۱۵ مهر ۱۴۰۳ ۳ ربیع الثانی ۱۴۴۶ - ۳۴ : ۰۵
ناگاه دیدم ابری از آسمان پایین آمد که مردان بزرگوار بسیاری در آن بودند، در میان آنها مردی گندمگون ماه روی بود، او با سرعت در پیشاپیش آنها حرکت میکرد، آمد تا خود را بر سر مبارک امام(ع) انداخت و شروع کرد به بوسیدن دندانهای آن حضرت در حالی که میفرمود: فرزندم تو را کشتند؟ آیا آنها تو را نشناختند و از نوشیدن آب تو را بازداشتند؟ ای فرزندم؛ من جد تو رسول خدا هستم، و این پدرت علی مرتضی، و این برادرت حسن، و این عموی تو جعفر و این عقیل و اینها حمزه و عباس هستند.
عقیق: یکی از مسائل بسیار خواندنی که در کشمکش حرکت و قیام
امام حسین(ع) به وقوع پیوسته معجزاتی است که از حضرت سیدالشهداء(ع) بسیار
دیده شده، خواه زمان حرکت از مدینه خواه حتی پس از شهادت!
حضرت سیدالشهداء(ع) که از هر نظر به شهادت خود آگاه
بودند و هنگامی که میخواستند از مدینه حرکت کنند، ام سلمه همسر پیامبر(ص)
به خدمت ایشان رسید و عرض کرد: ای نور دیده من، مرا اندوهناک مکن در بیرون
رفتن از مدینه بسوی عراق، چون من از جدت رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمودند: فرزند دلبند من حسین، در عراق، در زمینی که آنرا کربلا میگویند به تیغ ظلم و جفا کشته میشود.
سپس آن حضرت فرمودند: ای مادر، میدانم که شهید خواهم شد و چارهای جز رفتن ندارم و به فرموده خدا عمل میکنم.
و چنانچه که در کتب مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق نقل است، ایشان میفرمایند: به خدا سوگند؛ میدانم در چه روزی کشته میشوم، و چه کسی مرا خواهد کشت، و در کدام بقعه مدفون خواهم شد و میدانم چه کسی با من از اهل بیت من و خویشان من کشته خواهد شد، و میخواهی ای مادر نشان بدهم جای شهادت خود را؟
و سپس آن حضرت با دست مبارک خود به سوی کربلا اشاره نمودند و به اعجاز آن حضرت زمینها فرو رفت و زمین کربلا بالا قرار گرفت...
به احتمال قوی این نخستین معجزهای بوده که از حضرت سیدالشهداء(ع) در راه رسیدن به شهادت و تقرب به خدا، از ایشان سرزده و جالب است بدانید که پس از آن نیز معجزاتی بسیار عجیب تر از این حضرت نمایان گردیده به نحوی که اکثر راویان و منابع آنها را نقل کردهاند. متوسل در باب این معجزات مینویسد:
امام حسین(ع) پس از طی مراحل و رسیدن به خاک کربلا، دیگر اسبشان قدم از قدم برنمیداشت تا آن اسب را عوض کردند، سپس اسبی دیگر برای حضرت آوردند و آن هم گامی بر نداشت تا آن که پنج اسب را به همین منوال عوض کردند و هیچکدام راه نرفتند و حضرت پس از دیدن این صحنهها از نام آن سرزمین جویا شدند و پی به ماجرا بردند!
چشمهای که بدست امام حسین(ع) نمایان شد
در روضة الشهدا این گونه نقل شده است که در روز هشتم محرم بود که در لشکرگاه امام حسین(ع) آبی پیدا نمیشد و تمامی لشگر و اطفال به تشنگی مبتلا شده بودند و فریاد العطش العطش سر میدادند. امام حسین(ع) پس از دیدن این وضعیت برخاستند و به موضعی تشریف بردند و فرمودند: این موضع را بکنید.
زمانی که کندند، چشمه آبی زلال و شیرین پدیدار گشت و همه لشگر از آب خوردند و اسبان خود را نیز سیراب کردند و پس از آن فوراً آن چشمه ناپدید شد و هر چه جستجو کردند از آن اثری ندیدند!
تو به سوی ما می آیی!
عصر روز تاسوعا عمر بن سعد لشکر خود را فراخواند و پیش از غروب آفتاب به خیام امام حسین(ع) حمله نمود. امام که در جلوی خیمهشان نشسته و دو زانو را دربند شمشیر قرار داده بودند و در اثر خستگی خوابشان برده بود، ولی خواهرشان حضرت زینب(س) بیدار بودند، از این ماجرا آگاه گشتند، به نحوی که در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) نقل است: حضرت زینب(س) صدای حمله سپاه را از نزدیک میشنود و با ملایمت به برادر نزدیک شده و میگوید: برادر بانگ و فریاد نزدیک میشود آیا نمی شنوید؟ امام سر برمیدارند و میگویند: جدم رسول خدا(ص) را در خواب دیدم، به من فرمود: تو نزد ما میآیی!
خواهر بزرگوارشان سیلی به صورت خود نواختند و فرمودند: ای وای! ای وای! و امام فرمودند: خواهر بزرگوارم وای بر تو نباشد و آرام باشد، زیرا این حق است.
خداوندا، بچشان به او عذاب آتش را در دنیا!
محمد رفیع گرمرودی تبریزی مینویسد؛ هنگامی که ابن جویریه مزنی، چون نگاهش به آتش در خندقهای اطراف چادرها افتاد، مشغول به دست زدن شد و فریاد کشید: ای حسین و ای یاران حسین بشارت باد بر شما آتش دوزخ و براستی چه شتاب کردهاید بسوی این آتش!
امام فرمودند: این مرد کیست که این سخنان را می گوید؟ عرض کردند: ابن جویریه مزنی است، و سپس حضرت اینگونه بر او نفرین کردند: خداوندا؛ بچشان به او عذاب آتش را در دنیا، بلافاصله پس از گفتن این سخنان، اسب آن ملعون رمیده، و آن را در همان خندق (که بوسیله آن امام و یارانش را مسخره مینمود) انداخت و آتش کارش را ساخت و امام پس از دیدن این واقعه فرمودند: اللهاکبر، من دعوة ما اسرع اجابتها، اللهاکبر، چه زود این نفرین اثر نمود.
بازپس فرستادن نامه خدا از سوی امام!
در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) به نقل از اسرار حسینیه، آمده است: زمانی که سیدالشهداء(ع) با صدای بلند و غمگینانه ندا داد آیا یاوری هست که مرا یاری کند، پایههای عرش خدا لرزید و آسمانها گریستند و فرشتگان ضجه زدند و عرض کردند: پروردگارا؛ این حبیب تو و نور چشم حبیب توست، به ما اجازه بده تا یاریش کنیم.
پس صحیفهای (نامهای) از آسمان در دست آن حضرت افتاد و هنگامی که پشت صحیفه را نگاه فرمودند مشاهده نمودند که با خطی روشن و واضح نوشته شده است: ما مرگ و شهادت را بر تو واجب ننمودهایم و تو مختاری که انتخاب کنی، و بدان که مقام تو در نزد ما محفوظ است و اگر بخواهی ما این گرفتاری را از تو برطرف میسازیم، بدان که همه آسمانها و زمین و جن و فرشتگان را به فرمان تو درمیآوریم و هر گونه که میخواهی به آنان فرمان ده تا آنان این کافران و از خدا بی خبران را نابود کنند.
در آن هنگام تمام آسمانها و زمین پر بود از فرشتگانی که سلاحهایی از آتش در دست داشتند و منتظر فرمان امام حسین(ع) بودند.
هنگامی که امیر عالم از مضمون نامه پروردگار خویش آگاهی پیدا نمودند، صحیفه را به آسمان فرستادند و فرمودند: پروردگارا؛ دوست دارم، که هفتاد بار یا هفتاد هزار بار کشته شوم و دوباره زنده شوم، و همچنان در طاعت و بندگی و دوستی تو باشم و من از ادامه زندگی بعد از کشته شدن یارانم بیزارم.
عکسالعمل شیطان از شهادت سیدالشهدا (ع)
متوسل مینویسد: در روایتهای خاندان وحی، برای گریستن در مصایب آمده است، هیچ چیز شیطان را مانند ندبه کردن و گریه کردن بر حضرت سیدالشهداء(ع) به خشم نمیاندازد. در آخرین وصیت حضرت اباعبدالله(ع) به فرزند بزرگوارشان امام زینالعابدین(ع) این گونه آمده است: ای فرزندم؛ سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها بگو، پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس بر او نوحهسرایی کنید و به شهادت رسید، پس به او گریه کنید.
همچنین در این زمینه به نقل از قدس آنلاین؛ در تذکرة الشهدا نقل شده است که پس از شهادت امام حسین(ع) ابلیس لعین از خوشحالی پرواز کرد و تمام زمین را گشت و شیاطین و عفاریت را به دور خود جمع کرد و گفت: ای شیاطین؛ ما امروز به آرزوی خود رسیدیم، و مردم را اهل جهنم کردیم، مگر کسی که در این مصیبت گریه کند و به دوستی و محبت آل محمد(ص) مصمم گردد. پس تا می توانید مردم را از این واقعه در شک اندازید و از آگاهی از این مصیبت باز دارید تا زحمت من به هدر نرود.
پی نوشت:
1- مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق
2- روضة الشهداء
3- چهره درخشان حسین بن علی(ع)
4- تذکره الشهداء
5- ریاض القدس
سپس آن حضرت فرمودند: ای مادر، میدانم که شهید خواهم شد و چارهای جز رفتن ندارم و به فرموده خدا عمل میکنم.
و چنانچه که در کتب مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق نقل است، ایشان میفرمایند: به خدا سوگند؛ میدانم در چه روزی کشته میشوم، و چه کسی مرا خواهد کشت، و در کدام بقعه مدفون خواهم شد و میدانم چه کسی با من از اهل بیت من و خویشان من کشته خواهد شد، و میخواهی ای مادر نشان بدهم جای شهادت خود را؟
و سپس آن حضرت با دست مبارک خود به سوی کربلا اشاره نمودند و به اعجاز آن حضرت زمینها فرو رفت و زمین کربلا بالا قرار گرفت...
به احتمال قوی این نخستین معجزهای بوده که از حضرت سیدالشهداء(ع) در راه رسیدن به شهادت و تقرب به خدا، از ایشان سرزده و جالب است بدانید که پس از آن نیز معجزاتی بسیار عجیب تر از این حضرت نمایان گردیده به نحوی که اکثر راویان و منابع آنها را نقل کردهاند. متوسل در باب این معجزات مینویسد:
امام حسین(ع) پس از طی مراحل و رسیدن به خاک کربلا، دیگر اسبشان قدم از قدم برنمیداشت تا آن اسب را عوض کردند، سپس اسبی دیگر برای حضرت آوردند و آن هم گامی بر نداشت تا آن که پنج اسب را به همین منوال عوض کردند و هیچکدام راه نرفتند و حضرت پس از دیدن این صحنهها از نام آن سرزمین جویا شدند و پی به ماجرا بردند!
چشمهای که بدست امام حسین(ع) نمایان شد
در روضة الشهدا این گونه نقل شده است که در روز هشتم محرم بود که در لشکرگاه امام حسین(ع) آبی پیدا نمیشد و تمامی لشگر و اطفال به تشنگی مبتلا شده بودند و فریاد العطش العطش سر میدادند. امام حسین(ع) پس از دیدن این وضعیت برخاستند و به موضعی تشریف بردند و فرمودند: این موضع را بکنید.
زمانی که کندند، چشمه آبی زلال و شیرین پدیدار گشت و همه لشگر از آب خوردند و اسبان خود را نیز سیراب کردند و پس از آن فوراً آن چشمه ناپدید شد و هر چه جستجو کردند از آن اثری ندیدند!
تو به سوی ما می آیی!
عصر روز تاسوعا عمر بن سعد لشکر خود را فراخواند و پیش از غروب آفتاب به خیام امام حسین(ع) حمله نمود. امام که در جلوی خیمهشان نشسته و دو زانو را دربند شمشیر قرار داده بودند و در اثر خستگی خوابشان برده بود، ولی خواهرشان حضرت زینب(س) بیدار بودند، از این ماجرا آگاه گشتند، به نحوی که در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) نقل است: حضرت زینب(س) صدای حمله سپاه را از نزدیک میشنود و با ملایمت به برادر نزدیک شده و میگوید: برادر بانگ و فریاد نزدیک میشود آیا نمی شنوید؟ امام سر برمیدارند و میگویند: جدم رسول خدا(ص) را در خواب دیدم، به من فرمود: تو نزد ما میآیی!
خواهر بزرگوارشان سیلی به صورت خود نواختند و فرمودند: ای وای! ای وای! و امام فرمودند: خواهر بزرگوارم وای بر تو نباشد و آرام باشد، زیرا این حق است.
خداوندا، بچشان به او عذاب آتش را در دنیا!
محمد رفیع گرمرودی تبریزی مینویسد؛ هنگامی که ابن جویریه مزنی، چون نگاهش به آتش در خندقهای اطراف چادرها افتاد، مشغول به دست زدن شد و فریاد کشید: ای حسین و ای یاران حسین بشارت باد بر شما آتش دوزخ و براستی چه شتاب کردهاید بسوی این آتش!
امام فرمودند: این مرد کیست که این سخنان را می گوید؟ عرض کردند: ابن جویریه مزنی است، و سپس حضرت اینگونه بر او نفرین کردند: خداوندا؛ بچشان به او عذاب آتش را در دنیا، بلافاصله پس از گفتن این سخنان، اسب آن ملعون رمیده، و آن را در همان خندق (که بوسیله آن امام و یارانش را مسخره مینمود) انداخت و آتش کارش را ساخت و امام پس از دیدن این واقعه فرمودند: اللهاکبر، من دعوة ما اسرع اجابتها، اللهاکبر، چه زود این نفرین اثر نمود.
بازپس فرستادن نامه خدا از سوی امام!
در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) به نقل از اسرار حسینیه، آمده است: زمانی که سیدالشهداء(ع) با صدای بلند و غمگینانه ندا داد آیا یاوری هست که مرا یاری کند، پایههای عرش خدا لرزید و آسمانها گریستند و فرشتگان ضجه زدند و عرض کردند: پروردگارا؛ این حبیب تو و نور چشم حبیب توست، به ما اجازه بده تا یاریش کنیم.
پس صحیفهای (نامهای) از آسمان در دست آن حضرت افتاد و هنگامی که پشت صحیفه را نگاه فرمودند مشاهده نمودند که با خطی روشن و واضح نوشته شده است: ما مرگ و شهادت را بر تو واجب ننمودهایم و تو مختاری که انتخاب کنی، و بدان که مقام تو در نزد ما محفوظ است و اگر بخواهی ما این گرفتاری را از تو برطرف میسازیم، بدان که همه آسمانها و زمین و جن و فرشتگان را به فرمان تو درمیآوریم و هر گونه که میخواهی به آنان فرمان ده تا آنان این کافران و از خدا بی خبران را نابود کنند.
در آن هنگام تمام آسمانها و زمین پر بود از فرشتگانی که سلاحهایی از آتش در دست داشتند و منتظر فرمان امام حسین(ع) بودند.
هنگامی که امیر عالم از مضمون نامه پروردگار خویش آگاهی پیدا نمودند، صحیفه را به آسمان فرستادند و فرمودند: پروردگارا؛ دوست دارم، که هفتاد بار یا هفتاد هزار بار کشته شوم و دوباره زنده شوم، و همچنان در طاعت و بندگی و دوستی تو باشم و من از ادامه زندگی بعد از کشته شدن یارانم بیزارم.
عکسالعمل شیطان از شهادت سیدالشهدا (ع)
متوسل مینویسد: در روایتهای خاندان وحی، برای گریستن در مصایب آمده است، هیچ چیز شیطان را مانند ندبه کردن و گریه کردن بر حضرت سیدالشهداء(ع) به خشم نمیاندازد. در آخرین وصیت حضرت اباعبدالله(ع) به فرزند بزرگوارشان امام زینالعابدین(ع) این گونه آمده است: ای فرزندم؛ سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها بگو، پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس بر او نوحهسرایی کنید و به شهادت رسید، پس به او گریه کنید.
همچنین در این زمینه به نقل از قدس آنلاین؛ در تذکرة الشهدا نقل شده است که پس از شهادت امام حسین(ع) ابلیس لعین از خوشحالی پرواز کرد و تمام زمین را گشت و شیاطین و عفاریت را به دور خود جمع کرد و گفت: ای شیاطین؛ ما امروز به آرزوی خود رسیدیم، و مردم را اهل جهنم کردیم، مگر کسی که در این مصیبت گریه کند و به دوستی و محبت آل محمد(ص) مصمم گردد. پس تا می توانید مردم را از این واقعه در شک اندازید و از آگاهی از این مصیبت باز دارید تا زحمت من به هدر نرود.
پی نوشت:
1- مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق
2- روضة الشهداء
3- چهره درخشان حسین بن علی(ع)
4- تذکره الشهداء
5- ریاض القدس
6- بحارالانوار
منبع: باشگاه خبرنگاران
کد خبرنگار 211007