم از سعادتِ او قلب عالم است
هم روشن از ولادت او چشم مردم است
این گل شکفت ز گلستان بوتراب
چون گل لبِ رسول از او در تبسم است
تنها نه من به مِدحَتِ او در تَکلُّمَم
طوطی چو من به مدحتِ او در تکلم است
موساش گلهبانی در دشت ایمن است
عیساش پاسبانی، بر چرخ چهارم است
شد توس خوابگاه وی از رتبه و شَرف
وز پاک خواهرش چو جَنان، خطّهی قم است
ساقی به یمن شادی این عید دلپذیر
جامی بیار از آن میکش آسمان خُم است
با مدح او «طرب» بشو از هر چه هست
دست آری چو آب باشد، باطل تیمم است
*شب چراغ
کعبهی اهل صفا، روی علی موسی الرّضاست
کعبه را هم روی دل، سوی علی موسی الرضاست
یک طوافِ کوی او هفتاد حج آمد ولی
هر قدم یک کعبه در کوی علی موسی الرضاست
نَفخهی صوری که میگویند جان خواهد دمید
در صباحِ حَشر یک موی علی موسی الرضاست
آنکه در وی میزند صد کعبه دست اعتصام
حلقههای جَعد گیسوی علی موسی الرضاست
هم تقی سِرِّ دلش داند کزان سر چشمه است
کان نه دل، بحری به پهلوی علی موسی الرضاست
اهلی شیرازی
*آفتاب هدی
به سروِ باغ رضا مرتضای خضر قرین
چراغ چشم سماوات و شمع روی زمین
سهیل دار سلام و خور خراسان تاب
شهیدِ مشهد و خسرو نشان توس نشین
طراوت رُخ ایمان، امین مُلکِ امان
حرارت دل مأمون، حبیب روحِ امین
حَسَن نهاد و علی نام و موسوی گوهر
ذبیح نسبت و یحیی دل و مسیح آیین
فروغ طلعت او آفتاب اوج هُدی
غبار درگهِ او کحل چشم حورالعین
خواجوی کرمانی
منبع:فارس